سابقۀ اولین آسفالت در نجفآباد برمیگردد به اواسط دهۀ۳۰ و خیابان امامخمینی. برای اینکار خاک خیابان را تا جایی که به لایۀ سفت زمین یا همان «مُر» برسند، برداشته و جایش سنگهای لاشهای ریختند.
بعد از تخریب قبرستان قدیم نجفآباد در محل فعلی حسینیۀ اعظم، احداث دو قبرستان جدید در فاصلهای نزدیک به هم کلید خورد. شاید برایتان سوال شده که شهر کوچکی مثل نجفآباد، چرا باید دو قبرستان داشته باشد.
چند سال مانده به پیروزی انقلاب، قبرستان جدید نجفآباد آماده شد و همه منتظر یک جنازۀ خاص بودند تا با آن، قبرستان را افتتاح کنند. متنفذین و مسئولان، نظرشان روی یک شخصیت روحانی بود ولی کشته شدن یک دانشجوی نجفآبادی ورق را برگرداند.
هنوز انقلاب پیروز نشده بود که تعدادی از جوانان نجف آباد به صورت خودجوش، خانهای روبهروی حوزۀ علمیۀ قدیم را تبدیل کردند به کمیتۀ غیررسمی. تعدادی از مجرمان را در زیرزمین خانه زندانی کرده و مشغول گشتزنی، تامین امنیت و رفع و رجوع امورات مردم شدند.
در غیبت برق و تجهیزات امروزی، در چهار گوشۀ شهر یخچالهایی در عمق زمین ساخته شده بود که بخشی از نیاز تابستانۀ شهروندان به یخ را تامین میکرد.
از دیگر چهرههای شناخته شدۀ نجفآباد در موضوع شهرکسازی باید به «حاجاسدلله مهدیه» اشاره کرد. مهدیه جزء کارشناسان محبوب و مورد اعتماد در موضوع زمین و مستغلات بود که دو حمام عمومی هم داشت.
سرهنگ قربانعلی صالحی از خوشتیپهای نجفآباد در شهربانی تهران بود که به عنوان عضو تیم حفاظت فرح پهلوی، به حلقۀ نزدیکان شاه راه پیدا کرده بود. مدتی هم بادیگارد «هُلمز» سفیرکبیر آمریکا در ایران شد.
سال44 برخی گروههای کمونیستی استقلالطلب در منطقۀ «ظَفار» کشور عمان شورش کردند. جنگ که طولانی شد، ایران به عنوان ژاندارم منطقه با درخواست سلطان عمان و چراغسبز انگلیس در سال51 به این کشور نیروی نظامی اعزام کرد.
اوایل سال58، دهها نفر از دختر و پسرهای دیپلمه نجف آباد که به دلایل مختلف شغلی پیدا نکرده بودند، تصمیم به برگزاری تجمع اعتراضی گرفتند. یک روز صبح در حیاط آموزش و پرورش تحصن کردند و اعلام کردند تا تعیین تکلیفشان، همانجا خواهند ماند.
نزدیک انقلاب که شدیم، شایعه شد که ساواک قصد تصاحب زمین قبرستان ششجوبه و تبدیل آن به نمایندگی ساواک در نجفآباد را دارد.
نیمۀ دوم دهۀ50، نجفآباد شاهد حضور شهردار متفاوتی بود. جوانی خوشتیپ و اهل تهران که با قدرت و نفوذی که داشت، همزمان چهار سمت مختلف را اشغال کرده بود. یکیاش را یادم نیست ولی در کنار امورات شهرداری، ریاست حزب رستاخیز و شیر و خورشید شهر را هم در دست داشت.
هر چهار سال یک بار، انتخاباتی برگزار و تعدادی به عنوان اعضای «انجمن شهر» یا همان شورای شهر فعلی انتخاب میشدند. البته این انتخابات، مثل مجلس شورای ملی در بیشتر موارد حالت انتصابی و تشریفاتی داشت.