جبر و اختيار
بررسى مكاتب جبر و اختيار از ديدگاه قرآن و اصول فلسفى

بحثهاى: آية اللّه جعفر سبحانى
تنظيم و نگارش : على ربّانى گلپايگانى

- ۷ -


انگيزه هاى جبر در مكتب اشاعره

      4

فصل ششم

انواع هدايت ها و ضلالت ها

در حالى كه هدايت ها و ضلالت ها از جانب خدا است، ولى برداشت غير صحيح از اين اصل، مايه جبرى گرى در مكتب اشاعره شده است.


صفحه 198

صفحه 199

1

انواع هدايتها و ضلالتها

انسان با مراجعه به وجدان خود اين حقيقت را درك مى كند كه از نوعى آزادى و حق انتخاب در تصميم گيرى هاى خود برخوردار است و از طرف ديگر پس از آشنايى با جهان بينى الهى، به حقيقت ديگرى اذعان مى نمايد و آن اين كه آفريدگار هستى، نه تنها انسان بلكه هيچ پديده اى را عبث و بيهود نيافريده است. آنگاه با آشنايى با معارف قرآن و روايات اسلامى در مى يابد كه هدف آفرينش انسان، رشد و تعالى معنوى و سير به سوى ارزشهاى جاويدان و كمال مطلق و بى نهايت (خدا) مى باشد، و براى فراهم شدن شرايط لازم و زمينه مناسب براى نيل انسان به اين آرمان متعالى، پيامبران الهى با قوانين آسمانى از جانب خداوند مبعوث شده اند كه با سعى و كوشش فوق العاده به راهنمايى بشر بپردازند.

با توجه به اين دو اصل:

1. آزادى و حق انتخاب براى انسان يك واقعيت وجدانى است.

2. بعثت پيامبران و قوانين الهى، در جهت هدايت انسان به سوى ارزشهاى متعالى و جاودان مى باشد.


صفحه 200

انديشه جبر به بهانه اين كه برخى از آيات قرآن، هدايت و ضلالت انسانها را امرى بيرون از اختيار آنان مى داند، و اين خداوند است كه به صورت جبر برخى را هدايت و برخى ديگر را اضلال مى نمايد، انديشه خام و بى مايه اى بيش نيست، زيرا بايد همه آيات مربوط به هدايت و ضلالت را جمع آورى نموده و يك جا مورد مطالعه قرار داد تا بتوان نظريه نهايى قرآن را در اين باره به دست آورد، زيرا قرآن خود مفسّر خود مى باشد و معنى آيات مبهم را بايد از آيات روشن بدست آورد، از آنجا كه قرآن از هرگونه تناقض گويى و اختلاف مبرّا است(1) و همه آيات آن در بيان معانى و مقاصد مورد نظر قرآن، همگون و هماهنگ مى باشند(2)، به طور قطع آنچه گاهى در برخورد ابتدايى با بعضى از آيات به عنوان مشكل خودنمايى مى كند، پس از مطالعه همه آيات مربوط به آن موضوع، حل مى گردد.

اكنون قبل از هر چيز، مجموع آيات هدايت و ضلالت را مورد مطالعه قرار مى دهيم تا بتوانيم نظر واقعى قرآن را درباره اختيارى بودن هدايت و ضلالت، يا اجبارى بودن آن به دست آوريم.

لازم به يادآورى است كه ما هرگز مدّعى آن نيستيم كه در اين بررسى، همه جهات را رعايت نماييم و يا كار خود را از هرگونه نقص و نارسايى پيراسته بدانيم و لكن در فرصتى كه داريم اهتمام لازم را بكار مى بنديم.

حال براى هموار شدن راه براى بحثهاى بعدى خود، آيات مربوط به هدايت و ضلالت را به صورت ياد شده زير، دسته بندى مى كنيم:


1 . (أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اختِلافاً كَثيراً)(نساء/82). 2 . (اللّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديث كِتاباً مُتَشابهاً...)(زمر/23).

صفحه 201

1. انواع هدايت و ضلالت در قرآن.

2. هدايت يافتگان و عوامل هدايت آنان.

3. گمراهان و عوامل گمراهى آنان.

4. بررسى و تفسير آيات و رواياتى كه هدايت و ضلالت انسان را وابسته به مشيت و اراده الهى مى دانند.

ناگفته نماند كه موضوع اخير، خود به عناوين و موضوعات چندى تقسيم مى شود كه در بحثهاى آينده، آنها را جداگانه مورد بحث و بررسى قرار مى دهيم.

الف: انواع هدايت در قرآن

نخستين مسأله اى كه بايد در بحث هدايت و ضلالت مورد بررسى قرار گيرد، انواع هدايتها از ديدگاه قرآن است تا روشن شود ضلالت و گمراهى كه از اختيارى بودن آن بحث مى شود، در مقابل كدام يك از اين هدايت ها مى باشد.

واژه هدايت در قرآن به معانى ياد شده در زير به كار رفته است:

1. هدايت تكوينى مربوط به سراسر گيتى.

2. هدايت فطرى مربوط به همه انسانها.

3. هدايت تشريعى.

4. هدايت تكوينى خاص.

اينك آيات مربوط به هر يك از اين هدايتها را يادآور شده و به بررسى و تفسير آنها مى پردازيم:


صفحه 202

1. هدايت تكوينى در سراسر گيتى

اين نوع از هدايت، همه پديده هاى عالم طبيعت را شامل مى شود و اختصاص به انسان ندارد و تبيين فلسفى آن اين است كه آفريدگار هستى، هر پديده اى را براى غرض و هدف خاصى آفريده است و هيچ موجودى بدون هدف معيّن و ويژه اى آفريده نشده است چنان كه مى فرمايد:

(ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَالأَرْض وَما بَيْنَهُما باطِلاً)(ص/27).

«آسمان و زمين و آنچه ميان آنها است را بيهوده و باطل نيافريده ايم».

زيرا يكى از صفات جمال و كمال خدا حكمت است(در بسيارى از آيات قرآن، خداوند به لفظ «حكيم» توصيف شده است)(1) و معلوم است كه فاعل حكيم، هيچ فعلى را بدون غرض و بيهوده انجام نمى دهد.

از طرف ديگر براى رسيدن به هدف، برنامه و راه ويژه اى لازم است تا هر پديده اى بتواند به هدفى كه براى آن آفريده شده است نائل گردد، و بر اين اساس، همه موجودات (جمادات، نباتات، حيوانات و انسانها) از يك هدايت تكوينى گسترده اى كه راه حيات و زندگى و حركت به سوى هدف را براى آنان ترسيم نمايد، برخوردارند. اين هدايت در مورد انسان از دو جنبه بايد مطالعه شود:

1.بعد فيزيكى و جسمانى

از بعد فيزيكى و جسمانى، كه هر يك از قواى بدنى انسان به صورت خودكار و بيرون از دايره اختيار انسان، كار ويژه خود را انجام مى دهد (مانند


1 . (إِنَّ اللّهَ عزيزٌ حَكيمٌ)(لقمان/27) (وَهُوَ الْحَكيمُ الْخَبيرُ)(سبأ/1)، (وَاللّهُ عَليمٌ حَكيم) (نور/59) و آيات بسيار ديگر.

صفحه 203

طپش قلب و كارهاى مربوط به دستگاه گوارش و غيره).

درباره اين نوع از هدايت به دو آيه بسنده مى كنيم:

الف: وقتى موسى و هارون، فرعون را به پرستش آفريدگار يكتا دعوت نمودند، فرعون به آنان گفت: پروردگار شما كيست؟(قالَ فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسى)، آنان در پاسخ چنين فرمودند:

(رَبّنا الَّذِى أَعطى كُلَّ شَىء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى)(طه/50).

«پروردگار ما (خدايى كه ما او را مى پرستيم) كسى است كه هستى هر پديده اى را به او اعطا كرده و سپس او را هدايت نموده است».

ب: (سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأَعْلى * اَلَّذِى خَلَقَ فَسَوّى * وَالَّذِى قَدَّرَ فَهَدى)(اعلى/1ـ3).

«آفريدگار برتر خود را تسبيح كن آن كه (هر موجودى را) آفريد و سپس آن را بياراست و آن كه (هستى هر موجودى را ) اندازه گيرى نمود و آن را (به سوى هدف آفرينش خود) هدايت نمود».

هدايت در آيات ياد شده به پديده اى خاص اختصاص ندارد و هر چيزى كه مخلوق و آفريده خداست(همه موجودات) مشمول آن مى باشد و از اين جهت آن را هدايت تكوينى عام نام نهاديم و معلوم است كه اين هدايت از قلمرو اختيار انسان بيرون است و به هيچ موجودى جز آفريدگار يكتا اسناد داده نمى شود و اصولاً از دايره بحث جبر و اختيار بيرون مى باشد.

2. هدايت فطرى همه انسانها

هدايت فطرى انسان به دو صورت تحقّق مى يابد:


صفحه 204

هدايت فكرى: كه آفريدگار حكيم به انسان، نيروى تفكر و انديشه، اعطا كرده است تا بتواند خوبى ها را از بدى ها و ارزشها را از ضد ارزشها تمييز دهد. در روايات اسلامى «عقل» يكى از دو «حجت» خداوند بر انسانها معرفى شده است.

امام كاظم(عليه السلام) فرمودند:خداوند بر انسانها دو «حجت» دارد. يكى حجت ظاهرى و ديگرى حجت باطنى. پيامبران الهى و امامان، حجت هاى ظاهرى خدا و «عقل» حجت باطنى او مى باشد.

امام صادق(عليه السلام) يك جا «عقل» را موهبتى الهى دانسته كه به انسانها اعطا گرديده است، و در جاى ديگر از آن به عنوان جمال و زينت(معنوى) انسان و روشنگر وى (در مسير زندگى) ياد كرده، كه انسانها در پرتو هدايت آن، آفريدگار خود را شناخته، و خوبى ها را از بدى ها تمييز مى دهند.(1) اين نوع از هدايت شامل همه انسانها است (به جز عدّه اندكى كه به عللى، عقب افتادگى فكرى دارند و طبعاً تكليفى نيز ندارند) و به كسى جز خدا اسناد داده نمى شود و از قلمرو مسأله جبر و اختيار بيرون است.

هدايت وجدانى و درونى: كه غالباً در اصطلاح به آن هدايت فطرى گويند و مقصود از آن اين است كه انسان از درون و وجدان خود، ميان خوبى ها و بدى ها تمييز مى دهد. دادگرى، شكرگزارى نعمت، وفاى به عهد و پيمان، راستگويى و نظاير آن را كارهاى شايسته و از ارزشهاى متعالى مى شمارد و ستمگرى، كفران نعمت، پيمان شكنى، دروغگويى و امثال آن را كارهاى ناپسند و ضد ارزش مى داند.


1 . اصول كافى، ج1، كتاب العقل والجهل، به حديث12، 18و 35 رجوع شود.

صفحه 205

سخن معروف پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) كه هر كودكى بر فطرت پاك خداپرستى و گرايش به اسلام به دنيا مى آيد لكن پدر و مادر او (به خاطر تربيت ناصحيح) وى را يهودى يا نصرانى مى گردانند(1) به همين مطلب اشاره دارد.

و نيز اين آيه شريفه كه مى فرمايد: به سوى آيين حنيف اسلام روى آور كه هماهنگ با فطرت انسانها است كه خداوند آنان را بر اساس آن آفريده است(2); ناظر به مطلب ياد شده است.

و از جمله آيات قرآن كه به روشنى از هدايت فطرى گزارش مى دهد اين آيه است:

(وَنَفْس وَما سَوّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْويها)(شمس/7ـ8).

«سوگند به نفس(انسانى) و آنچه او را بياراست، سپس پليديها و پاكى ها را به او الهام كرد».

البته همه انسانها از اين هدايت فطرى برخوردارند و اين نوع از هدايت نيز از قلمرو اختيار انسان بيرون است و تنها به خدا اسناد داده مى شود و ربطى به مسأله جبر و اختيار نيز ندارد و هيچ انسانى نيز نسبت به اين هدايت، اضلال نمى گردد اگر چه ممكن است از آن به طور صحيح بهره گيرى ننمايند.

3. هدايت تشريعى

مقصود از هدايت تشريعى برانگيختن و ارسال پيامبران به سوى بشر مى باشد كه در طول تاريخ بشر پيوسته از جانب خداوند، برترين و لايقترين افراد بشر، به عنوان رسول يا نبى براى راهنمايى و هدايت انسانها مبعوث


1 . كُلُّ مَولود يُولَدُ على الفِطرَةِ حَتّى يَكُونَ أَبواهُ يُهوِّدانه وَيُنَصّرانه(بحارالأنوار، ج73 ص 281). 2 . (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللّهِ الّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها...)(روم/30).

صفحه 206

گرديده اند، و هدف آنان دعوت انسانها به يكتاپرستى و رهايى از بردگى و بندگى طاغوت (شيطان، مستكبران و اميال نفسانى) بوده است، چنان كه مى فرمايد:

(لَقَدْ بَعَثْنا فِى كُلِّ أُمّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ)(نحل/36).

«در ميان هر امتى پيامبرى برانگيختيم كه خدا را بپرستند و از پرستش طاغوت(1) اجتناب ورزند».

البته نياز به اين نوع هدايت براى رسيدن به هدف، ضرورى است زيرا درست است كه آرمانهاى كمال، ريشه فطرى دارند و همانگونه كه در بخش هدايت فطرى يادآور شديم وجدان يا بعد ملكوتى وجود انسان، او را به سوى اين آرمانهاى متعالى دعوت مى كند، لكن چون در برابر اين كششها، كششهاى متقابل نيز وجود دارد و شياطين بشرى و يا غير بشرى يا بعد «مُلكى» و يا حيوانى انسان در نقطه مقابل آن قرار دارند، او را به سوى تباهى و زيرپا گذاشتن ارزشهاى متعالى سوق مى دهند; اعزام پيامبران و مناديان خوبى ها و ارزشهاى متعالى، لازم و ضرورى است، زيرا در غير اين صورت، زمينه كافى براى رشد و تعالى انسان وحركت به سوى هدف والاى آفريدگار حكيم كه براى آن آفريده شده است، فراهم نمى گردد، به همين جهت در اصطلاح متكلمان اسلامى وجود پيامبر و امام در اجتماعات بشرى به عنوان «لطف» امرى لازم و ضرورى تلقى گرديده است و بهترين تعبير در اين باره، جملات زيبا و رساى


1 . هر تجاوزگر و هر آنچه غير از خدا مورد پرستش قرار گيرد و آنچه انسان را از راه خير باز دارد; طاغوت ناميده مى شود.(مفردات راغب).

صفحه 207

حضرت على(عليه السلام)در نهج البلاغه است، آنجا كه هدف بعثت پيامبران را يادآور شده چنين مى فرمايد:

«خداوند رسولان و پيامبران خود را در ميان انسانها برگزيد، تا پيمان فطرى انسانها را تجديد نمايند، و نعمت هاى فراموش شده الهى را براى آنان يادآور شوند، و روش هاى صحيح تبليغى را به آنان بازگو كنند و گنجينه هاى افكار و انديشه هاى آنان را برانگيزند، و نشانه هاى قدرت خداوند را در آفرينش انسان و كيهان به آنان بنمايانند».(1)

اين كلام بسيار زيبا و بخصوص اين دو جمله :«ليَستأدُوهُمْ ميثاقَ فِطْرَتهِ وَيُثيروا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ» گوياى اين مطلب است كه هدايت تشريعى مكمّل و متمم هدايت فطرى است.

البته بايد توجه داشت كه هدايت تشريعى در قرآن از اهميت فوق العاده اى برخوردار است كه با هدايت فطرى، قابل مقايسه نيست و اين به خاطر آن است كه:

اوّلاً: قلمرو هدايت فطرى نسبت به هدايت تشريعى محدود است، زيرا بسيارى از بايستى ها و نبايستى ها و دستورات تعالى بخش در ابعاد مختلف زندگى انسان، از افق هدايت فطرى برتر است.

وثانياً: اگر هدايت تشريعى نباشد، هدايت فطرى بدون پشتوانه خواهد بود و در مقابل عوامل مختلف گمراهى كه از درون و بيرون، انسان را به ضلالت سوق مى دهند، فروغى نخواهد داشت.


1 . فَبَعَثَ فيهِمْ رُسُلَهُ، وَواتَرَ إِليْهِمْ أَنْبياءَهُ، لِيَسْتَأْدُوهُم ميثاق فِطرَتِهِ وَيُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتهِ وَيحتجوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبليغ، ويُثيرُوا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُول...(نهج البلاغه، خطبه1).

صفحه 208

آيات درباره هدايت تشريعى بسيار است، و در يك كلمه بايد گفت: همه آياتى كه درباره پيامبران و كتب آسمانى نازل شده است، مربوط به اين نوع از هدايت است، بنابراين هدايت تشريعى دو مصداق دارد:

1. پيامبران و رهبران الهى.

2. قرآن و ديگر كتب آسمانى.

درباره پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايد:

(وَما مَنَعَ النّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جاءَهُمُ الْهُدى)(اسراء/94 و كهف/55).

«چه مانع شده است كه مردم وقتى هدايت (پيامبر) به سوى آنان آمد، به او ايمان آورند؟».

و درباره تورات فرموده است:

(وَآتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَجَعَلْناهُ هُدىً لِبَنى إِسرائيلَ)(اسراء/2).

«و براى موسى كتاب (تورات) را آورديم و آن را هدايت براى بنى اسرائيل قرار داديم».

درباره قرآن مى فرمايد:

(وَإِنَّهُ لَهُدىً وَرَحْمَة لِلْمُؤْمِنينَ)(نمل/77).

«و به درستى كه قرآن هدايت و رحمت براى مؤمنان است».

هدايت تشريعى نيز مانند هدايت فطرى، عموميّت و كليت داشته و اختصاص به گروه خاصى از انسانها ندارد. هر يك از پيامبران در جامعه اى كه برانگيخته مى شدند همه افراد آن جامعه را هدايت مى كردند.

(وَلِكُلِّ قَوْم هاد)(رعد/7).

«و پيامبر و معجزه جاويد او قرآن، هدايت گر همه انسانها است».


صفحه 209

هدايت تشريعى به معنى نشان دادن راه وصول به هدف والايى كه براى انسان در نظر گرفته شده است، از قلمرو اختيار انسان بيرون مى باشد، و اين اراده و مشيّتِ حكيمانه خداست كه فكر و انديشه، ووجدان و فطرت و پيامبران و كتب آسمانى را، هاديان و راهنمايان بشر به راه راست قرار داده است ولى هدف از هدايت تشريعى آنان آنگاه برآورده مى شود كه انسان حق انتخاب و آزادى در تصميم گيرى در مقابل اين هاديان را داشته باشد در غير اين صورت كارى بيهوده و لغو خواهد بود كه با اصل حكيم بودن آفريدگار يكتا سازگر نيست.

4. هدايت ويژه تكوينى

گذشته از اقسام ياد شده هدايت، نوع ديگرى از هدايت در قرآن مطرح شده است كه ما آن را هدايت ويژه تكوينى نام نهاده ايم اين هدايت نيز دو شاخه دارد:

1. هدايت تكوينى پيامبران.

2. هدايت تكوينى ويژه مؤمنان.

ما در اين جا با نوع ديگرى از هدايت آشنا مى شويم كه تنها به گروه خاصى مربوط مى شود و در اينجا برخى از آياتى كه درباره اين نوع هدايت ويژه، نازل گرديده است را يادآور مى شويم.

هدايت تكوينى ويژه پيامبران

پيامبران و رهبران الهى از نوعى هدايت برخوردارند كه از ويژگى هاى آنان


صفحه 210

بشمار مى رود كه گاهى با واژه نعمت و گاهى با كلمه اجتباء و هدايت و نيز با واژه رفع درجات (بلندمرتبگى) از آن تعبير آورده شده است.

درباره ابراهيم خليل آنجا كه مناظره او را با پرستشگران خورشيد و ماه و ستاره بازگو مى كند چنين مى فرمايد:

(تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهيمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجات مَنْ نَشاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكيمٌ عَليمٌ)(انعام/83).

«اين حجت ما است كه بر عليه قوم ابراهيم به او داديم، درجات هر كس را كه بخواهيم بالا مى بريم. بدرستى كه پروردگار تو حكيم و دانا است».

و در جاى ديگر درباره او مى فرمايد:

(شاكِراً لأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَهَداهُ إِلى صِراط مُسْتَقيم)(نحل/121).

«ابراهيم، شكرگزار نعمتهاى الهى است خداوند او را براى خود خالص گردانيده و به راه راست هدايت نموده است».

واژه «اجتباء» و «هدايت» درباره بسيارى از پيامبران كه در قرآن از آن ياد شده به كار رفته است كه از آن جمله: آدم، نوح، موسى، عيسى، يونس، و يوسف را مى توان نام برد.(1)

پيامبران و رهبران الهى يكى از برترين نمونه هاى نعمت داده شدگان (أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ) مى باشند اين مطالب نيز در آياتى از قرآن بازگو شده است.

در سوره مريم نام گروهى از پيامبران را با ويژگى هاى اخلاقى آنان يادآور شده آنگاه كه مى فرمايد:


1 . به آيات122/طه; 50/قلم; 6/يوسف; 13/شورى رجوع فرماييد.

صفحه 211

(أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ)(مريم/58).

«آنان عده اى از پيامبران مى باشند كه خداوند به آنان انعام نموده است».

اگر چه با مطالعه آيات ياد شده، مسأله هدايت ويژه پيامبران و رهبران الهى از ديدگاه قرآن به روشنى به دست مى آيد، ولى براى روشن تر شدن اين مسأله، ترجمه چند آيه از سوره انعام را كه از گوياترين وجامع ترين آيات قرآن در اين باره مى باشد يادآور مى شويم:

ب «و اسحاق و يعقوب را به ابراهيم عطا كرديم و هر يك از آنان را هدايت نموديم و قبل از آنان، نوح را هدايت كرديم و از ذريه و خاندان نوح، داود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را هدايت نموديم و اين گونه نيكوكاران (محسنين) را پاداش مى دهيم».

ب «و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را (هدايت نموديم) و هر يك از آنان از صالحان و شايستگان مى باشند».

ب «واسماعيل و اليسع و يونس و لوط را هدايت كرديم و هر يك از پيامبران را بر جهانيان برترى داديم».

ب «و از پدران و فرزندان و برادران آنان عده اى را هدايت كرده و برترى بخشيديم».

ب «و اين پيامبران را برگزيديم و به راه راست هدايت كرديم».

ب «اين است هدايت الهى كه هر كس از بندگان خود را كه بخواهد به واسطه آن راهنمايى مى نمايد و اگر آنان به خدا شرك ورزند، كارهاى نيكشان حبط مى گردد».(1)

در اين آيات ، تعبيراتى به كار رفته كه مسأله هدايت ويژه پيامبران و


1 . انعام/84ـ88.

صفحه 212

رهبران برگزيده الهى را به روشنى بيان مى نمايد اين تعبيرات عبارتند از:

1. (وَكُلاًّ فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمينَ).

«هر يك از پيامبران را بر جهانيان برترى داديم».

2. (وَاجْتَبَيْناهُمْ وَهَدَيْناهُمْ إِلى صِراط مُسْتَقيم).

«پيامبران را برگزيديم و به صراط مستقيم هدايت نموديم».

3. (ذلِكَ هُدَى اللّهِ يَهْدِى بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).

«اين هدايت خاص الهى است كه هر كس را بخواهد به واسطه آن هدايت مى نمايد».

مسأله هدايت تكوينىِ ويژه پيامبران و رهبرانِ برگزيده خدا (امامان)، يكى از مسائل مهمى است كه پيوسته در بحثهاى نبوّت و امامت به عنوان عصمت پيامبر و امام، مورد توجه دانشمندان اسلامى بوده است و رساله ها و كتابهايى در اين باره ، نگارش يافته است و چون بررسى آن از حوصله اين مقاله بيرون است، از طرح آن صرف نظر مى نماييم.

هدايت تكوينى ويژه مؤمنان

دومين شاخه از هدايت تكوينى ويژه، هدايتى است كه تنها گروهى از انسانها از آن برخوردارند و ديگران را از آن بهره اى نيست و مسأله واقعى ما در بحث هدايت و ضلالت مربوط به همين نوع از هدايتها و ضلالتها مى باشد و اين همان هدايتى است كه در مقابل واژه «ضلالت» به كار مى رود، و در بسيارى از آيات، آن را مربوط به اراده و خواست خدا دانسته است كه هر كس را بخواهد هدايت مى كند و هر كس را بخواهد گمراه مى سازد و در برخى از


صفحه 213

آيات، خطاب به پيامبر مى گويد:

(إِنَّكَ لاَتَهْدى مَنْ أَحْبَبْتَ وَلكِنَّ اللّهَ يَهْدِى مَنْ يَشاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ)(قصص/56).

«تو كسانى را كه دوست دارى هدايت شوند، هدايت نمى كنى، لكن خدا هر كس را بخواهد هدايت مى كند و او به هدايت يافتگان داناتر است».

و در جاى ديگر مى فرمايد:

(لَيْسَ عَلَيْكَ هُديهُمْ وَلكِنَّ اللّهَ يَهْدى مَنْ يَشاءُ)(بقره/272).

«بر تو هدايت آنان نيست، خدا هر كس را بخواهد هدايت مى كند».

در قرآن نوعى ديگر از هدايت ويژه مؤمنان، مطرح شده است كه مربوط به سراى ديگر مى باشد و در حقيقت، اين هدايت، جلوه اى ديگر از هدايت ويژه آنان در دنيا است و به عبارت ديگر بازتاب هدايت ويژه دنيوى آنان، اين هدايت اُخروى است كه در پرتو آن به سوى بهشت و رضوان الهى رهنمون مى گردند.

قرآن كريم، سخن اهل بهشت را اين گونه حكايت مى كند:

(وَقالُوا الحَمْدُ للّهِ الَّذِى هَذانا لِهذا وَما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللّهُ)(اعراف/43).

«و(اهل بهشت) مى گويند ستايش خداى را كه ما را به اين جايگاه ويژه (بهشت) هدايت كرد و اگر خدا ما را هدايت نمى كرد هرگز هدايت نمى شديم».

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: خداوند، روز قيامت ستمگران را از سراى


صفحه 214

كرامت خود گمراه مى سازد و مؤمنان و نيكوكاران را به بهشت، هدايت مى كند آنگاه اين دو آيه را تلاوت نمود:

1.(يُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَفِى الآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللّهُ الظّالِمينَ وَيَفْعَلُ اللّهُ ما يَشاءُ)(1)(ابراهيم/27).

2. (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ بإِيمانِهمْ تَجْري مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ فى جَنّاتِ النَّعيمِ)(2) (يونس/9).

مقصود از اين هدايت ويژه چيست؟

اين هدايت را مى توان نوعى تحوّل و دگرگونى روحى و درونى به شمار آورد كه خداوند تحت شرايط ويژه اى در وجود انسان پديد مى آورد كه به واسطه آن زمينه دريافت كمالات اخلاقى و معنوى براى او فراهم مى گردد.

قرآن كريم اين هدايت را با عناوين گوناگونى تعريف نموده است كه نمونه هايى از آن را در اينجا يادآور مى شويم:

1. شرح صدر

(فَمَنْ يُرِدِ اللّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ)(انعام/125).

«خداوند كسى را كه بخواهد هدايت نمايد، سينه اش را براى پذيرش اسلام گشاده و آماده مى سازد».


1 . خداوند كسانى را كه به گفتار ثابت و استوار ايمان آورده اند، در زندگى دنيا و در سراى آخرت ثابت قدم و استوار مى دارد و ستمگران را گمراه مى سازد و خدا آنچه مى خواهد انجام مى دهد. 2 . خداوند كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند به واسطه ايمانشان به سوى بهشت هدايت مى نمايد.

صفحه 215

در نقطه مقابل از ضلالت با عنوان (ضيق صدر) تنگى سينه تعبير كرده است.

(وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً).

«و آن كس را كه بخواهد گمراه نمايد سينه اش را (نسبت به اسلام) تنگ مى سازد(و در نتيجه، قبول حقايق براى او دشوار و گران است).

و در جاى ديگر در مقابل شرح صدر، قساوت قلب را بيان كرده و مى فرمايد:

«آيا كسى كه خدا سينه او را براى پذيرش اسلام فراخ نموده و نوى الهى روان او را روشن ساخته است (مانند كسى است كه اين گونه نيست و دلى تاريك و سخت دارد) پس وارى بر آنان كه دلهايشان از پذيرش ذكر خدا (قرآن) سخت گرديده، آنان در گمراهى آشكار مى باشند».(1)

2. زندگى پاكيزه(حياة طيبة)

(وَمَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَر أَوْ أُنْثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْييَّنّهُ حَياةً طَيِّبةً)(نحل/97).

«هر انسانى مرد يا زن كه به خدا ايمان آورده و عمل صالح انجام دهد، حيات طيّبه و زندگى پاكيزه اى به او عطا مى كنيم».

3. روح و نور الهى

(أَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَجَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمشى بِهِ فِى النّاسِ كَمَنْ


1 . زمر/22 (أَفَمَنْ شَرَحَ اللّهُ صَدْرَهُ للإِسلامِ فَهُوَ عَلى نُور مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللّهِ أُولئِكَ في ضَلال مُبين).

صفحه 216

مَثلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارج مِنْها)(انعام/122).

«آيا كسى كه به خاطر (جهالت و ضلالت) مرده بود پس او را (به واسطه ايمان و بصيرت) زنده نموديم و براى او نورى قرار داديم كه در پرتو آن در جامعه انسانى راه صحيح را برگزيند مانند كسى است كه در تاريكى به سر مى برد و از آن خارج نمى گردد؟».

4. نرمش و آرامش جسم و جان

(اللّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الحَديث كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِى تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَونَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللّهِ ذلِكَ هُدىَ اللّهِ يَهْدِى بِهِ مَنْ يَشاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللّه فَما لَهُ مِنْ هاد)(زمر/23).

«خداوند نيكوترين كلام، (قرآن) را كه كتابى است هم آهنگ و مفاد آن متكرر در تعليم و تربيت انسانها فرو فرستاده است كه (از مطالعه آيات عذاب آن) اندام كسانى كه از خداى مى ترسند به لرزه درمى آيد و(از مطالعه آيات رحمت و مغفرت) دلهاى آنان به ياد خدا، آرامش مى يابد و اين (لرزش و آرامش جسم و جان) هدايت خاص الهى است كه هر كس را بخواهد به واسطه آن هدايت مى نمايد».

***

از آيات ياد شده به خوبى به دست مى آيد كه مؤمنان از هدايت ويژه اى برخوردارند كه جلوه هاى شاخص آن، آرامش قلب، شرح صدر، روشن بينى و نور مى باشد.


صفحه 217

نتيجه گيرى

از آنچه گذشت با معانى مختلف هدايت از ديدگاه قرآن آشنا گشتيم و دانستيم كه تنها نوع اخير آن كه آن را هدايت ويژه مؤمنان نام نهاديم، مورد بحث در هدايت و ضلالت مى باشد و اين نوع هدايت و ضلالت است كه يكى از انگيزه هاى عقيده جبر به شمار مى رود و طرفداران نظريه جبر، آن را صد در صد وابسته به خواست و اراده خدا مى دانند و ظاهر برخى از آيات قرآن نيز هماهنگ با اين نظريه است و ما براى روشن شدن نظريه واقعى قرآن در اين باره، لازم است در فصل آينده پيرامون دو موضوع زير بحث كنيم:

1. هدايت يافتگان و عوامل هدايت آنان.

2. گمراهان و عوامل گمراهى آنان.

آنگاه به بررسى آياتى كه هدايت و ضلالت را منوط به مشيت الهى مى دانند، بپردازيم.