درس چهارم -
دورهى دوّم:
دورهى توسعه و تدوينهاى گسترده و كامل در اصول
(اوايل غيبت كبرا تا ابن ادريس 598
هـ (1)
مهمترين مباحث اين درس:
1. نگاهى اجمالى به دورهى دوّم
2. شناخت شخصيّتهاى اصلى دوره
نگاه اجمالى به دوره
اين دوره در يك نگاه از اوايل غيبت كبرا آغاز شد. در اين نگاه صرفا به زمان براى
تفكيك اين دوره از دورهى قبل توجّه شده است. امّا از منظر ديگر، اين دوره هنگامى
آغاز مىشود كه لزوم تأليف دورههاى اصولى كاملتر احساس مىشود؛ يعنى دورهى تك
رسالهها و امالى سپرى مىشود و اجتهاد از بساطت پيشين خويش خارج مىگردد و ضرورت
بررسى مباحث اجتهادى از زاويهاى عميقتر مورد توجّه قرار مىگيرد.
دورهى دوم اصول فقه در شيعه، پس از دورهى دوم و سوم(1) اصول فقه اهل سنّت ايجاد
شد.
1. مراد از دورهى دوم و سوم در اين تعبير، اصطلاح خاصّى از
نگارنده است. در تقسيمبندى نگارنده از اصول عامّه، دورهى دوم دورهى تدوين تك
رسالهها يا رسالههاى ناقص است كه دورهى تدوينهاى ابتدايى نيز نام دارد. و
دورهى سوم، دورهى تدوينهاى گستردهتر و كاملتر است كه در آن كتابهاى اصولى
كاملتر و پيچيدهتر تأليف شد.
و اين نكته نشان مىدهد كه ضرورت نگاشتن دورههاى كامل اصولى و بررسى عميقتر
مسايل و قواعد كلّى اجتهاد، زمانى در شيعه پديد آمد كه دو طيف از دانشوران اهل سنّت
؛ يعنى فقيهان و متكلّمان با گستردگى بسيارى وارد اصول فقه شده، تأليف هاى قوى و
مفصّلى به وجود آورده، بحثهاى اصوليشان از تحليلها و استدلالهاى قوى و مستحكمى
برخوردار بوده است.(1)
1. دانش پژوهان عزيز بايد مطلّع باشند كه در دورهى سوم اصول عامّه
دو گروه از محقّقان آنان به اصول فقه توجّه كرده، به تحقيق و مطالعه در آن
پرداختند: گروه اول، فقيهان بودند كه طبيعت كارشان اقتضاى تحقيقات اصولى را داشت. و
گروه دوم، متكلّمان عامّه بودند؛ به ويژه متكلّمان معتزلى، كه به اصول فقه اقبال
كرده، با توجّه به روحيهى جدلى و بحثهاى علمى و تجريدى محض كه در اينان بود اصول
فقه را نيز از هدف و غرض خويش منحرف ساخته، به صورت علم عقلى و پيچيدهاى در آوردند
و بسيارى از بحثهاى كلامى، منطقى، و تدقيقات لغوى را وارد اصول فقه كردند. لذا از
اين نظر مىتوان اين دوره را دورهى اختلاط علم اصول با كلام، منطق و تا حدّى فلسفه
دانست كه بعدها در اصول اهل سنّت همچنان باقى ماند. امّا محقّقان اصولى شيعه در
پيراستن اصول فقه از اين مباحث تلاش بسيارى كردهاند و تنها آن بخشى از اين گونه
مباحث را به حال خويش وا گذاشتهاند كه در علم اصول فقه به آنها نياز فراوان وجود
دارد. دربارهى مطلب فوق به: 1ـ مقدمه ابن خلدون، ترجمه: محمّدپروين گنابادى، ج 2،
صص 929 ـ 926 ؛ و 2ـ اصول فقه، ابو زهرة، صص 21 ـ 13، مراجعه كنيد.
شاهد بر اين ادّعا، افزون بر نقلها و مستندات تاريخى، كتابهاى اصولى عالمان
شيعه در اين دوره است؛ زيرا در كل مباحثى كه در كتابهاى اين دوره طرح مىشود نظارت
بر اصول اهل سنّت مشاهده مىشود؛ يعنى در هر بحث نظرگاههاى اصولى عالمان سنّى مطرح
و تحليل مىشود و مورد نقد و نظر قرار مىگيرد.
همان گونه كه در درس پيشين يادآور شديم، ابن ابى عقيل عمّانى و ابن جنيد اسكافى از
بسترسازان دورهى دوم اصول فقه شيعه به شمار مىروند، اما نمىتوان نقطهى آغازين
اين دوره را از اين دو تن دانست؛ زيرا بنابر ضوابط و معيارهاى دورهبندى اصول فقه،
عمانى و ابن جنيد به دوره قبلى مربوط مىشوند.
دورهى دوم، رسما با شيخ مفيد آغاز مىشود و با شيخ طوسى به اوج خويش مىرسد و با
ظهور ابن ادريس پايان مىيابد؛ يعنى كمى بيش از دو قرن به طول مىانجامد. محقّقان
اين دوره، غالبا در بغداد مىزيستند و تنها در اواخر اين دوره است كه شيخ طوسى به
نجف هجرت مىكند و مكتب اصولى شيعه نيز به آنجا انتقال مىيابد.
شخصيتهاى اصلى دوره، لبّ انديشهها و آثار آنان
1. شيخ مفيد (336 ـ 413 ه)
محمّدبن محمّد بن... يَعرُب بن قحطان معروف به «ابن معلّم» از بزرگان و
دانشمندان شيعه است. وى در سال 336 هجرى متولّد شد و در سال 413 هجرى قمرى، پس از
77 سال عمر با بركت دار فانى را وداع گفت. سيّد مرتضى بر وى نماز گزارد و در جوار
ضريح مقدّس امام جواد عليهالسلام در كنار شيخ و استاد خويش ابو القاسم جعفر بن
قولويه دفن شد.
مفيد از بزرگترين محقّقان شيعه است. وى داراى رياست و عظمت اجتماعى بالايى بوده
است. شيخ مفيد از سوى همه دانشمندان شيعه و غير شيعه توثيق شده، به دقّت نظر، حاضر
جوابى و حافظهى نيكو مشهور است. او فقيه، متكلّم، محدّث و اصولى بود و نزديك به
دويست تأليف كوچك و بزرگ دارد. نجاشى نام تمامى كتب وى را ضبط كرده است. از استادان
مهمّ شيخ مفيد، مىتوان احمد بن محمّد بن جنيد اسكافى و ابو القاسم جعفر بن قولويه
را نام برد. مفيد رحمهالله نزد ابن جنيد اصول و فقه را فرا گرفته و نزد ابن قولويه
كتب روايى را خوانده است و از اين رو ابن قولويه از مشايخ مهمّ روايت او است.
شيخ مفيد رحمهالله شاگردان بسيارى داشته است كه پارهاى از آنها به اوج عظمت علمى
رسيدند؛ مانند سيّدمرتضى و شيخ طوسى. مهمترين شاگردان وى عبارتند از:
1. شريف رضى، گردآورندهى نهج البلاغه و شارح شافيه و كافيه ابن حاجب
و برادر سيّد مرتضى رحمهالله .
2. سيّد مرتضى، اصولى، فقيه و متكلّم مشهور شيعه، صاحب كتاب الذريعة در اصول و
الانتصار در فقه.
3. ابو الصلاح حلبى، اصولى و فقيه ماهر.
4. شيخ طوسى، كه به شيخ الطائفه شهرت دارد، صاحب كتاب المبسوط در فقه.
5. ابو العباس نجاشى، صاحب كتاب «رجال نجاشى».
6. ابو الفتح كراجكى، صاحب كنزالفوائد كه «مختصر التذكره بأصول الفقه» شيخ مفيد در
آن ضبط شده است.
7. ابويعلى حمزة بن عبد العزيز ديلمى، معروف به سلاّر.
كتابهاى اصولى شيخ مفيد
از آنجا كه شيخ مفيد در آغاز دورهى جديد و فرجام دورهى پيشين قرار دارد، در
ابتداى كار خويش تك رسالههاى اصولى نيز نگاشته است؛ مانند: رسالةٌ فى القياس،
النقض على ابن جنيد فى اجتهاد الرأى، مسألة فى الاجماع، مسألة فى القياس.(1)
1. نام كتابها و تك رسالههاى فوق تنها در رجال نجاشى ذكر شده
است. شيخ طوسى در فهرست آنها را ذكر نكرده است.
امّا كتاب اصولى مهمّ شيخ مفيد رحمهالله كه او را در آغاز دورهى دوم قرار
مىدهد، كتاب «التذكرة باصول الفقه» است. اين كتاب كه ظاهرا مختصر شده است(1) با
عنوان «مختصر التذكرة باصول الفقه» در كتاب «كنز الفوائد» تأليف ابو الفتح كراجكى
درج شده است. اين رساله مطابق با چاپ مكتبهى مصطفوى در حدود هشت صفحه در قطع وزيرى
است(2) امّا با نسخهاى كه در آستان قدس موجود است و در سال 677 هجرى نوشته شده در
حدود 14 صفحه در قطع وزيرى مىباشد.(3)
كتاب «التذكرة باصول الفقه» در حدّ خود كتاب كاملى است. در اين كتاب اين مباحث را
مىبينيم:
* اصول احكام (كتاب خدا، سنّت پيامبر صلىاللهعليهوآله ، اقوال ائمّه
عليهمالسلام ) و راههاى رسيدن به آنها (عقل، لسان و اخبار)؛
* اقسام خبر علمآور؛
* معانى قرآن ؛ ظاهر و باطن؛
* امر و نهى و كيفيّت دلالت آنها؛
* عام و خاص و الفاظ دالّ بر عموم؛
* اشتراك لفظى و معنوى؛
* حقيقت و مجاز؛
* نسخ؛
* اجماع؛
* قياس؛
* حظر و اباحة؛
* خبر واحد و خبر متواتر.
1. معلوم نيست كه آيا خود شيخ مفيد كتاب را مختصر كرده است يا
كراجكى آن را تلخيص كرده، در كتاب خود آورده است؟
2. از صفحهى 186 تا دو خط از اول صفحهى 194 كتاب كنزالفوائد، چاپ مصطفوى.
3. نسخهى آستان قدس به صورت كامل در «سلسله مؤلفات شيخ مفيد»، مجلد 9، صص 24 ـ 11،
چاپ شده است.
لبّ انديشههاى اصولى شيخ مفيد
1. شيخ مفيد اصول احكام شرعى را سه چيز بر مىشمرد كه عبارتند از كتاب خدا، سنّت
پيامبر صلىاللهعليهوآله و اقوال ائمّه صلىاللهعليهوآله (1)؛ از نظر او
راههايى كه موجب علم به اين اصول مىشوند عبارتند از: عقل، لسان و اخبار. وى
«اجماع» را از مصادر حكم بر نمىشمرد و دليلش اين است كه اجماع، حجّيت ذاتى ندارد و
تنها از جهت دخول معصوم در ميان اجماع كنندگان حجّت است؛ لذا اجماع از باب قول
معصوم حجّيت دارد.(2)
2. از ديدگاه شيخ مفيد «خبر واحد» تنها در صورتى كه مقترن به قرينهاى لفظى يا عقلى
باشد يا شاهدى از عرف بر صدق آن وجود داشته باشد يا اجماع در آن وجود داشته باشد،
حجّت است و در غير اين صورت حجّت نبوده، موجب علم و عمل نمىشود.(3)
1. ظاهرا شيخ مفيد سنّت را منحصر به اخبار نبوى مىدانسته است؛ لذا
اقوال پيشوايان ديگر را عطف به سنّت كرده است.
2. نك: كنز الفوائد، ص 186 ؛ و سلسله مؤلّفات مفيد، صص 45 ـ 23.
3. نك: همان، ص 193؛ و همان، ص 23 و 44.
3. شيخ مفيد ظواهر كتاب را حجّت مىداند و قول منكران حجّيّت ظاهر كتاب را
نفى مىكند.(1)
4. از ديدگاه شيخ مفيد امر به شىء به دلالت وضعى لفظى مستلزم نهى از ضدّش نيست،
بلكه به حكم عقل مستلزم آن است.(2)
5. در موضوع نسخ، شيخ مفيد بر اين باور است كه نسخ كتاب به كتاب جايز است، امّا نسخ
كتاب به سنّت جايز نيست.(3)
6. شيخ مفيد با قياس و اجتهاد به رأى سخت مبارزه مىكند و نگاشتن سه رساله در اين
مسأله گواه آن است. وى با وجود اين كه شاگرد ابن جنيد بود امّا رسالهاى در مورد
ردّ ديدگاه استاد در مورد قياس مىنگارد.(4)
1. همان، ص 187؛ و همان، ص 12 و 29.
2. همان، ص 188؛ و همان، ص 14 و 31.
3. همان، ص 193 ؛ و همان، ص 22 و 43.
4. منابع ترجمه شيخ مفيد:
ـ رجال نجاشى، صص 403 ـ 399.
ـ فهرست شيخ، صص 239 ـ 238.
ـ معالم العلماء، صص 114 ـ 112.
علاّمه حلّى، خلاصه الاقوال في معرفة الرّجال، تحقيق جواد قيّومى، ص 179.
ـ رياض العلماء، ج 5، صص 179 ـ 176.
2. سيّد مرتضى (355 ـ 436 ه)
على بن حسين بن موسى بن محمّد بن... موسى بن جعفر عليهالسلام ملقّب به
ابوالقاسم مرتضى، در سال 355 هجرى متولّد شد. وى هم از ناحيهى پدر و هم از ناحيهى
مادر منتسب به خاندان عصمت و طهارت است. سيّد مرتضى كه بعدها به «علم الهدى»
مشهور گرديد، داراى منزلت علمى بسيار والايى بود و بعد از شيخ مفيد رياست عامّهى
شيعه به او منتقل شده است. سيّد مرتضى در رشتههاى گوناگون؛ مانند كلام، فقه، اصول،
ادبيات (نحو، شعر، لغت) و ... صاحب رأى و نظر بوده است. او داراى ديوان شعرى است كه
بيش از هزار بيت دارد. سيّد مرتضى، در كنار مهارتهاى علمى و تعليم و تربيت شاگردان
به مسايل اجتماعى و سياسى نيز مىپرداخته است. وى مورد احترام خلفاى بغداد بوده و
سياستمداران و مردمان ديگر ـ اعم از شيعه و سنّى ـ مقام اجتماعى و سياسى او را ـ در
كنار منزلت علمىاش ـ ارج مىنهادند.
تأليفات سيّد مرتضى بسيار است. وى در رشتههاى گوناگون كتاب نوشته است كه هر يك به
نوبهى خود ارزشمند و قابل توجهاند؛ كتاب هايى چون «الإنتصار» در متفرّدات فقه
اماميّه، «الاصول الاعتقاديّة» در كلام، تفسير سورهى حمد و تفسير قطعهاى از
سورهى بقره، ديوان شعر و... .(1)
1. فهرست كامل آثار سيّد مرتضى را در فهرست شيخ طوسى و رجال نجاشى
مىتوانيد بيابيد.
سيّد مرتضى، سرانجام پس از 80 سال عمر با عزّت و تلاش بىوقفه در شكوفايى و
اعتلاى علوم دين، در سال 436 هجرى دار فانى را وداع گفت. نجاشى به همراه سلاّر و
ابو يعلى محمّد بن حسن جعفرى ــ كه هر سه از شاگردان وى بودهاند ــ جنازهاش را
غسل داده و كفن كرده و در خانهاش دفن كردهاند.
سيّد مرتضى در محضر استادان بسيارى حاضر شده است كه مهمترين آنها به شرح زيرند:
ـ شيخ مفيد(ره)، كه سيّد مرتضى علوم بسيارى را نزد وى فرا گرفت و از كودكى به همراه
برادر خود شريف رضى ملازم شيخ مفيد بوده است.
- محمّد بن عمران كاتب مرزبانى (متوفاى384)، روايات سيّد مرتضى در امالى بيشتر از
مرزبانى است.
- حسين بن على بن حسين، وزير مغربى (370 ـ 418).
ـ حسين بن على بن حسين بن بابويه قمى، برادر شيخ صدوق.
سيّد مرتضى در طول عمر طولانى خويش شاگردان بسيارى تربيت كرده است كه پارهاى از
آنها بسيار مشهور و داراى مقام علمى بالايى هستند. برخى از شاگردان مهمّ سيّد مرتضى
عبارتنداز:
ـ شيخ طوسى، بنابر آن چه خود شيخ در «فهرست» مىگويد، ظاهرا وى سالها شاگردى سيّد
مرتضى را كرده و غالب كتابهاى سيّد را نزد او قرائت كرده است.(1)
ـ حمزة بن عبد العزيز ديلمى معروف به سلاّر، فقيه و اصولى مشهور.
ـ قاضى عبد العزيز بن برّاج طرابلسى، صاحب كتابهاى مهذّب و جواهر.
ـ ابو الفتح كراجكى، صاحب كتاب كنزالفوائد و كتاب النوادر.
- شيخ ابو العباس نجاشى، صاحب كتاب رجال.
ـ ابوالصّلاح حلبى (374 ـ 447) صاحب كتاب «الكافي» در فقه.
و بسيارى ديگر كه ذكر نام آنها در اين جا به طول مىانجامد.(2)
1. فهرست، همان، ص 165.
2. بخشى از منابع ترجمهى سيّد مرتضى عبارتنداز: ـ نجاشى، صص 271 ـ 270؛ شيخ طوسى،
صص 165 ـ 164؛ معالم العلماء، صص 71 ـ 69؛ رياض العلماء، ج 4، ص 64 ـ 14 ؛ ريحانة
الادب، ميرزامحمّد على تبريزى، ج 3، صص 190 ـ 183؛ الذريعة إلى اصول الشريعة، تصحيح
دكتر گرجى، صص 23 ـ 1.
آثار اصولى سيّد مرتضى
1. المسائل الموصِليّات، كه حاوى سه رساله است(1) و يكى از آنها در مورد ابطال
قياس است.
2. مسألة فى دليل الخطاب.
3. مسائل منفردات فى اصول الفقه.
4. الخلاف فى اصول الفقه، كه شيخ مىگويد، سيّد مرتضى نتوانسته است اين كتاب راتمام
كند.(2)
5. الذخيرة، خود سيّد در الذريعة از اين كتاب نام برده است. نويسندهى «ادب
المرتضى» گفته است كه قسمتى از اين نوشته را در ضمن رسالهاى به نام «مجموعة من
كلام المرتضى فى فنون الكلام» ديده است و از آن قسمت به دست مىآيد كه كتاب در اصول
عقايد اماميّه است.(3) برابر با اين گفته، كتاب مذكور نبايد اصولى باشد، امّا از
كتاب الذريعة به دست مىآيد كه برخى مسايل اصول فقه، مانند اجماع و صفت علم حاصل از
خبر در اين كتاب مطرح شده است. افزون بر اين، در «رياض العلماء»(4) و «ريحانة
الادب»(5) اين كتاب در شمار كتابهاى اصولى سيّد مرتضى شمرده شده است و حتى صاحب
رياض العلماء ادعا كرده است كه نسخهاى از اين كتاب نزد وى موجود بوده كه متأسفانه
از بين رفته است.(6)
1. غالب اين تك رسالهها هم اينك در مجموعهاى به نام «رسائل
الشريف المرتضى» گردآورى شده است. مشخصات كتاب شناختى اين اثر به شرح زير است:
رسائل الشريف المرتضى، تحقيق سيّد احمد حسينى و سيّد مهدى رجايى، 4 جلد، چاپ سيّد
الشهدا، دار القرآن الكريم، قم، 1405 ق.
2. الفهرست، ص 164.
3. ادب المرتضى، دكتر عبدالرزاق محىالدّين، ص 152.
4. رياض العلماء، ج 4، ص 36.
5. ريحانة الادب، ميرزا محمّد على مدرس تبريزى، ج 3، ص 186.
6. امّا آن چه به نام «الذخيرة» تأليف سيّد مرتضى در سال 1411 هجرى
در قم از سوى انتشارات اسلامى با تحقيق سيّد احمد حسينى چاپ شده، در علم كلام است.
6. «الذريعة الى اصول الشريعة»، اين كتاب از مهمترين كتابهاى اصول فقه شيعه
است و در كنار «عدّة الاصول» شيخ طوسى از مهمترين آثار اين دوره به شمار مىرود.
سيّد مرتضى در «الذريعة» يك دوره اصول استدلالى با نظارت بر ديدگاههاى اصوليان
متقدّم ـ اعمّ از شيعه و سنّى ـ نگاشته است. اين كتاب بر خلاف نوشتههاى ديگر سيّد
مرتضى هم كامل و هم مستقل و به دور از اختلاط اصول با علوم ديگر است.
سيّد مرتضى با تأليف اين كتاب از پيشگامان اصول فقه استدلالى شيعه شناخته شده است و
اگر نگوييم كه وى در اين راه پيشتر از شيخ طوسى است، دست كم همگام و همراه او است.
كتاب «الذريعة»، كه از يك سو از مباحث كلامى و منطقى پيراسته است، و از سوى ديگر،
به صورت تحليلى و استدلالى به رشتهى تحرير در آمده، يا اوّلين كتاب اصولى كامل و
عميق شيعه است يا در كنار «عدّة الاصول» شيخ طوسى بسان خورشيد ديگرى است كه بر تارك
اصول فقه شيعه مىدرخشد.
از مقدّمهاى كه خود سيّد مرتضى بر اين كتاب مىنويسد، به دست مىآيد كه اين كتاب
در آن عصر بى نظير بوده است، و سيّد مرتضى با اين كه نوشتههاى بسيارى در اصول فقه
داشته است، به دليل اين كه تمام مسايل اصول را استقصا كرده و همهى اقوال اختلافى ـ
اهل سنّت و شيعه ـ را بيان كرده باشد و نسبت به آنها داورى و قضاوت كند، اين كتاب
را نوشته است.(1) يكى از كارهاى مهم سيّد مرتضى در كتاب «الذريعة» پيراستن آن از
مباحث كلامى و منطقى است. خود سيّد در مقدّمهى «الذريعة» به اين نكته اشاره كرده،
نارضايتى خويش را از كتابها و بحثهاى اصولى آن زمان كه مختلط با مباحث كلامى بود،
ابراز داشته و هدف خويش از نگاشتن كتاب الذريعة را، پيراستن اصول فقه از اين
نقيصهى اساسى مىشمارد.(2)
كتاب الذريعة داراى 14 باب، و هر باب مشتمل بر چندين فصل است. مباحث الذريعة به اين
صورت تنظيم شده است: خطاب، امر، نهى، عموم و خصوص، مجمل و مبيّن، نسخ، اخبار،
افعال، اجماع، قياس، اجتهاد، حظر و اباحة، نافى و مستصحب حال.
لبّ انديشههاى اصولى سيّد مرتضى
براى بررسى دقيق ديدگاههاى سيّد و چگونگى استدلالهاى او بر آنها، بايد به
كتابهاى اصولى وى؛ به ويژه الذريعة مراجعه كرد. ما در اين جا تنها فهرست برخى از
ديدگاههاى اصولى سيّد را ليست مىكنيم:
1. سيّد مرتضى در بحث «استعمال لفظ در بيشتر از يك معنا» به جواز آن قايل است.(3)
1. سيّد مرتضى، الذريعة الى اصول الشريعة، تصحيح دكتر گرجى، ج 1،
صص 7 ـ 5.
2. همان، ص 4 ـ 2.
3. الذريعة، همان، ص 17.
2. در بحث «علايم حقيقت» سيّد بر آن است كه يكى از علايم تشخيص معناى حقيقى از
معناى مجازى «مجرّد استعمال» است. از اين رو، ظاهر از استعمال لفظ در يك معنا،
زمانى كه دليلى برمجاز بودن قايم نشود، معناى حقيقى است.(1)
3. سيّد مرتضى كفّار را به فروع نيز مانند اصول مكلّف مىداند.(2)
4. از نظرگاه سيّد، جملات شرطيه و غائيّه داراى مفهوم نيستند، همان گونه كه جملات
وصفى و لقب مفهوم ندارد.(3)
5. سيّد مرتضى تعبّد به خبر واحد را عقلاً جايز مىداند، امّا از ديد او شرعا چنين
تعبّدى صورت نگرفته است. وى ادلّهى حجّيّت خبر واحد را مخدوش مىداند و بر اصل «شك
در حجّيت مساوق با قطع به عدم حجّيت است» استناد كرده و آن را به قوّت خود باقى
مىداند.(4)
6. سيّد مرتضى قياس را به لحاظ عقلى بدون مشكل مىداند، امّا تعبّدا حجيّتش را قبول
ندارد چون اجماع شيعه بر عدم حجّيّت آن قايم شده است.(5)
7. در بحث حظر و اباحة ـ كه از بحثهاى بسيار اساسى اين دوره است ـ سيّد معتقد است
كه در دَوَران بين حظر و اباحة، ضرورتا به اباحة بايد حكم كرد و اين مسأله را همچون
حكم عقل به حسن احسان و قبح ظلم روشن و ضرورى مىشمرد.(6)
1. همان، ص 10.
2. همان، صص 81 ـ 75.
3. همان، صص 413 ـ 392.
4. همان، ص 554 ـ 519.
5. همان، ص 675.
6. همان، ص 805.
تذكّر: با توجّه به اين كه بحث «حظر و اباحة» امروزه در كتابهاى
اصولى مطرح نمىشود، شايسته است استاد محترم در مورد اين بحث توضيح مختصرى ارايه
كند.
3. سلاّر ديلمى (متوفاى 448 يا 463 ه)
شيخ ابو يعلى حمزة بن عبدالعزيز ديلمى طبرستانى، معروف به سلاّر يا سالار اهل
ديلم طبرستان بود و در سال 448(1) يا 463(2) هجرى در گذشت و در قريهى خسروشاه از
توابع تبريز به خاك سپرده شد. قبر او هم اينك معلوم است.
سلاّر محقّقى توانا و در فقه، اصول، ادب و كلام متبحّر بود. او از شاگردان سيّد
مرتضى به شمار مىرفت. و حتّى برخى اوقات به جاى سيّد مرتضى در بغداد تدريس فقه
مىكرد. زمانى كه ابوالحسين بصرى در نقد كتاب الشافى سيّد مرتضى كتابى نوشت، سلاّر
به امر استاد جواب نقد او را داد و كتابى در نقض «نقض الشافي» نگاشت.
شيخ مفيد و سيّد مرتضى از مهمترين استادان سلاّر بودند؛ به ويژه سيّد مرتضى، كه
سلاّر سالها شاگردى وى را كرده است و از اخصّ خواصّ شاگردان او بوده است. سيّد
مرتضى نيز بارها عظمت فقهى و شأن علمى او را تحسين و تأييد كرد.
1. طبق گفتهى سيوطى در كتاب «بغية الوعاة»، ج 1، ص 594.
2. مطابق با نقل سيّد محسن امين، اعيان الشيعة، ج 7، ص 170.
سلاّر شاگردان بسيارى تربيت كرده است كه برخى از مهمترين آنها عبارتنداز:
ـ ابوالفتح عثمان بن جنّى نحوى؛
ـ ابوالصلاح علىبن تقى حلبى، كه احتمالاً دوران شاگرديش نزد سلاّر چندان دراز
نبود؛
ـ ابوالفتح كراجكى؛
ـ حسن بن حسين بن بابويه؛
ـ شيخ ابو على طوسى، فرزند شيخ طوسى؛
ـ ابن فاخر نحوى؛
ـ و عدهاى ديگر.
سلاّر ديلمى داراى آثار متعدّدى است كه در رشتههاى مختلف نوشته شده است، برخى از
آثار وى عبارتنداز:
ـ «المراسم العلويّه فى الاحكام النبويّة» كه در فقه نوشته شده و هم اينك با تحقيق
سيّد محسن حسينى امينى در بيروت چاپ شده است كه از آن به «رساله» هم ياد مىشود.(1)
ـ المقنع في المذهب؛
ـ كتاب «الرّد على ابى الحسين بصرى فى نقض الشافي»، همان كتابى كه به امر سيّد
مرتضى در دفاع از كتاب الشافى وى نگاشت.
ـ التذكرة في حقيقة الجوهر و العرض؛
ـ المسائل السلاّريّة؛
ـ التقريب در اصول فقه.
1. تنها كتابى كه هم اينك از سلاّر چاپ شده، همين كتاب «المراسم»
است.
2. المراسم العلوية، تحقيق سيّد محسن حسينى امينى، ص 19.
آثار اصولى سلاّر و انديشههاى اصولى وى
همان گونه كه ترجمه نويسان و صاحبان فهرست اشاره كردهاند، سلاّر داراى كتاب
اصولى به نام «التقريب» يا «التهذيب»(2) بوده است. اما ظاهرا اين كتاب در دسترس
نيست. از اين رو نمىتوانيم اطّلاعات دقيقى در مورد اين كتاب و كيفيّت تأليف آن به
دست آوريم. احتمالاً اين كتاب يك دورهى كامل اصول فقه بود و به تبع سيّد مرتضى و
كتاب الذريعة نوشته شد.
با توجّه به اين كه كتاب اصولى سلاّر در دست نيست، نمىتوان به سادگى از انديشههاى
اصولى وى سخن گفت مگر با رجوع به كتابهاى فقهى كه از او موجود و چاپ شده است؛ مثل
«المراسم العلوية» كه اين كار البته تلاش بسيارى را مىطلبد و تنها پارهاى از
انديشههاى سلاّر را به اجمال مىتوان از خلال آن بازيافت. در عين حال شايد بتوان
ادّعا كرد كه با توجّه به اين كه سلاّر از خواص شاگردان سيّد مرتضى و تحت تأثير
جدّى انديشههاى او بود؛ لذا انديشههاى اصولىاش بايد بسيار قريب به ديدگاههاى
سيّد مرتضى در الذريعة باشد. و اين مطلب خود كمك بزرگى در بازشناسى آراى سلاّر
مىكند.(1)
4. شيخ طوسى (385 ـ 460 ه)
محمّد بن حسن بن على طوسى مشهور به ابوجعفر، در سال 385 هجرى، چهار سال پس از
وفات صدوق رحمهالله به دنيا آمد. وى در سال 408 هجرى وارد بغداد شد و نزد شيخ مفيد
شاگردى كرد. البتّه او تنها پنج سال از اواخر عمر مفيد را درك كرد. شيخ همچنين نزد
ابن غضايرى محدّث و متكلّم مشهور به مدّت سه سال درس خواند، امّا بيش از همه شاگردى
سيّد مرتضى را كرده است و از اين رو، به ديدگاهها و نظرات او احترام مىگذارد و از
او با تجليل بسيار ياد مىكند.
1. منابع ترجمه سلاّر:
معالم العلماء، ص 135 ؛ علاّمه حلّى، خلاصة الاقوال، ص 86؛ ميرزا محمدباقر
خوانسارى، روضات الجنّات، ج 2، ص 370 ؛ اعيان الشيعه، ج 7، ص 170 ؛ المراسم
العلويه، تحقيق سيّد محسن حسينى امينى، ص 21 ـ 11.
شيخ طوسى تا سال 447 در بغداد ماند و در آن زمان سر آمد دانشمندان عصر خويش به
شمار مىآمد. او در رشتههاى گوناگون؛ چون كلام، فقه، اصول، تفسير، حديث، رجال و...
متخصّص بود و در هر رشته كه وارد مىشد آثار عظيمى پديد مىآورد. نجاشى كه معاصر
شيخ است، در مورد او مىگويد: «ابوجعفر از اصحاب جليل القدر ماست. وى ثقه است و از
شاگردان شيخ ما، مفيد مىباشد». و اين توصيف حكايت از عظمت علمى شيخ حتّى در آن
زمان كه سيّد مرتضى و شيخ مفيد زنده بودند مىكند.
شيخ طوسى بعد از وفات سيّد مرتضى در سال 436 به رياست عامّهى شيعه انتخاب مىشود.
شيخ مورد احترام خليفه بود و از سوى او كرسى تدريس كلام را در بغداد بر عهده داشت.
در سال 447 كه مغولهاى طغرلى به بغداد حمله مىكنند و كتابخانه شاپور را به آتش
مىكشند، اوضاع بغداد دگرگون مىشود و در سال 448، حدود يك سال بعد، فتنهى اختلاف
بين شيعه و سنّى در بغداد بالا مىگيرد، تا آنجا كه كتابخانهى شخصى شيخ را به آتش
مىكشند، از اين رو شيخ ناگزير به مهاجرت مىشود و از بغداد به نجف اشرف، كه در آن
زمان قريهاى بيش نبود هجرت مىكند و به اين ترتيب فصل جديدى از حيات شيخ آغاز
مىشود. او حوزهى عظيم نجف را تأسيس مىكند كه هم اينك هزار سال از بنيان آن
مىگذرد. شيخ طوسى به مدّت دوازده سال در نجف زنده ماند. در طول اين مدّت به تربيت
شاگرد و تأليف كتاب پرداخت. سرانجام شيخ در سال 460 هجرى در نجف در گذشت و توسط
شاگردان غسل داده شد و با تشييع عظيم مردم در منزل خود به خاك سپرده شد كه بعدها
طبق وصيّت خود شيخ به مسجد تبديل شد. اين مسجد هم اينك به نام خود شيخ معروف است.
شيخ طوسى در نقل حديث داراى مشايخ بسيارى؛ مانند شيخ مفيد، احمد بن عبدون معروف به
ابن الحاشر، ابو الحسين بن ابى جيد، احمد بن محمّد بن عيسى و... است، كه به همهى
آنها در مشيخهى تهذيب اشاره كرده است. امّا مهمترين استادان شيخ در علوم مختلف،
شيخ مفيد و سيّد مرتضى بودند كه خود شيخ از سيّد مرتضى تجليل بيشترى مىكند.
شيخ طوسى شاگردان بسيارى پرورش داده است. شاگردان او را به دو دسته بايد تقسيم كرد:
يك دسته آنها كه در بغداد شاگردى او را كردند و بعدها از محقّقان شيعه به شمار
مىرفتند. و دستهى دوم آنها كه بعد از انتقال شيخ به نجف در درسهاى او شركت
مىجستند، اينان جوان بوده و چندان اشتهارى نيافتند و بعدها بيشتر از مقلّدان شيخ
به شمار مىرفتند.
برخى از شاگردان دستهى اوّل شيخ عبارتند از:
ـ عبدالعزيزبن نحريربن عبدالعزيزبن برّاج (متوفّاى 481) صاحب مهذّب و جواهر.
ـ ابو الصلاح حلبى (متوفّاى 447 هجرى)، كه بنا به گفتهى شيخ، ابوالصلاح شاگردى او
را كرده است. امّا با توجّه به مقدّم بودن ابو الصلاح، احتمالاً مدّت شاگرديش نزد
شيخ بسيار كوتاه بوده است.
ـ آدم بن يونس بن ابى المهاجر نَسَفى.
ـ اسماعيل بن محمّد بن حسن بن بابويه قمى (متوفّاى 500 هجرى).
ـ حسن بن محمّد بن حسن طوسى (متوفّاى 511).
ـ ابوعلى، فرزند خود شيخ طوسى.
عدهاى از شاگردان دسته دوم شيخ عبارتند از:
ـ حسن بن مهدى سليقى علوى، از غسل دهندگان بدن شيخ.
ـ ابوالحسن اللؤلؤى، وى نيز در غسل دادن بدن شيخ شركت داشته است.
ـ ابن شهرآشوب مازندرانى، صاحب كتاب «معالم العلماء».
ـ ابو محمّد بن حسن بن عبدالواحد زربى، كه در تغسيل و تكفين بدن شيخ شركت داشته
است.
ـ محمّد بن على بن حمزه طوسى مشهدى.(1)
1. منابع ترجمه شيخ: فهرست شيخ، ص 240؛ رجال نجاشى، ص 403؛ معالم
العلماء، صص 115 ـ 114؛ آقابزرگ تهرانى، طبقات اعلام الشيعة، مجلد دوم از قرن پنجم،
صص 162 ـ 161؛ مقدّمه الرسائل العشر شيخ طوسى، به قلم محمّد واعظ زاده خراسانى، صص
59 ـ 7؛ مقدّمه عدة الاصول، به قلم محمّد رضا انصارى قمى، صص 82 - 5.
نگاهى به عظمت علمى و آثار شيخ طوسى
همان گونه كه گفتهاند، شيخ طوسى به حق شيخ طايفهى اماميّه است. براى بيان
پيشرو بودن او در انتشار باورها و اصول شيعه به نحو مبسوط و مستدل نيازى به ارايه
دليل نيست. شيخ طوسى در واقع در اوج اين دوره قرار دارد. وى در فنون و علوم مختلف
آثار ارزشمندى نگاشته است. در حديث، دو مورد از جوامع و مصادر چهارگانهى احاديث
شيعه؛ يعنى تهذيب و استبصار از تأليفات اوست. در فقه، «كتاب المبسوط» را نوشت،
شاهكارى كه فقه شيعه را با تمام گستردگى، عمق و استدلالهاى محكم در معرض نمايش
گذاشت. در كلام، كتاب «التمهيد» را نگاشت كه بسيار ارزشمند است. در تفسير، «تبيان»
را تأليف كرد كه از بهترين تفاسير شيعه و سنّى است. در رجال و تراجم وى دو كتاب
ارزشمند رجال و فهرست را تأليف و كتاب «معرفة الرجال» كشّى را تلخيص كرد. اغلب آثار
شيخ هنوز هم از مهمترين مراجع تحقيقاتى محقّقان است.
افزون بر تلاشها و دستاوردهاى علمى، شيخ كارهاى اجتماعى بسيار بزرگى نيز انجام
داد. وى رياست عامّهى شيعه را بعد از سيّد مرتضى برعهده داشت. از سوى خليفهى وقت
عهدهدار كرسى تدريس كلام در بغداد بود. در تأسيس مراكز علمى شيعى تلاش جدّى داشت
كه از همه مهمتر تأسيس حوزهى با عظمت و كهن شيعه در نجف اشرف بود. اگر او تنها
همين يك كار را براى جهان تشيّع انجام داده بود، براى تعظيم و اكرام فوق العاده وى
كافى بود.
آثار اصولى شيخ طوسى
از كلام خود شيخ در ذكر آثار و تأليفاتش در كتاب الفهرست و پارهاى كتب ديگر به
دست مىآيد، كه وى سه تأليف در اصول فقه داشته است:
1 ـ كتاب مسألة فى العمل بخبر الواحد، كه تنها به يك مسأله از مسايل اصول
مىپردازد.
2 ـ كتاب شرح الشرح كه اطلاعى از آن در دست نيست.
3 ـ كتاب العدّة فى اصول الفقه كه يك دورهى كامل اصول فقه است.
بررسى نقش عدّة الاصول در تكامل اصول فقه شيعه
شيخ طوسى با تأليف «عدّة الاصول»، به عنوان مجتهدى توانا و صاحب رأى در اصول فقه
ظاهر شد و اصول فقه شيعه را نيز چون فقه دگرگون ساخت و از بساطت نخستين خارج كرد و
به مرحلهى كمال و رشد نسبى رساند. ناگفته نماند كه شيخ طوسى در ايجاد اين مرحله از
كمك و يارى استادان و دوستان حاذقى سود جست. بزرگانى؛ مانند ابن جنيد، مفيد، سيّد
مرتضى، سلاّر و ديگران. امّا اين حركت جدّى و ثمر بخش به دست تواناى او به كمال
رسيد.
عدّة الاصول كتابى عميق و بسيار پيشرفته است. اجتهادهاى دقيق و پيچيدهى شيخ، نقل
اقوال مختلف ـ اعم از ديدگاههاى عامّه و خاصّه ـ تحليل و بررسى ژرف آنها و نقدهاى
رشك برانگيز شيخ بر آن ديدگاهها از ميزان اطّلاع، قدرت تحليل و قوّت نقّادى شيخ
حكايت مىكند.
عدّة الاصول چه نخستين كتاب كامل و عميق در اصول فقه شيعه باشد و چه بعد از الذريعة
نگاشته شده باشد،(1) به حق در كنار الذريعة سيّد مرتضى از شاهكارهاى پديدآمده در
جهان تشيّع است. تحوّلى اين چنين عظيم و با چنين سرعت، جاى شگفتى دارد.(2)
1. در اين كه اوّلين كتاب كامل در اصول شيعه كدام است، اختلاف نظر
وجود دارد؛ پارهاى از محقّقان عدّة الاصول را نخستين كتاب مىدانند؛ مانند شهيد
صدر و عدهاى ديگر الذريعة را اوّلين كتاب كامل اصولى شيعه بر مىشمارند؛ مانند
دكتر گرجى.
2. به ويژه اگر كار اين دو محقق دانشمند را با كارهايى كه دانشمندان اهل سنّت در
طول ساليان دراز تا آن زمان انجام داده بودند مقايسه كنيم عظمت آن افزونتر درك
خواهد شد.
همان گونه كه گفته شد عدّة الاصول كتابى كامل در اصول فقه است. شيخ در تأليف
عدّة از نوشتههاى اصولى سيّد مرتضى، و احيانا در اواسط كار نگاشتن عدّة الاصول از
كتاب الذريعهى او، استفادههاى بسيار برده است. درپارهاى از مباحث؛ نظير بحث قياس
تمام مطالب سيّد را، بى كم و كاست، از الذريعة سيّد مرتضى نقل مىكند.(1)
عدّةالاصول در دوازده باب تنظيم شده است كه هر باب به تناسب حجم بحثها داراى فصول
متعدّدى است. فهرست اجمالى مباحث عدّة به شرح زير است:
1 ـ ماهيت اصول فقه، خطاب و اقسام آن، حقيقت علم، بحث دلالت و... ؛
2 ـ بحث خبر و اقسام آن ؛
3 ـ اوامر ؛
4 ـ نواهى ؛
5 ـ عام و خاص، كه 22 فصل دارد و مفصّلترين باب عدّة الاصول است و نگاه به كيفيّت
بحث شيخ در اين باب، توانايى و مهارت شيخ را در اصول مىنماياند.
6 ـ مجمل و مبين ؛
7 ـ ناسخ و منسوخ ؛
8 ـ افعال ؛
9 ـ اجماع ؛
10 ـ قياس، كه به عينه همان مباحث سيّد مرتضى در الذريعة است؛
11 ـ اجتهاد ؛
12 ـ حظر و اباحة، كه بحث استصحاب حال نيز در همين فصل مطرح مىشود.
1. نك: العدة فى اصول الفقه، تحقيق محمّد رضا انصارى قمى، ج 2، ص
719 ـ 647.
در عدّة الاصول مباحث با تفصيل مطرح مىشوند، و گاه از حدّ معمول خارج مىشود و
بسط بسيار مىيابد؛ مثل بحث عام و خاص. عدّة الاصول از اين جهت مفصّلتر از الذريعة
است.
شيخ در هر بحث ديدگاههاى محقّقان شيعه؛ به ويژه شيخ مفيد، سيّد مرتضى و نظرگاههاى
دانشمندان عامّه، به خصوص اصوليان متكلّم را مطرح كرده، غالبا آنها را نقد مىكند.
اقبال شيخ طوسى به ديدگاههاى اصولى سيدمرتضى بسيار است و در موارد بسيارى نظر او
را بهترين نظر دانسته، خود نيز همان ديدگاه را اختيار مىكند. يكى از ويژگىهاى
مهمّ عدّة الاصول پيراسته بودن آن از مباحث كلامى و منطقى است و شيخ در واقع در اين
نكته، راه استاد خويش را ادامه داده، آن را تكميل مىكند.
لبّ آرا و انديشههاى اصولى شيخ طوسى
غالب ديدگاههاى اصولى شيخ طوسى و نوع تحليلها و دلايلى كه در مورد آنها ارايه
كرده است، قابل توجّه و مهماند. امّا ما در اين جا تنها به چند نظر شيخ بدون ذكر
دلايل اشاره مىكنيم.
1. در بحث خبر متواتر و كيفيّت علمآورى آن، شيخ سه نظريه نقل مىكند: اوّل قولى كه
علمآورى در خبر متواتر را اكتسابى مىداند. دوم، ديدگاهى كه علم زايى خبر متواتر
را ضرورى و از افعال خداوند مىخواند كه عمل بندگان در آن دخلى ندارد. سوم،
نظريهاى كه در اين باب تفصيل مىدهد و مىگويد، اگر خبر متواتر مربوط به أخبار از
بُلدان، حوادث و وقايع زندگى بود، علمآورى آن هم مىتواند اكتسابى باشد و هم از
افعال ضرورى خداوند، امّا اگر خبر متواتر در مورد اثبات معجزه، احكام شرعى و امثال
آن بود، علم آورىاش اكتسابى و از طريق استدلال است. رأى سوم از آنِ سيّد مرتضى است
و شيخ طوسى نيز همين نظريه استاد را مىپذيرد.(1)
2. شيخ معتقد است كه خبر واحد علم آور نيست، اما تعبّد به آن عقلاً و شرعا جايز
است. البته جواز شرعى عمل به خبر واحد مقيّد و مشروط به شروط خاصّى است كه شيخ به
آنها اشاره مىكند. از اين رو، نظر شيخ در خبر واحد و جواز شرعى عمل به آن با
ديدگاه سيّد مرتضى كه مىگفت بر عمل به خبر واحد شرعا دليلى وجود ندارد، مخالف
است.(2)
3. از ديدگاه شيخ طوسى، امر براى بيان قول وضع شده است نه مشترك بين قول و فعل.
همچنين شيخ معتقد است كه امر لغتا و شرعا دلالت بر وجوب مىكند، به خلاف سيّد كه
تنها شرعا آن را دالّ بر وجوب مىدانست و به لحاظ دلالت لغوى توقّف كرده بود.(3)
4. از ديدگاه شيخ ادات عموم دلالت وضعى بر معناى خويش دارند.(4)
5. در موضوع اجماع، شيخ همان نظريهى مشهور اماميّه را مىپذيرد. امّا در تحليل آن
به قاعدهى لطف(5) تمسّك مىكند.(6)
1. عدّة الاصول، ج 1، ص 71.
2. عدّة الاصول، ص 100 و 126.
3. همان، ص 159 و 172.
4. همان، صص 279 ـ 278.
5. قاعدهى لطف از مختصات شيخ طوسى در تحليل حجّيت اجماع است كه طلاّب محترم در
كتابهاى اصولى خواندهاند. شايسته است استاد محترم جهت يادآورى اشارهاى به آن
داشته باشد.
6. همان، ج 2، ص 602.
6. در بطلان قياس، نظريهى شيخ همان ديدگاه سيّد مرتضى است؛ يعنى معتقد است:
عقلاً مانعى براى حجّتيّتش وجود ندارد و تنها به لحاظ شرعى عمل به آن ممنوع شده
است.(1)
7. ديدگاه شيخ طوسى در مورد اجتهاد، نظريهى اتفاقى متكلّمان و اصوليان شيعه است،
كه شيخ مفيد و سيّد مرتضى نيز آن را پذيرفتهاند، مبنى بر اين كه حكم الهى يكى است
و مجتهد اگر به آن برسد مصيب است و اگر نرسد در اجتهاد خويش خطا كرده است.(2)
1. همان، ص 652.
2. همان، صص 726 ـ 725.
چكيدهى درس
1 ـ دورهى دوّم اصول، دورهى توسعه و تدوينهاى گسترده و كامل نام دارد كه از
اوايل غيبت كبرا آغاز شده و تا ابن ادريس؛ يعنى اواخر قرن ششم، ادامه مىيابد.
2 ـ ابن جنيد اسكافى و ابى عقيل عمّانى از زمينه سازان دورهى دوّم بودند.
3 ـ دورهى دوّم رسما با شيخ مفيد آغاز مىشود و با شيخ طوسى به اوج خود مىرسد.
4 ـ برخى از شخصيتهاى اصلى دورهى دوّم عبارتند از: شيخ مفيد مؤلّف «مختصر
التذكرة»، سيّد مرتضى نگارندهى «الذريعة إلى اصول الشريعة»، سلاّر ديلمى نويسندهى
«التقريب»، و شيخ طوسى صاحب «العدّة في اصول الفقه».
5 ـ بى شك سيّدمرتضى و شيخ طوسى قوىترين اصوليان اين دوره بودند و در حقيقت
محقّقان بعدى پيشرفتهاى اصول فقه را مديون اين دو محقّق ارجمند هستند.
پرسشهايى براى انديشهورزى:
1 ـ علل پيدايش اين دوره را نام ببريد.
2 ـ تأثير شيخ مفيد را در دو شاگرد بزرگش، سيّد مرتضى و شيخ طوسى، بررسى كنيد.
3 ـ در مورد ديدگاههاى اصولى گفته شده از سيدمرتضى به بحث بپردازيد و آنها را با
ديدگاههاى شيخ مفيد و شيخ طوسى مقايسه كنيد.
4 ـ به چه دليل شيخ طوسى چنين تأثير بزرگى در حوزههاى علمى شيعه و محقّقان بعد از
خود به جا گذاشته است؟ (در تبيين اين نكته به ابعاد مختلف شخصيت شيخ و كارهاى
گوناگون وى توجّه داشته باشيد).
تحقيق و پژوهش
با توجّه به اصول اهل سنّت در اين دوره، آن را با اصول شيعه مقايسه كنيد و
بگوييد اصول شيعه تا چه ميزان تحت تأثير اصول عامّه بوده است؟
تعدادى از منابع تحقيق
كتابهاى الذريعة و عدّة الاصول را با كتب اهل سنت در آن دوره؛ مانند اصول جصّاص
و المعتمد تأليف ابوالحسين معتزلى و ... مقايسه كنيد.