درآمدى به تاريخ علم اصول

مهدى على‏پور

- ۵ -


درس چهارم - دوره‏ى دوّم: دوره‏ى توسعه و تدوين‏هاى گسترده و كامل در اصول

(اوايل غيبت كبرا تا ابن ادريس 598 هـ (1)

مهم‏ترين مباحث اين درس:

1. نگاهى اجمالى به دوره‏ى دوّم
2. شناخت شخصيّت‏هاى اصلى دوره

نگاه اجمالى به دوره

اين دوره در يك نگاه از اوايل غيبت كبرا آغاز شد. در اين نگاه صرفا به زمان براى تفكيك اين دوره از دوره‏ى قبل توجّه شده است. امّا از منظر ديگر، اين دوره هنگامى آغاز مى‏شود كه لزوم تأليف دوره‏هاى اصولى كامل‏تر احساس مى‏شود؛ يعنى دوره‏ى تك رساله‏ها و امالى سپرى مى‏شود و اجتهاد از بساطت پيشين خويش خارج مى‏گردد و ضرورت بررسى مباحث اجتهادى از زاويه‏اى عميق‏تر مورد توجّه قرار مى‏گيرد.
دوره‏ى دوم اصول فقه در شيعه، پس از دوره‏ى دوم و سوم(1) اصول فقه اهل سنّت ايجاد شد.

1. مراد از دوره‏ى دوم و سوم در اين تعبير، اصطلاح خاصّى از نگارنده است. در تقسيم‏بندى نگارنده از اصول عامّه، دوره‏ى دوم دوره‏ى تدوين تك رساله‏ها يا رساله‏هاى ناقص است كه دوره‏ى تدوين‏هاى ابتدايى نيز نام دارد. و دوره‏ى سوم، دوره‏ى تدوين‏هاى گسترده‏تر و كامل‏تر است كه در آن كتاب‏هاى اصولى كامل‏تر و پيچيده‏تر تأليف شد.

و اين نكته نشان مى‏دهد كه ضرورت نگاشتن دوره‏هاى كامل اصولى و بررسى عميق‏تر مسايل و قواعد كلّى اجتهاد، زمانى در شيعه پديد آمد كه دو طيف از دانشوران اهل سنّت ؛ يعنى فقيهان و متكلّمان با گستردگى بسيارى وارد اصول فقه شده، تأليف هاى قوى و مفصّلى به وجود آورده، بحث‏هاى اصوليشان از تحليل‏ها و استدلال‏هاى قوى و مستحكمى برخوردار بوده است.(1)

1. دانش پژوهان عزيز بايد مطلّع باشند كه در دوره‏ى سوم اصول عامّه دو گروه از محقّقان آنان به اصول فقه توجّه كرده، به تحقيق و مطالعه در آن پرداختند: گروه اول، فقيهان بودند كه طبيعت كارشان اقتضاى تحقيقات اصولى را داشت. و گروه دوم، متكلّمان عامّه بودند؛ به ويژه متكلّمان معتزلى، كه به اصول فقه اقبال كرده، با توجّه به روحيه‏ى جدلى و بحث‏هاى علمى و تجريدى محض كه در اينان بود اصول فقه را نيز از هدف و غرض خويش منحرف ساخته، به صورت علم عقلى و پيچيده‏اى در آوردند و بسيارى از بحث‏هاى كلامى، منطقى، و تدقيقات لغوى را وارد اصول فقه كردند. لذا از اين نظر مى‏توان اين دوره را دوره‏ى اختلاط علم اصول با كلام، منطق و تا حدّى فلسفه دانست كه بعدها در اصول اهل سنّت همچنان باقى ماند. امّا محقّقان اصولى شيعه در پيراستن اصول فقه از اين مباحث تلاش بسيارى كرده‏اند و تنها آن بخشى از اين گونه مباحث را به حال خويش وا گذاشته‏اند كه در علم اصول فقه به آنها نياز فراوان وجود دارد. درباره‏ى مطلب فوق به: 1ـ مقدمه ابن خلدون، ترجمه: محمّدپروين گنابادى، ج 2، صص 929 ـ 926 ؛ و 2ـ اصول فقه، ابو زهرة، صص 21 ـ 13، مراجعه كنيد.

شاهد بر اين ادّعا، افزون بر نقل‏ها و مستندات تاريخى، كتاب‏هاى اصولى عالمان شيعه در اين دوره است؛ زيرا در كل مباحثى كه در كتاب‏هاى اين دوره طرح مى‏شود نظارت بر اصول اهل سنّت مشاهده مى‏شود؛ يعنى در هر بحث نظرگاه‏هاى اصولى عالمان سنّى مطرح و تحليل مى‏شود و مورد نقد و نظر قرار مى‏گيرد.
همان گونه كه در درس پيشين يادآور شديم، ابن ابى عقيل عمّانى و ابن جنيد اسكافى از بسترسازان دوره‏ى دوم اصول فقه شيعه به شمار مى‏روند، اما نمى‏توان نقطه‏ى آغازين اين دوره را از اين دو تن دانست؛ زيرا بنابر ضوابط و معيارهاى دوره‏بندى اصول فقه، عمانى و ابن جنيد به دوره قبلى مربوط مى‏شوند.
دوره‏ى دوم، رسما با شيخ مفيد آغاز مى‏شود و با شيخ طوسى به اوج خويش مى‏رسد و با ظهور ابن ادريس پايان مى‏يابد؛ يعنى كمى بيش از دو قرن به طول مى‏انجامد. محقّقان اين دوره، غالبا در بغداد مى‏زيستند و تنها در اواخر اين دوره است كه شيخ طوسى به نجف هجرت مى‏كند و مكتب اصولى شيعه نيز به آنجا انتقال مى‏يابد.

شخصيت‏هاى اصلى دوره، لبّ انديشه‏ها و آثار آنان

1. شيخ مفيد (336 ـ 413 ه)

محمّدبن محمّد بن... يَعرُب بن قحطان معروف به «ابن معلّم» از بزرگان و دانشمندان شيعه است. وى در سال 336 هجرى متولّد شد و در سال 413 هجرى قمرى، پس از 77 سال عمر با بركت دار فانى را وداع گفت. سيّد مرتضى بر وى نماز گزارد و در جوار ضريح مقدّس امام جواد عليه‏السلام در كنار شيخ و استاد خويش ابو القاسم جعفر بن قولويه دفن شد.
مفيد از بزرگ‏ترين محقّقان شيعه است. وى داراى رياست و عظمت اجتماعى بالايى بوده است. شيخ مفيد از سوى همه دانشمندان شيعه و غير شيعه توثيق شده، به دقّت نظر، حاضر جوابى و حافظه‏ى نيكو مشهور است. او فقيه، متكلّم، محدّث و اصولى بود و نزديك به دويست تأليف كوچك و بزرگ دارد. نجاشى نام تمامى كتب وى را ضبط كرده است. از استادان مهمّ شيخ مفيد، مى‏توان احمد بن محمّد بن جنيد اسكافى و ابو القاسم جعفر بن قولويه را نام برد. مفيد رحمه‏الله نزد ابن جنيد اصول و فقه را فرا گرفته و نزد ابن قولويه كتب روايى را خوانده است و از اين رو ابن قولويه از مشايخ مهمّ روايت او است.
شيخ مفيد رحمه‏الله شاگردان بسيارى داشته است كه پاره‏اى از آنها به اوج عظمت علمى رسيدند؛ مانند سيّدمرتضى و شيخ طوسى. مهم‏ترين شاگردان وى عبارتند از:

1. شريف رضى، گردآورنده‏ى نهج البلاغه و شارح شافيه و كافيه ابن حاجب و برادر سيّد مرتضى رحمه‏الله .
2. سيّد مرتضى، اصولى، فقيه و متكلّم مشهور شيعه، صاحب كتاب الذريعة در اصول و الانتصار در فقه.
3. ابو الصلاح حلبى، اصولى و فقيه ماهر.
4. شيخ طوسى، كه به شيخ الطائفه شهرت دارد، صاحب كتاب المبسوط در فقه.
5. ابو العباس نجاشى، صاحب كتاب «رجال نجاشى».
6. ابو الفتح كراجكى، صاحب كنزالفوائد كه «مختصر التذكره بأصول الفقه» شيخ مفيد در آن ضبط شده است.
7. ابويعلى حمزة بن عبد العزيز ديلمى، معروف به سلاّر.

كتاب‏هاى اصولى شيخ مفيد

از آنجا كه شيخ مفيد در آغاز دوره‏ى جديد و فرجام دوره‏ى پيشين قرار دارد، در ابتداى كار خويش تك رساله‏هاى اصولى نيز نگاشته است؛ مانند: رسالةٌ فى القياس، النقض على ابن جنيد فى اجتهاد الرأى، مسألة فى الاجماع، مسألة فى القياس.(1)

1. نام كتاب‏ها و تك رساله‏هاى فوق تنها در رجال نجاشى ذكر شده است. شيخ طوسى در فهرست آنها را ذكر نكرده است.

امّا كتاب اصولى مهمّ شيخ مفيد رحمه‏الله كه او را در آغاز دوره‏ى دوم قرار مى‏دهد، كتاب «التذكرة باصول الفقه» است. اين كتاب كه ظاهرا مختصر شده است(1) با عنوان «مختصر التذكرة باصول الفقه» در كتاب «كنز الفوائد» تأليف ابو الفتح كراجكى درج شده است. اين رساله مطابق با چاپ مكتبه‏ى مصطفوى در حدود هشت صفحه در قطع وزيرى است(2) امّا با نسخه‏اى كه در آستان قدس موجود است و در سال 677 هجرى نوشته شده در حدود 14 صفحه در قطع وزيرى مى‏باشد.(3)
كتاب «التذكرة باصول الفقه» در حدّ خود كتاب كاملى است. در اين كتاب اين مباحث را مى‏بينيم:
* اصول احكام (كتاب خدا، سنّت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، اقوال ائمّه عليهم‏السلام ) و راه‏هاى رسيدن به آنها (عقل، لسان و اخبار)؛
* اقسام خبر علم‏آور؛
* معانى قرآن ؛ ظاهر و باطن؛
* امر و نهى و كيفيّت دلالت آنها؛
* عام و خاص و الفاظ دالّ بر عموم؛
* اشتراك لفظى و معنوى؛
* حقيقت و مجاز؛

* نسخ؛
* اجماع؛
* قياس؛
* حظر و اباحة؛
* خبر واحد و خبر متواتر.

1. معلوم نيست كه آيا خود شيخ مفيد كتاب را مختصر كرده است يا كراجكى آن را تلخيص كرده، در كتاب خود آورده است؟
2. از صفحه‏ى 186 تا دو خط از اول صفحه‏ى 194 كتاب كنزالفوائد، چاپ مصطفوى.
3. نسخه‏ى آستان قدس به صورت كامل در «سلسله مؤلفات شيخ مفيد»، مجلد 9، صص 24 ـ 11، چاپ شده است.

لبّ انديشه‏هاى اصولى شيخ مفيد

1. شيخ مفيد اصول احكام شرعى را سه چيز بر مى‏شمرد كه عبارتند از كتاب خدا، سنّت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و اقوال ائمّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله (1)؛ از نظر او راه‏هايى كه موجب علم به اين اصول مى‏شوند عبارتند از: عقل، لسان و اخبار. وى «اجماع» را از مصادر حكم بر نمى‏شمرد و دليلش اين است كه اجماع، حجّيت ذاتى ندارد و تنها از جهت دخول معصوم در ميان اجماع كنندگان حجّت است؛ لذا اجماع از باب قول معصوم حجّيت دارد.(2)
2. از ديدگاه شيخ مفيد «خبر واحد» تنها در صورتى كه مقترن به قرينه‏اى لفظى يا عقلى باشد يا شاهدى از عرف بر صدق آن وجود داشته باشد يا اجماع در آن وجود داشته باشد، حجّت است و در غير اين صورت حجّت نبوده، موجب علم و عمل نمى‏شود.(3)

1. ظاهرا شيخ مفيد سنّت را منحصر به اخبار نبوى مى‏دانسته است؛ لذا اقوال پيشوايان ديگر را عطف به سنّت كرده است.
2. نك: كنز الفوائد، ص 186 ؛ و سلسله مؤلّفات مفيد، صص 45 ـ 23.
3. نك: همان، ص 193؛ و همان، ص 23 و 44.

3. شيخ مفيد ظواهر كتاب را حجّت مى‏داند و قول منكران حجّيّت ظاهر كتاب را نفى مى‏كند.(1)
4. از ديدگاه شيخ مفيد امر به شى‏ء به دلالت وضعى لفظى مستلزم نهى از ضدّش نيست، بلكه به حكم عقل مستلزم آن است.(2)
5. در موضوع نسخ، شيخ مفيد بر اين باور است كه نسخ كتاب به كتاب جايز است، امّا نسخ كتاب به سنّت جايز نيست.(3)
6. شيخ مفيد با قياس و اجتهاد به رأى سخت مبارزه مى‏كند و نگاشتن سه رساله در اين مسأله گواه آن است. وى با وجود اين كه شاگرد ابن جنيد بود امّا رساله‏اى در مورد ردّ ديدگاه استاد در مورد قياس مى‏نگارد.(4)

1. همان، ص 187؛ و همان، ص 12 و 29.
2. همان، ص 188؛ و همان، ص 14 و 31.
3. همان، ص 193 ؛ و همان، ص 22 و 43.
4. منابع ترجمه شيخ مفيد:
ـ رجال نجاشى، صص 403 ـ 399.
ـ فهرست شيخ، صص 239 ـ 238.
ـ معالم العلماء، صص 114 ـ 112.
علاّمه حلّى، خلاصه الاقوال في معرفة الرّجال، تحقيق جواد قيّومى، ص 179.
ـ رياض العلماء، ج 5، صص 179 ـ 176.

2. سيّد مرتضى (355 ـ 436 ه)

على بن حسين بن موسى بن محمّد بن... موسى بن جعفر عليه‏السلام ملقّب به ابوالقاسم مرتضى، در سال 355 هجرى متولّد شد. وى هم از ناحيه‏ى پدر و هم از ناحيه‏ى مادر منتسب به خاندان عصمت و طهارت است. سيّد مرتضى كه بعدها به «علم الهدى»
مشهور گرديد، داراى منزلت علمى بسيار والايى بود و بعد از شيخ مفيد رياست عامّه‏ى شيعه به او منتقل شده است. سيّد مرتضى در رشته‏هاى گوناگون؛ مانند كلام، فقه، اصول، ادبيات (نحو، شعر، لغت) و ... صاحب رأى و نظر بوده است. او داراى ديوان شعرى است كه بيش از هزار بيت دارد. سيّد مرتضى، در كنار مهارت‏هاى علمى و تعليم و تربيت شاگردان به مسايل اجتماعى و سياسى نيز مى‏پرداخته است. وى مورد احترام خلفاى بغداد بوده و سياستمداران و مردمان ديگر ـ اعم از شيعه و سنّى ـ مقام اجتماعى و سياسى او را ـ در كنار منزلت علمى‏اش ـ ارج مى‏نهادند.
تأليفات سيّد مرتضى بسيار است. وى در رشته‏هاى گوناگون كتاب نوشته است كه هر يك به نوبه‏ى خود ارزشمند و قابل توجه‏اند؛ كتاب هايى چون «الإنتصار» در متفرّدات فقه اماميّه، «الاصول الاعتقاديّة» در كلام، تفسير سوره‏ى حمد و تفسير قطعه‏اى از سوره‏ى بقره، ديوان شعر و... .(1)

1. فهرست كامل آثار سيّد مرتضى را در فهرست شيخ طوسى و رجال نجاشى مى‏توانيد بيابيد.

سيّد مرتضى، سرانجام پس از 80 سال عمر با عزّت و تلاش بى‏وقفه در شكوفايى و اعتلاى علوم دين، در سال 436 هجرى دار فانى را وداع گفت. نجاشى به همراه سلاّر و ابو يعلى محمّد بن حسن جعفرى ــ كه هر سه از شاگردان وى بوده‏اند ــ جنازه‏اش را غسل داده و كفن كرده و در خانه‏اش دفن كرده‏اند.
سيّد مرتضى در محضر استادان بسيارى حاضر شده است كه مهم‏ترين آنها به شرح زيرند:
ـ شيخ مفيد(ره)، كه سيّد مرتضى علوم بسيارى را نزد وى فرا گرفت و از كودكى به همراه برادر خود شريف رضى ملازم شيخ مفيد بوده است.
- محمّد بن عمران كاتب مرزبانى (متوفاى384)، روايات سيّد مرتضى در امالى بيشتر از مرزبانى است.
- حسين بن على بن حسين، وزير مغربى (370 ـ 418).
ـ حسين بن على بن حسين بن بابويه قمى، برادر شيخ صدوق.
سيّد مرتضى در طول عمر طولانى خويش شاگردان بسيارى تربيت كرده است كه پاره‏اى از آنها بسيار مشهور و داراى مقام علمى بالايى هستند. برخى از شاگردان مهمّ سيّد مرتضى عبارتنداز:
ـ شيخ طوسى، بنابر آن چه خود شيخ در «فهرست» مى‏گويد، ظاهرا وى سال‏ها شاگردى سيّد مرتضى را كرده و غالب كتاب‏هاى سيّد را نزد او قرائت كرده است.(1)
ـ حمزة بن عبد العزيز ديلمى معروف به سلاّر، فقيه و اصولى مشهور.
ـ قاضى عبد العزيز بن برّاج طرابلسى، صاحب كتاب‏هاى مهذّب و جواهر.
ـ ابو الفتح كراجكى، صاحب كتاب كنزالفوائد و كتاب النوادر.
- شيخ ابو العباس نجاشى، صاحب كتاب رجال.
ـ ابوالصّلاح حلبى (374 ـ 447) صاحب كتاب «الكافي» در فقه.
و بسيارى ديگر كه ذكر نام آنها در اين جا به طول مى‏انجامد.(2)

1. فهرست، همان، ص 165.
2. بخشى از منابع ترجمه‏ى سيّد مرتضى عبارتنداز: ـ نجاشى، صص 271 ـ 270؛ شيخ طوسى، صص 165 ـ 164؛ معالم العلماء، صص 71 ـ 69؛ رياض العلماء، ج 4، ص 64 ـ 14 ؛ ريحانة الادب، ميرزامحمّد على تبريزى، ج 3، صص 190 ـ 183؛ الذريعة إلى اصول الشريعة، تصحيح دكتر گرجى، صص 23 ـ 1.

آثار اصولى سيّد مرتضى

1. المسائل الموصِليّات، كه حاوى سه رساله است(1) و يكى از آنها در مورد ابطال قياس است.
2. مسألة فى دليل الخطاب.
3. مسائل منفردات فى اصول الفقه.
4. الخلاف فى اصول الفقه، كه شيخ مى‏گويد، سيّد مرتضى نتوانسته است اين كتاب راتمام كند.(2)
5. الذخيرة، خود سيّد در الذريعة از اين كتاب نام برده است. نويسنده‏ى «ادب المرتضى» گفته است كه قسمتى از اين نوشته را در ضمن رساله‏اى به نام «مجموعة من كلام المرتضى فى فنون الكلام» ديده است و از آن قسمت به دست مى‏آيد كه كتاب در اصول عقايد اماميّه است.(3) برابر با اين گفته، كتاب مذكور نبايد اصولى باشد، امّا از كتاب الذريعة به دست مى‏آيد كه برخى مسايل اصول فقه، مانند اجماع و صفت علم حاصل از خبر در اين كتاب مطرح شده است. افزون بر اين، در «رياض العلماء»(4) و «ريحانة الادب»(5) اين كتاب در شمار كتاب‏هاى اصولى سيّد مرتضى شمرده شده است و حتى صاحب رياض العلماء ادعا كرده است كه نسخه‏اى از اين كتاب نزد وى موجود بوده كه متأسفانه از بين رفته است.(6)

1. غالب اين تك رساله‏ها هم اينك در مجموعه‏اى به نام «رسائل الشريف المرتضى» گردآورى شده است. مشخصات كتاب شناختى اين اثر به شرح زير است: رسائل الشريف المرتضى، تحقيق سيّد احمد حسينى و سيّد مهدى رجايى، 4 جلد، چاپ سيّد الشهدا، دار القرآن الكريم، قم، 1405 ق.
2. الفهرست، ص 164.
3. ادب المرتضى، دكتر عبدالرزاق محى‏الدّين، ص 152.
4. رياض العلماء، ج 4، ص 36.
5. ريحانة الادب، ميرزا محمّد على مدرس تبريزى، ج 3، ص 186.

6. امّا آن چه به نام «الذخيرة» تأليف سيّد مرتضى در سال 1411 هجرى در قم از سوى انتشارات اسلامى با تحقيق سيّد احمد حسينى چاپ شده، در علم كلام است.

6. «الذريعة الى اصول الشريعة»، اين كتاب از مهم‏ترين كتاب‏هاى اصول فقه شيعه است و در كنار «عدّة الاصول» شيخ طوسى از مهم‏ترين آثار اين دوره به شمار مى‏رود.
سيّد مرتضى در «الذريعة» يك دوره اصول استدلالى با نظارت بر ديدگاه‏هاى اصوليان متقدّم ـ اعمّ از شيعه و سنّى ـ نگاشته است. اين كتاب بر خلاف نوشته‏هاى ديگر سيّد مرتضى هم كامل و هم مستقل و به دور از اختلاط اصول با علوم ديگر است.
سيّد مرتضى با تأليف اين كتاب از پيشگامان اصول فقه استدلالى شيعه شناخته شده است و اگر نگوييم كه وى در اين راه پيشتر از شيخ طوسى است، دست كم همگام و همراه او است.
كتاب «الذريعة»، كه از يك سو از مباحث كلامى و منطقى پيراسته است، و از سوى ديگر، به صورت تحليلى و استدلالى به رشته‏ى تحرير در آمده، يا اوّلين كتاب اصولى كامل و عميق شيعه است يا در كنار «عدّة الاصول» شيخ طوسى بسان خورشيد ديگرى است كه بر تارك اصول فقه شيعه مى‏درخشد.
از مقدّمه‏اى كه خود سيّد مرتضى بر اين كتاب مى‏نويسد، به دست مى‏آيد كه اين كتاب در آن عصر بى نظير بوده است، و سيّد مرتضى با اين كه نوشته‏هاى بسيارى در اصول فقه داشته است، به دليل اين كه تمام مسايل اصول را استقصا كرده و همه‏ى اقوال اختلافى ـ اهل سنّت و شيعه ـ را بيان كرده باشد و نسبت به آنها داورى و قضاوت كند، اين كتاب را نوشته است.(1) يكى از كارهاى مهم سيّد مرتضى در كتاب «الذريعة» پيراستن آن از مباحث كلامى و منطقى است. خود سيّد در مقدّمه‏ى «الذريعة» به اين نكته اشاره كرده، نارضايتى خويش را از كتاب‏ها و بحث‏هاى اصولى آن زمان كه مختلط با مباحث كلامى بود، ابراز داشته و هدف خويش از نگاشتن كتاب الذريعة را، پيراستن اصول فقه از اين نقيصه‏ى اساسى مى‏شمارد.(2)
كتاب الذريعة داراى 14 باب، و هر باب مشتمل بر چندين فصل است. مباحث الذريعة به اين صورت تنظيم شده است: خطاب، امر، نهى، عموم و خصوص، مجمل و مبيّن، نسخ، اخبار، افعال، اجماع، قياس، اجتهاد، حظر و اباحة، نافى و مستصحب حال.

لبّ انديشه‏هاى اصولى سيّد مرتضى

براى بررسى دقيق ديدگاه‏هاى سيّد و چگونگى استدلال‏هاى او بر آنها، بايد به كتاب‏هاى اصولى وى؛ به ويژه الذريعة مراجعه كرد. ما در اين جا تنها فهرست برخى از ديدگاه‏هاى اصولى سيّد را ليست مى‏كنيم:
1. سيّد مرتضى در بحث «استعمال لفظ در بيشتر از يك معنا» به جواز آن قايل است.(3)

1. سيّد مرتضى، الذريعة الى اصول الشريعة، تصحيح دكتر گرجى، ج 1، صص 7 ـ 5.
2. همان، ص 4 ـ 2.
3. الذريعة، همان، ص 17.

2. در بحث «علايم حقيقت» سيّد بر آن است كه يكى از علايم تشخيص معناى حقيقى از معناى مجازى «مجرّد استعمال» است. از اين رو، ظاهر از استعمال لفظ در يك معنا، زمانى كه دليلى برمجاز بودن قايم نشود، معناى حقيقى است.(1)
3. سيّد مرتضى كفّار را به فروع نيز مانند اصول مكلّف مى‏داند.(2)
4. از نظرگاه سيّد، جملات شرطيه و غائيّه داراى مفهوم نيستند، همان گونه كه جملات وصفى و لقب مفهوم ندارد.(3)
5. سيّد مرتضى تعبّد به خبر واحد را عقلاً جايز مى‏داند، امّا از ديد او شرعا چنين تعبّدى صورت نگرفته است. وى ادلّه‏ى حجّيّت خبر واحد را مخدوش مى‏داند و بر اصل «شك در حجّيت مساوق با قطع به عدم حجّيت است» استناد كرده و آن را به قوّت خود باقى مى‏داند.(4)
6. سيّد مرتضى قياس را به لحاظ عقلى بدون مشكل مى‏داند، امّا تعبّدا حجيّتش را قبول ندارد چون اجماع شيعه بر عدم حجّيّت آن قايم شده است.(5)
7. در بحث حظر و اباحة ـ كه از بحث‏هاى بسيار اساسى اين دوره است ـ سيّد معتقد است كه در دَوَران بين حظر و اباحة، ضرورتا به اباحة بايد حكم كرد و اين مسأله را همچون حكم عقل به حسن احسان و قبح ظلم روشن و ضرورى مى‏شمرد.(6)

1. همان، ص 10.
2. همان، صص 81 ـ 75.
3. همان، صص 413 ـ 392.
4. همان، ص 554 ـ 519.
5. همان، ص 675.
6. همان، ص 805.

تذكّر: با توجّه به اين كه بحث «حظر و اباحة» امروزه در كتاب‏هاى اصولى مطرح نمى‏شود، شايسته است استاد محترم در مورد اين بحث توضيح مختصرى ارايه كند.

3. سلاّر ديلمى (متوفاى 448 يا 463 ه)

شيخ ابو يعلى حمزة بن عبدالعزيز ديلمى طبرستانى، معروف به سلاّر يا سالار اهل ديلم طبرستان بود و در سال 448(1) يا 463(2) هجرى در گذشت و در قريه‏ى خسروشاه از توابع تبريز به خاك سپرده شد. قبر او هم اينك معلوم است.
سلاّر محقّقى توانا و در فقه، اصول، ادب و كلام متبحّر بود. او از شاگردان سيّد مرتضى به شمار مى‏رفت. و حتّى برخى اوقات به جاى سيّد مرتضى در بغداد تدريس فقه مى‏كرد. زمانى كه ابوالحسين بصرى در نقد كتاب الشافى سيّد مرتضى كتابى نوشت، سلاّر به امر استاد جواب نقد او را داد و كتابى در نقض «نقض الشافي» نگاشت.
شيخ مفيد و سيّد مرتضى از مهم‏ترين استادان سلاّر بودند؛ به ويژه سيّد مرتضى، كه سلاّر سال‏ها شاگردى وى را كرده است و از اخصّ خواصّ شاگردان او بوده است. سيّد مرتضى نيز بارها عظمت فقهى و شأن علمى او را تحسين و تأييد كرد.

1. طبق گفته‏ى سيوطى در كتاب «بغية الوعاة»، ج 1، ص 594.

2. مطابق با نقل سيّد محسن امين، اعيان الشيعة، ج 7، ص 170.

سلاّر شاگردان بسيارى تربيت كرده است كه برخى از مهم‏ترين آنها عبارتنداز:
ـ ابوالفتح عثمان بن جنّى نحوى؛
ـ ابوالصلاح على‏بن تقى حلبى، كه احتمالاً دوران شاگرديش نزد سلاّر چندان دراز نبود؛
ـ ابوالفتح كراجكى؛
ـ حسن بن حسين بن بابويه؛
ـ شيخ ابو على طوسى، فرزند شيخ طوسى؛
ـ ابن فاخر نحوى؛
ـ و عده‏اى ديگر.
سلاّر ديلمى داراى آثار متعدّدى است كه در رشته‏هاى مختلف نوشته شده است، برخى از آثار وى عبارتنداز:
ـ «المراسم العلويّه فى الاحكام النبويّة» كه در فقه نوشته شده و هم اينك با تحقيق سيّد محسن حسينى امينى در بيروت چاپ شده است كه از آن به «رساله» هم ياد مى‏شود.(1)
ـ المقنع في المذهب؛
ـ كتاب «الرّد على ابى الحسين بصرى فى نقض الشافي»، همان كتابى كه به امر سيّد مرتضى در دفاع از كتاب الشافى وى نگاشت.
ـ التذكرة في حقيقة الجوهر و العرض؛
ـ المسائل السلاّريّة؛
ـ التقريب در اصول فقه.

1. تنها كتابى كه هم اينك از سلاّر چاپ شده، همين كتاب «المراسم» است.
2. المراسم العلوية، تحقيق سيّد محسن حسينى امينى، ص 19.

آثار اصولى سلاّر و انديشه‏هاى اصولى وى

همان گونه كه ترجمه نويسان و صاحبان فهرست اشاره كرده‏اند، سلاّر داراى كتاب اصولى به نام «التقريب» يا «التهذيب»(2) بوده است. اما ظاهرا اين كتاب در دسترس نيست. از اين رو نمى‏توانيم اطّلاعات دقيقى در مورد اين كتاب و كيفيّت تأليف آن به دست آوريم. احتمالاً اين كتاب يك دوره‏ى كامل اصول فقه بود و به تبع سيّد مرتضى و كتاب الذريعة نوشته شد.
با توجّه به اين كه كتاب اصولى سلاّر در دست نيست، نمى‏توان به سادگى از انديشه‏هاى اصولى وى سخن گفت مگر با رجوع به كتاب‏هاى فقهى كه از او موجود و چاپ شده است؛ مثل «المراسم العلوية» كه اين كار البته تلاش بسيارى را مى‏طلبد و تنها پاره‏اى از انديشه‏هاى سلاّر را به اجمال مى‏توان از خلال آن بازيافت. در عين حال شايد بتوان ادّعا كرد كه با توجّه به اين كه سلاّر از خواص شاگردان سيّد مرتضى و تحت تأثير جدّى انديشه‏هاى او بود؛ لذا انديشه‏هاى اصولى‏اش بايد بسيار قريب به ديدگاه‏هاى سيّد مرتضى در الذريعة باشد. و اين مطلب خود كمك بزرگى در بازشناسى آراى سلاّر مى‏كند.(1)

4. شيخ طوسى (385 ـ 460 ه)

محمّد بن حسن بن على طوسى مشهور به ابوجعفر، در سال 385 هجرى، چهار سال پس از وفات صدوق رحمه‏الله به دنيا آمد. وى در سال 408 هجرى وارد بغداد شد و نزد شيخ مفيد شاگردى كرد. البتّه او تنها پنج سال از اواخر عمر مفيد را درك كرد. شيخ همچنين نزد ابن غضايرى محدّث و متكلّم مشهور به مدّت سه سال درس خواند، امّا بيش از همه شاگردى سيّد مرتضى را كرده است و از اين رو، به ديدگاه‏ها و نظرات او احترام مى‏گذارد و از او با تجليل بسيار ياد مى‏كند.

1. منابع ترجمه سلاّر:
معالم العلماء، ص 135 ؛ علاّمه حلّى، خلاصة الاقوال، ص 86؛ ميرزا محمدباقر خوانسارى، روضات الجنّات، ج 2، ص 370 ؛ اعيان الشيعه، ج 7، ص 170 ؛ المراسم العلويه، تحقيق سيّد محسن حسينى امينى، ص 21 ـ 11.

شيخ طوسى تا سال 447 در بغداد ماند و در آن زمان سر آمد دانشمندان عصر خويش به شمار مى‏آمد. او در رشته‏هاى گوناگون؛ چون كلام، فقه، اصول، تفسير، حديث، رجال و... متخصّص بود و در هر رشته كه وارد مى‏شد آثار عظيمى پديد مى‏آورد. نجاشى كه معاصر شيخ است، در مورد او مى‏گويد: «ابوجعفر از اصحاب جليل القدر ماست. وى ثقه است و از شاگردان شيخ ما، مفيد مى‏باشد». و اين توصيف حكايت از عظمت علمى شيخ حتّى در آن زمان كه سيّد مرتضى و شيخ مفيد زنده بودند مى‏كند.
شيخ طوسى بعد از وفات سيّد مرتضى در سال 436 به رياست عامّه‏ى شيعه انتخاب مى‏شود. شيخ مورد احترام خليفه بود و از سوى او كرسى تدريس كلام را در بغداد بر عهده داشت. در سال 447 كه مغول‏هاى طغرلى به بغداد حمله مى‏كنند و كتابخانه شاپور را به آتش مى‏كشند، اوضاع بغداد دگرگون مى‏شود و در سال 448، حدود يك سال بعد، فتنه‏ى اختلاف بين شيعه و سنّى در بغداد بالا مى‏گيرد، تا آنجا كه كتابخانه‏ى شخصى شيخ را به آتش مى‏كشند، از اين رو شيخ ناگزير به مهاجرت مى‏شود و از بغداد به نجف اشرف، كه در آن زمان قريه‏اى بيش نبود هجرت مى‏كند و به اين ترتيب فصل جديدى از حيات شيخ آغاز مى‏شود. او حوزه‏ى عظيم نجف را تأسيس مى‏كند كه هم اينك هزار سال از بنيان آن مى‏گذرد. شيخ طوسى به مدّت دوازده سال در نجف زنده ماند. در طول اين مدّت به تربيت شاگرد و تأليف كتاب پرداخت. سرانجام شيخ در سال 460 هجرى در نجف در گذشت و توسط شاگردان غسل داده شد و با تشييع عظيم مردم در منزل خود به خاك سپرده شد كه بعدها طبق وصيّت خود شيخ به مسجد تبديل شد. اين مسجد هم اينك به نام خود شيخ معروف است.
شيخ طوسى در نقل حديث داراى مشايخ بسيارى؛ مانند شيخ مفيد، احمد بن عبدون معروف به ابن الحاشر، ابو الحسين بن ابى جيد، احمد بن محمّد بن عيسى و... است، كه به همه‏ى آنها در مشيخه‏ى تهذيب اشاره كرده است. امّا مهم‏ترين استادان شيخ در علوم مختلف، شيخ مفيد و سيّد مرتضى بودند كه خود شيخ از سيّد مرتضى تجليل بيشترى مى‏كند.
شيخ طوسى شاگردان بسيارى پرورش داده است. شاگردان او را به دو دسته بايد تقسيم كرد: يك دسته آنها كه در بغداد شاگردى او را كردند و بعدها از محقّقان شيعه به شمار مى‏رفتند. و دسته‏ى دوم آنها كه بعد از انتقال شيخ به نجف در درس‏هاى او شركت مى‏جستند، اينان جوان بوده و چندان اشتهارى نيافتند و بعدها بيشتر از مقلّدان شيخ به شمار مى‏رفتند.
برخى از شاگردان دسته‏ى اوّل شيخ عبارتند از:
ـ عبدالعزيزبن نحريربن عبدالعزيزبن برّاج (متوفّاى 481) صاحب مهذّب و جواهر.
ـ ابو الصلاح حلبى (متوفّاى 447 هجرى)، كه بنا به گفته‏ى شيخ، ابوالصلاح شاگردى او را كرده است. امّا با توجّه به مقدّم بودن ابو الصلاح، احتمالاً مدّت شاگرديش نزد شيخ بسيار كوتاه بوده است.
ـ آدم بن يونس بن ابى المهاجر نَسَفى.
ـ اسماعيل بن محمّد بن حسن بن بابويه قمى (متوفّاى 500 هجرى).
ـ حسن بن محمّد بن حسن طوسى (متوفّاى 511).
ـ ابوعلى، فرزند خود شيخ طوسى.
عده‏اى از شاگردان دسته دوم شيخ عبارتند از:
ـ حسن بن مهدى سليقى علوى، از غسل دهندگان بدن شيخ.
ـ ابوالحسن اللؤلؤى، وى نيز در غسل دادن بدن شيخ شركت داشته است.
ـ ابن شهرآشوب مازندرانى، صاحب كتاب «معالم العلماء».
ـ ابو محمّد بن حسن بن عبدالواحد زربى، كه در تغسيل و تكفين بدن شيخ شركت داشته است.
ـ محمّد بن على بن حمزه طوسى مشهدى.(1)

1. منابع ترجمه شيخ: فهرست شيخ، ص 240؛ رجال نجاشى، ص 403؛ معالم العلماء، صص 115 ـ 114؛ آقابزرگ تهرانى، طبقات اعلام الشيعة، مجلد دوم از قرن پنجم، صص 162 ـ 161؛ مقدّمه الرسائل العشر شيخ طوسى، به قلم محمّد واعظ زاده خراسانى، صص 59 ـ 7؛ مقدّمه عدة الاصول، به قلم محمّد رضا انصارى قمى، صص 82 - 5.

نگاهى به عظمت علمى و آثار شيخ طوسى

همان گونه كه گفته‏اند، شيخ طوسى به حق شيخ طايفه‏ى اماميّه است. براى بيان پيش‏رو بودن او در انتشار باورها و اصول شيعه به نحو مبسوط و مستدل نيازى به ارايه دليل نيست. شيخ طوسى در واقع در اوج اين دوره قرار دارد. وى در فنون و علوم مختلف آثار ارزشمندى نگاشته است. در حديث، دو مورد از جوامع و مصادر چهارگانه‏ى احاديث شيعه؛ يعنى تهذيب و استبصار از تأليفات اوست. در فقه، «كتاب المبسوط» را نوشت، شاهكارى كه فقه شيعه را با تمام گستردگى، عمق و استدلال‏هاى محكم در معرض نمايش گذاشت. در كلام، كتاب «التمهيد» را نگاشت كه بسيار ارزشمند است. در تفسير، «تبيان» را تأليف كرد كه از بهترين تفاسير شيعه و سنّى است. در رجال و تراجم وى دو كتاب ارزشمند رجال و فهرست را تأليف و كتاب «معرفة الرجال» كشّى را تلخيص كرد. اغلب آثار شيخ هنوز هم از مهم‏ترين مراجع تحقيقاتى محقّقان است.
افزون بر تلاش‏ها و دستاوردهاى علمى، شيخ كارهاى اجتماعى بسيار بزرگى نيز انجام داد. وى رياست عامّه‏ى شيعه را بعد از سيّد مرتضى برعهده داشت. از سوى خليفه‏ى وقت عهده‏دار كرسى تدريس كلام در بغداد بود. در تأسيس مراكز علمى شيعى تلاش جدّى داشت كه از همه مهم‏تر تأسيس حوزه‏ى با عظمت و كهن شيعه در نجف اشرف بود. اگر او تنها همين يك كار را براى جهان تشيّع انجام داده بود، براى تعظيم و اكرام فوق العاده وى كافى بود.

آثار اصولى شيخ طوسى

از كلام خود شيخ در ذكر آثار و تأليفاتش در كتاب الفهرست و پاره‏اى كتب ديگر به دست مى‏آيد، كه وى سه تأليف در اصول فقه داشته است:
1 ـ كتاب مسألة فى العمل بخبر الواحد، كه تنها به يك مسأله از مسايل اصول مى‏پردازد.
2 ـ كتاب شرح الشرح كه اطلاعى از آن در دست نيست.
3 ـ كتاب العدّة فى اصول الفقه كه يك دوره‏ى كامل اصول فقه است.

بررسى نقش عدّة الاصول در تكامل اصول فقه شيعه

شيخ طوسى با تأليف «عدّة الاصول»، به عنوان مجتهدى توانا و صاحب رأى در اصول فقه ظاهر شد و اصول فقه شيعه را نيز چون فقه دگرگون ساخت و از بساطت نخستين خارج كرد و به مرحله‏ى كمال و رشد نسبى رساند. ناگفته نماند كه شيخ طوسى در ايجاد اين مرحله از كمك و يارى استادان و دوستان حاذقى سود جست. بزرگانى؛ مانند ابن جنيد، مفيد، سيّد مرتضى، سلاّر و ديگران. امّا اين حركت جدّى و ثمر بخش به دست تواناى او به كمال رسيد.
عدّة الاصول كتابى عميق و بسيار پيشرفته است. اجتهادهاى دقيق و پيچيده‏ى شيخ، نقل اقوال مختلف ـ اعم از ديدگاه‏هاى عامّه و خاصّه ـ تحليل و بررسى ژرف آنها و نقدهاى رشك برانگيز شيخ بر آن ديدگاه‏ها از ميزان اطّلاع، قدرت تحليل و قوّت نقّادى شيخ حكايت مى‏كند.
عدّة الاصول چه نخستين كتاب كامل و عميق در اصول فقه شيعه باشد و چه بعد از الذريعة نگاشته شده باشد،(1) به حق در كنار الذريعة سيّد مرتضى از شاهكارهاى پديدآمده در جهان تشيّع است. تحوّلى اين چنين عظيم و با چنين سرعت، جاى شگفتى دارد.(2)

1. در اين كه اوّلين كتاب كامل در اصول شيعه كدام است، اختلاف نظر وجود دارد؛ پاره‏اى از محقّقان عدّة الاصول را نخستين كتاب مى‏دانند؛ مانند شهيد صدر و عده‏اى ديگر الذريعة را اوّلين كتاب كامل اصولى شيعه بر مى‏شمارند؛ مانند دكتر گرجى.
2. به ويژه اگر كار اين دو محقق دانشمند را با كارهايى كه دانشمندان اهل سنّت در طول ساليان دراز تا آن زمان انجام داده بودند مقايسه كنيم عظمت آن افزونتر درك خواهد شد.

همان گونه كه گفته شد عدّة الاصول كتابى كامل در اصول فقه است. شيخ در تأليف عدّة از نوشته‏هاى اصولى سيّد مرتضى، و احيانا در اواسط كار نگاشتن عدّة الاصول از كتاب الذريعه‏ى او، استفاده‏هاى بسيار برده است. درپاره‏اى از مباحث؛ نظير بحث قياس تمام مطالب سيّد را، بى كم و كاست، از الذريعة سيّد مرتضى نقل مى‏كند.(1)
عدّة‏الاصول در دوازده باب تنظيم شده است كه هر باب به تناسب حجم بحث‏ها داراى فصول متعدّدى است. فهرست اجمالى مباحث عدّة به شرح زير است:
1 ـ ماهيت اصول فقه، خطاب و اقسام آن، حقيقت علم، بحث دلالت و... ؛
2 ـ بحث خبر و اقسام آن ؛
3 ـ اوامر ؛
4 ـ نواهى ؛
5 ـ عام و خاص، كه 22 فصل دارد و مفصّل‏ترين باب عدّة الاصول است و نگاه به كيفيّت بحث شيخ در اين باب، توانايى و مهارت شيخ را در اصول مى‏نماياند.
6 ـ مجمل و مبين ؛
7 ـ ناسخ و منسوخ ؛
8 ـ افعال ؛
9 ـ اجماع ؛
10 ـ قياس، كه به عينه همان مباحث سيّد مرتضى در الذريعة است؛
11 ـ اجتهاد ؛
12 ـ حظر و اباحة، كه بحث استصحاب حال نيز در همين فصل مطرح مى‏شود.

1. نك: العدة فى اصول الفقه، تحقيق محمّد رضا انصارى قمى، ج 2، ص 719 ـ 647.

در عدّة الاصول مباحث با تفصيل مطرح مى‏شوند، و گاه از حدّ معمول خارج مى‏شود و بسط بسيار مى‏يابد؛ مثل بحث عام و خاص. عدّة الاصول از اين جهت مفصّل‏تر از الذريعة است.
شيخ در هر بحث ديدگاه‏هاى محقّقان شيعه؛ به ويژه شيخ مفيد، سيّد مرتضى و نظرگاه‏هاى دانشمندان عامّه، به خصوص اصوليان متكلّم را مطرح كرده، غالبا آنها را نقد مى‏كند. اقبال شيخ طوسى به ديدگاه‏هاى اصولى سيدمرتضى بسيار است و در موارد بسيارى نظر او را بهترين نظر دانسته، خود نيز همان ديدگاه را اختيار مى‏كند. يكى از ويژگى‏هاى مهمّ عدّة الاصول پيراسته بودن آن از مباحث كلامى و منطقى است و شيخ در واقع در اين نكته، راه استاد خويش را ادامه داده، آن را تكميل مى‏كند.

لبّ آرا و انديشه‏هاى اصولى شيخ طوسى

غالب ديدگاه‏هاى اصولى شيخ طوسى و نوع تحليل‏ها و دلايلى كه در مورد آنها ارايه كرده است، قابل توجّه و مهم‏اند. امّا ما در اين جا تنها به چند نظر شيخ بدون ذكر دلايل اشاره مى‏كنيم.
1. در بحث خبر متواتر و كيفيّت علم‏آورى آن، شيخ سه نظريه نقل مى‏كند: اوّل قولى كه علم‏آورى در خبر متواتر را اكتسابى مى‏داند. دوم، ديدگاهى كه علم زايى خبر متواتر را ضرورى و از افعال خداوند مى‏خواند كه عمل بندگان در آن دخلى ندارد. سوم، نظريه‏اى كه در اين باب تفصيل مى‏دهد و مى‏گويد، اگر خبر متواتر مربوط به أخبار از بُلدان، حوادث و وقايع زندگى بود، علم‏آورى آن هم مى‏تواند اكتسابى باشد و هم از افعال ضرورى خداوند، امّا اگر خبر متواتر در مورد اثبات معجزه، احكام شرعى و امثال آن بود، علم آورى‏اش اكتسابى و از طريق استدلال است. رأى سوم از آنِ سيّد مرتضى است و شيخ طوسى نيز همين نظريه استاد را مى‏پذيرد.(1)
2. شيخ معتقد است كه خبر واحد علم آور نيست، اما تعبّد به آن عقلاً و شرعا جايز است. البته جواز شرعى عمل به خبر واحد مقيّد و مشروط به شروط خاصّى است كه شيخ به آنها اشاره مى‏كند. از اين رو، نظر شيخ در خبر واحد و جواز شرعى عمل به آن با ديدگاه سيّد مرتضى كه مى‏گفت بر عمل به خبر واحد شرعا دليلى وجود ندارد، مخالف است.(2)
3. از ديدگاه شيخ طوسى، امر براى بيان قول وضع شده است نه مشترك بين قول و فعل. همچنين شيخ معتقد است كه امر لغتا و شرعا دلالت بر وجوب مى‏كند، به خلاف سيّد كه تنها شرعا آن را دالّ بر وجوب مى‏دانست و به لحاظ دلالت لغوى توقّف كرده بود.(3)
4. از ديدگاه شيخ ادات عموم دلالت وضعى بر معناى خويش دارند.(4)
5. در موضوع اجماع، شيخ همان نظريه‏ى مشهور اماميّه را مى‏پذيرد. امّا در تحليل آن به قاعده‏ى لطف(5) تمسّك مى‏كند.(6)

1. عدّة الاصول، ج 1، ص 71.
2. عدّة الاصول، ص 100 و 126.
3. همان، ص 159 و 172.
4. همان، صص 279 ـ 278.
5. قاعده‏ى لطف از مختصات شيخ طوسى در تحليل حجّيت اجماع است كه طلاّب محترم در كتاب‏هاى اصولى خوانده‏اند. شايسته است استاد محترم جهت يادآورى اشاره‏اى به آن داشته باشد.
6. همان، ج 2، ص 602.

6. در بطلان قياس، نظريه‏ى شيخ همان ديدگاه سيّد مرتضى است؛ يعنى معتقد است: عقلاً مانعى براى حجّتيّتش وجود ندارد و تنها به لحاظ شرعى عمل به آن ممنوع شده است.(1)
7. ديدگاه شيخ طوسى در مورد اجتهاد، نظريه‏ى اتفاقى متكلّمان و اصوليان شيعه است، كه شيخ مفيد و سيّد مرتضى نيز آن را پذيرفته‏اند، مبنى بر اين كه حكم الهى يكى است و مجتهد اگر به آن برسد مصيب است و اگر نرسد در اجتهاد خويش خطا كرده است.(2)

1. همان، ص 652.
2. همان، صص 726 ـ 725.

چكيده‏ى درس

1 ـ دوره‏ى دوّم اصول، دوره‏ى توسعه و تدوين‏هاى گسترده و كامل نام دارد كه از اوايل غيبت كبرا آغاز شده و تا ابن ادريس؛ يعنى اواخر قرن ششم، ادامه مى‏يابد.
2 ـ ابن جنيد اسكافى و ابى عقيل عمّانى از زمينه سازان دوره‏ى دوّم بودند.
3 ـ دوره‏ى دوّم رسما با شيخ مفيد آغاز مى‏شود و با شيخ طوسى به اوج خود مى‏رسد.
4 ـ برخى از شخصيت‏هاى اصلى دوره‏ى دوّم عبارتند از: شيخ مفيد مؤلّف «مختصر التذكرة»، سيّد مرتضى نگارنده‏ى «الذريعة إلى اصول الشريعة»، سلاّر ديلمى نويسنده‏ى «التقريب»، و شيخ طوسى صاحب «العدّة في اصول الفقه».
5 ـ بى شك سيّدمرتضى و شيخ طوسى قوى‏ترين اصوليان اين دوره بودند و در حقيقت محقّقان بعدى پيشرفت‏هاى اصول فقه را مديون اين دو محقّق ارجمند هستند.

پرسش‏هايى براى انديشه‏ورزى:

1 ـ علل پيدايش اين دوره را نام ببريد.
2 ـ تأثير شيخ مفيد را در دو شاگرد بزرگش، سيّد مرتضى و شيخ طوسى، بررسى كنيد.
3 ـ در مورد ديدگاه‏هاى اصولى گفته شده از سيدمرتضى به بحث بپردازيد و آنها را با ديدگاه‏هاى شيخ مفيد و شيخ طوسى مقايسه كنيد.
4 ـ به چه دليل شيخ طوسى چنين تأثير بزرگى در حوزه‏هاى علمى شيعه و محقّقان بعد از خود به جا گذاشته است؟ (در تبيين اين نكته به ابعاد مختلف شخصيت شيخ و كارهاى گوناگون وى توجّه داشته باشيد).

تحقيق و پژوهش

با توجّه به اصول اهل سنّت در اين دوره، آن را با اصول شيعه مقايسه كنيد و بگوييد اصول شيعه تا چه ميزان تحت تأثير اصول عامّه بوده است؟

تعدادى از منابع تحقيق

كتاب‏هاى الذريعة و عدّة الاصول را با كتب اهل سنت در آن دوره؛ مانند اصول جصّاص و المعتمد تأليف ابوالحسين معتزلى و ... مقايسه كنيد.