درآمدى به تاريخ علم اصول

مهدى على‏پور

- ۱۵ -


درس چهاردهم - دوره‏ى ششم: ژرف نگرى در اصول (3)

مهم‏ترين مباحث اين درس:

1. شناخت اعلام ثلاثه: ميرزاى نايينى، محقّق عراقى و محقّق اصفهانى، و نقش آنها در پيشرفت علم اصول
2. بررسى مباحث رايج در اصول اين دوره
3. نگاهى به نوآوريها و ابتكارات دوره‏ى ششم
4. مرورى بر ساختار اصول در دوره‏ى ششم
5. بررسى ويژگيها و امتيازات دوره ششم
6. نگاهى به اصول اهل سنّت

مقدّمه

با آن چه گذشت آشكار شد كه مكتب اصولى شيخ انصارى رحمه‏الله از سوى شاگردان بزرگ او؛ همچون محقّق رشتى، ميرزاى شيرازى، آخوند خراسانى و... شرح و بسط يافت امّا به كمال مطلوب خويش نرسيد. همچنان موارد بسيارى در آن ديده مى‏شد كه نياز به تبيين، تنقيح و تدقيق بيشتر داشت. اين مهم بعد از محقّق خراسانى، به دست شاگردان با واسطه‏ى شيخ به انجام رسيّد كه در اين ميان سه تن از آنان سهم بيشترى نسبت به ديگران داشتند و حقيقتا كمال نهايى اصول فقه در اين مكتب حاصل تلاش‏ها و تحقيقات ارزنده‏ى اين سه تن؛ يعنى ميرزاى نايينى، محقّق عراقى و محقّق اصفهانى مى‏باشد. در ادامه به ديدگاه‏ها و تحقيقات اصولى سه محقّق مذكور اشاره مى‏كنيم.

شخصيّت‏هاى اصلى دوره (3)

6ـ ميرزاى نايينى (1277 ـ 1355)

علاّمه ميرزا محمّدحسين نايينى در سال 1277 هجرى در نايين، يكى از شهرهاى اصفهان متولّد شد. پدر وى روحانى و شيخ الاسلام بود.
محقّق نايينى مقدّمات را در زادگاهش خواند و آنگاه به اصفهان رفت و به تكميل آن پرداخت. وى در اصفهان در درس شيخ محمّد باقر اصفهانى و ميرزا ابو المعالى كلباسى در فقه و اصول شركت كرد. و نزد شيخ جهانگيرخان قشقايى فلسفه خواند و به درجات بالايى از علم رسيد. سپس در سال 1303 به عراق مهاجرت كرد و در درس ميرزاى شيرازى، سيّد محمّد فشاركى و سيّد اسماعيل صدر شركت كرد. محقّق نايينى بعد از فوت ميرزاى شيرازى به نجف رفت و مدّت اندكى در درس محقّق خراسانى حضور يافت و در آن هنگام به تدريس و تربيت شاگردان مشغول شد.(1)
از آنجا كه محقّق نايينى خوش بيان و منظّم بود و مباحث اصول را نيز با دقت مطرح مى‏كرد، شاگردان بسيارى پيدا كرد كه عدّه‏ى زيادى از آنها به درجات عالى از اجتهاد رسيدند.
محقّق نايينى افزون بر كار علمى در مسايل سياسى و به ويژه مسأله‏ى مشروطيت دخالت داشته و كتاب «تنبيه الأمّة و تنزيه الملّة» را در همين ارتباط نگاشته است. محقّق نايينى سرانجام در سال 1355 هجرى در نجف اشرف در گذشت.(2)

1. نقباء البشر، قسم دوّم از جزء اوّل، ص 593.
2. همان، صص 595 ـ 594.

مهم‏ترين استادان ميرزاى نايينى عبارتند از:
ـ ميرزاى شيرازى: مهم‏ترين استاد محقّق نايينى ميرزاى شيرازى بزرگ بود كه ميرزاى نايينى سال‏ها در سامرّا نزد وى درس خوانده و تنها پس از فوت او به نجف باز گشت.
ـ شيخ محمّد باقر اصفهانى، كه استاد فقه ميرزاى نايينى در اصفهان بود.
ـ ميرزا ابوالمعالى كلباسى، استاد اصول ميرزا در اصفهان بود.
ـ شيخ محمّد تقى معروف به آقا نجفى.
ـ شيخ محمّد حسن هزار جريبى نجفى.
ـ ميرزا جهانگير خان قشقايى كه ميرزا نزد او در فلسفه خوانده است.
ـ سيّد اسماعيل صدر.
ـ سيّد محمّد فشاركى، كه ميرزا نزد مرحوم صدر و محقّق فشاركى در سامرا و كربلا درس خوانده است(1).
ميرزاى نايينى حوزه‏ى درس شلوغى داشته است و مجتهدان زبر دستى از اين درس بيرون آمده‏اند. تعدادى از شاگردان مهم محقّق نايينى به شرح زيرند:(2)
ـ سيّد ابوالقاسم خويى، مرجع بزرگ شيعه در دوره‏ى معاصر كه در اين اواخر قدرت بى مانند علمى و اجتماعى حوزه‏ى نجف به شمار مى‏رفت.
ـ شيخ حسين حلّى.
ـ سيّد حسن بجنوردى، صاحب كتاب معروف «القواعد الفقهيّة».
ـ ميرزا باقر زنجانى.
ـ شيخ محمّد على كاظمينى، نگارنده‏ى تقريرات درس اصول محقّق نايينى كه با نام «فوائد الاصول» چاپ شده است.
ـ شيخ موسى خوانسارى، مؤلّف تقريرات درس‏هاى مكاسب ميرزاى نايينى كه با عنوان «منية الطالب في شرح المكاسب» در سه جلد چاپ شده است.
ـ سيّد على نقى نقوى.
ـ شيخ محمّد رضا مظفّر.
ـ سيّد مهدى اعرجى.
ـ شيخ محمّد على يعقوبى.
ـ شيخ عبد الحسين بغدادى.
ـ شيخ ميرزاى مهدى اصفهانى، مؤسّس مكتب تفكيك.

1. در مورد استادان ميرزا نك: همان، ص 593.
2. همان، ص 595؛ و مقدّمه‏ى اجود التقريرات، ج 1، صص 37 ـ 36.

محقّق نايينى آثار مهمّى تأليف كرده است كه پاره‏اى از آنها عبارتند از(1):
1 ـ حاشيه بر عروة‏الوثقى.
2 ـ بحث خيارات، بيع معاطات و بيع فضولى كه چاپ شده‏اند.
3 ـ رساله‏اى در لباس مشكوك كه چاپ شده است.
4 ـ رساله‏اى در شرط متأخّر.
5 ـ رساله‏اى در تعبديّة و توصّلّية.
6 ـ رساله‏اى مبسوط در معانى حرفى.
7 ـ رساله‏اى در قاعده‏ى لاضرر.
8 ـ تنبيه الأمّة و تنزيه الملّة، كه بارها چاپ شده است.

1. همان، ص 596؛ و همان، صص 39 ـ 37.

آثار اصولى محقّق نايينى

محقّق نايينى با اين كه سال‏هاى درازى به تدريس سطوح عالى علم اصول فقه مشغول بود و چندين دوره اين علم را به صورت اجتهادى تدريس كرده بود، امّا خود يك دوره‏ى كامل اصول ننگاشته است و تنها چند رساله در برخى مسايل اصولى نوشته است كه عبارتند از(1):
1 ـ رساله‏اى در معانى حرفى: اين رساله بسيار مبسوط و هنوز چاپ نشده است.
2 ـ رساله‏اى در تزاحم و ترتّب.
3 ـ رساله‏اى در تعبّديّه و توصّلّية.
4 ـ رساله‏اى در شرط متأخّر.
اگر چه خود محقّق نايينى دوره‏ى كامل اصول خويش را ننوشته است، امّا تعدادى از شاگردان او درس‏هايش را به رشته‏ى تحرير در آورده‏اند كه پاره‏اى از آنها چاپ شده است. مهم‏ترين تقريراتى كه از درس اصول محقّق نايينى نگاشته شد، عبارتند از:
1 ـ فوائد الاصول، تأليف و تقرير شيخ محمّد على كاظمينى (م 1365 ه)، وى يكى از شاگردان مبرّز محقّق نايينى است و دوره‏ى دوّم درس او را نوشته است(2). فوائد الاصول هم اينك در چهار جلد از سوى انتشارات اسلامى چاپ شده است. و غالب محقّقان و استادان اصول در نقل ديدگاه‏هاى محقّق نايينى از اين كتاب بهره مى‏گيرند.
2 ـ اجود التقريرات، نوشته‏ى علاّمه سيّد ابوالقاسم خويى(3). تقرير مذكور ظاهرا حاصل آخرين دوره‏ى درس محقّق نايينى است كه از سال 1345 هجرى شروع شد و در سال 1352 هجرى پايان يافت(4). اجود التقريرات نخست در دو مجلّد چاپ شد، امّا هم اينك با تحقيق و نشر مؤسّسه صاحب الامر (عج) در سه مجلد چاپ شده است.

1. همان.
2. الذريعة إلى تصانيف الشيعة، ج 4، ص 380.
3. همان، ج 1، ص 278.
4. مقدّمه‏ى اجود التقريرات، ص 49.

محقّق خويى در موارد بسيارى در توضيح يا نقد ديدگاه‏هاى استاد خويش تعليقه‏هايى نوشته است كه نشان از قوّت علمى وى در اصول دارد.
3 ـ تقرير درس اصول، تأليف ميرزا باقر زنجانى يكى از شاگردان معروف و ممتاز محقّق نايينى كه متأسفانه تاكنون چاپ نشده است(1).

نگاهى به آرا و انديشه‏هاى اصولى محقّق نايينى

محقّق نايينى با تحقيقات ارزنده‏ى خويش از چند جهت در استحكام اصول فقه پديد آمده در مكتب شيخ انصارى تأثير اساسى داشت:
اوّلاً، در تنقيح و تبيين موضوعات مسايل اصولى و تحرير محل‏هاى مورد نزاع در آن تلاش بسيارى كرد.
ثانيا، در شرح و تقرير مبانى جديدى كه در مكتب شيخ مطرح شد، زحمت بسيار كشيد و گاه با اصلاح و تكميل آن مبانى بر دقّت و استحكام آنها افزود.
ثالثا، محقّق نايينى با نقدهاى داخلى كه برپاره‏اى از ديدگاههاى مطروحه در اين ساختار انجام داده است به تكامل و پيشرفت هرچه بيشتر اصول فقه يارى كرد.

1. همان، ج 4، ص 371.

چند ديدگاه اصولى محقّق نايينى:

1 ـ محقّق نايينى در تبيين چگونگى تعلّق جعل و امر مولوى به اعتبار قصد امتثال بر وجهى كه محذورى نداشته باشد، به «متمّم الجعل» قايل است؛ به اين معنا كه بر مولا لازم است براى تحصيل غرضى كه بدون قصد امتثال آورده نمى‏شود و از اين رو با يك امر، غرض استيفا نمى‏شود، دو امر مولوى جعل كند كه امر دوّم در واقع تتميم كننده‏ى جعل اوّل مولا است كه نمى‏تواند تمام غرض مولا را استيفا كند؛ لذا بايد توجّه داشت كه اين دو امر تنها يك ملاك دارند. از اين رو، امتثال و عقاب واحدى دارند. از ديدگاه محقّق نايينى با نظريه‏ى «متمّم الجعل» تمامى محذورهاى موجود در كيفيت اعتبار قصد امتثال در عمل پاسخ داده مى‏شود.(1)
2 ـ در بحث كيفيّت «جعل حجّيّت امارات» دو محذور از سوى قايلان به عدم امكان تعبّد به امارات مطرح شد كه اصطلاحا يكى را «محذور ملاكى» و ديگرى را «محذور خطابى» مى‏نامند. محقّقان اصولى در حلّ دو شبهه مذكور تلاش‏هاى بسيارى كرده‏اند. پيشتر به پاسخ شيخ در اين رابطه اشاره كرديم و اينك راه حلّ ميرزاى نايينى را بيان مى‏كنيم.
ميرزاى نايينى در حلّ «محذور ملاكى» مى‏گويد: اوّلاً، مسلّم نيست كه خطا در امارات و طرق عقلايى افزون‏تر از خطا در طرق علمى باشد. ثانيا، با فرض قبول اين مطلب كه مصالح شخصيّه‏ى بيشترى در اثر عمل به امارات فوت مى‏شود، امّا به دليل وجود «مصالح نوعيه تسهيل» كه مراعات آنها مهم‏تر از مصالح شخصيّه است، اشكالى ندارد كه شارع طرق و امارات عقلايى را امضا كند، بلكه لازم است. به اين ترتيب تعبّد به امارات و امضاى آن از طريق شارع حتّى در فرض انفتاح باب علم به دليل وجود «مصلحت تسهيل» محذور تفويت ملاك را در پى ندارد؛ لذا نيازى به التزام به مصلحت تداركى نيست.

1. محمّدعلى كاظمينى، فوائد الاصول، ج 1، صص 162 ـ 161؛ اجود التقريرات، ج 1، صص 175 ـ 173.

در نهايت محقّق نايينى مى‏گويد، اگر كسى دو پاسخ فوق را نپذيرد در اين صورت تنها راه پاسخ به محذور ملاكى، التزام به سببيّت مجاز در جعل حجّيّت براى امارات است كه شيخ با عنوان «مصلحت سلوكيه» از آن نام مى‏برد كه با اعتقاد به اين ديدگاه هر ميزان از مصلحت فوت شده در اثر عمل به امارات، به خاطر سلوك بر طبق اماره تدارك مى‏شود. ميرزاى نايينى ضمن تبيين دقيق از اين مبنا، آن را به عنوان آخرين راه حلّ دفع محذور ملاكى مى‏پذيرد(1).
«محذور خطابى» را نيز ميرزاى نايينى با طرح ديدگاه «جعل طريقيت» در حجّيّت امارات پاسخ مى‏دهد. ايشان مى‏گويد: مجعول در امارات يك حكم تكليفى ظاهرى نيست تا در صورت تخلّف حكم ظاهرى از حكم واقعى موجب تضاد بين حكم واقعى و ظاهرى شود، بلكه مراد از آن جعل و اعتبار «علميّت و كاشفيّت تام» براى اماره است. از اين رو، افزون بر حكم تكليفى واقعى، حكم تكليفى ظاهرى وجود ندارد تا موجب اجتماع دو تكليف متضاد شود. و دليل مطلب اين است كه غرض از جعل حجّيّت براى اماره، نظير خبر واحد، مثلاً، جعل و اعتبار منجزّيت براى خبر نسبت به احكام شرعى است كه خبر از آنها حكايت مى‏كند، و اين غرض با اعتبار و جعل علميت و بيان تام بودن خبر حاصل مى‏شود؛ زيرا علم منجِّز است، حال چه علم حقيقى باشد و چه علم تنزيلى و اعتبارى(2).

3ـ محقّق نايينى در بحث علم اجمالى همچون بسيارى از محقّقان قايل به وجوب

1. همان، ج 3، صص 97 ـ 91 ؛ اجود التقريرات، ج 3، صص 14 ـ 11.
2. همان، صص 108 ـ 105، همان، صص 131 ـ 129.

موافقت قطعيه است، امّا نه به نحو عليّت بلكه به نحو اقتضا؛ يعنى معتقد است كه علم اجمالى مستدعى وجوب موافقت قطعيه به نحو اقتضا است؛ زيرا بى‏ترديد تأثير علم اجمالى شديدتر از علم تفصيلى نيست، در عين حال در علم تفصيلى گاه ترخيص در مخالفت احتمالى نسبت به معلوم، معقول است و اين يعنى علم تفصيلى علّت وجوب موافقت قطعيه نيست، بلكه مقتضى آن است. وقتى در علم تفصيلى وضع اين گونه است، به طريق اولى در علم اجمالى نيز همين گونه بايد باشد.(1)
4ـ از نظرگاه محقّق نايينى «استصحاب تعليقى»؛ يعنى استصحاب حكم ثابت بر موضوع به شرط تحقّق پاره‏اى قيود و تقادير در موضوع، هيچ اساسى ندارد و حجّت نيست.(2)

7- آغا ضياءالدّين عراقى (1278 ـ 1361)

محقّق ژرف انديش شيخ آغا ضياءالدّين على فرزند مولى محمّد اراكى، در سال 1278 هجرى در سلطان آباد اراك متولّد شد. وى مقدّمات را نزد پدرش كه از عالمان آن ديار بود آموخت و آنگاه به اصفهان رفت و نزد استادانى چون سيّد ميرزا محمّد هاشم چهار سوقى و آخوند كاشى درس خواند.

1. همان: ج 4، صص 25 ـ 24 و صص 35 ـ 32.
2. همان، صص 467 ـ 466.

محقّق عراقى پس از رسيدن به حدّ بالايى از رشد علمى از اصفهان عازم نجف شد و در نجف از درس استادانى؛ چون علاّمه فشاركى، آخوند خراسانى و شيخ الشريعه اصفهانى بهره‏هاى فراوانى برد و به درجه‏ى عالى از اجتهاد دست يافت.(1)
محقّق عراقى در كنار ميرزاى نايينى و محقّق اصفهانى از معروف‏ترين استادان فقه و اصول در نجف بود و شاگردان بسيارى تربيت كرد.
محقّق عراقى بسيار پر استعداد، هوشمند و اهل انديشه بود و آن گونه كه شاگردان او مى‏گويند، همواره در حال تفكّر در مورد مسايل اصولى بود و از همين روست كه آرا و انديشه‏هاى اصولى او عميق، قوى و ابتكارى است.
محقّق عراقى سرانجام پس از عمرى پر بركت در سال 1361 هجرى تنها يك هفته زودتر از محقّق اصفهانى دار فانى را وداع گفت.(2)
مهم‏ترين استادان مرحوم عراقى به شرح زيرند:(3)
ـ سيّد محمّد فشاركى.
ـ شيخ الشريعه اصفهانى.
ـ آخوند خراسانى، محقّق عراقى از بهترين شاگردان محقّق خراسانى به شمار مى‏رفت.
ـ سيّد محمّد كاظم يزدى كه استاد فقه محقّق عراقى بود.
ـ ميرزا حسين خليل تهرانى كه او نيز استاد فقه محقّق عراقى بود.
محقّق عراقى ساليان درازى به تدريس و تعليم اشتغال داشت. از اين رو، وى شاگردان بسيارى در فقه و اصول تربيت كرد كه تعدادى از مهم‏ترين آنها عبارتند از:(4)

1. مقدّمه‏ى مقالات الاصول به قلم محمّد مهدى آصفى، قم، مجمع الفكر الإسلامي: 1 / 15 ـ 16.
2. همان، ص 25.
3. همان، صص 16 ـ 15.

ـ سيّد محمّد تقى خوانسارى از مراجع تقليد پيش از مرحوم بروجردى.
ـ شيخ محمّد تقى بروجردى، مقرّر درس مرحوم عراقى در اصول.
ـ شيخ محمّد تقى آملى.
ـ شيخ محمّد رضا مظفّر.
ـ آية‏اللّه‏ ميرزا هاشم آملى.
ـ سيّد احمد مستنبط.
ـ سيّد حسين شاهرودى.
ـ شيخ آغا رضا مدنى كاشانى.
مرحوم عراقى آثار بسيارى تأليف كرده است كه تعدادى از آثار مهمّ او به شرح زير است:(1)

1. نك: همان، صص 23 ـ 20.
2. نك: همان، صص 24 ـ 23.

ـ احكام الرضاع در فقه.
ـ بيع كه در نجف چاپ شد.
ـ تعليقات بر رسائل شيخ انصارى.
ـ حاشيه بر عروة الوثقى كه در ايران همراه با حواشى چند تن از مراجع ديگر چاپ شده است.
ـ حاشيه مكاسب.
ـ رساله‏اى در لباس مشكوك.
ـ رساله‏اى در قاعده‏ى لاضرر.
ـ مقالات الاصول.
ـ حاشيه بر جواهر الكلام.
ـ شرح تبصره كه شش جلد از آن با تحقيق شيخ محمّد هادى معرفت چاپ شده است.

آثار اصولى محقّق عراقى

1. مقالات الاصول: اين كتاب به قلم خود محقّق عراقى است و يك دوره‏ى كامل اصول مى‏باشد و هم اينك در دو جلد با تحقيق آقايان محسن اراكى و سيّد منذر حكيم از سوى مجمع فكر اسلامى در قم چاپ شده است.
كتابِ «مقالات» بسيار دقيق است و استفاده از آن نياز به تبحّر نسبى در مسايل اصولى دارد. مطالعه‏ى اين كتاب نشان از دقت نظرها، ابتكارات و ژرف انديشى‏هاى محقّق عراقى دارد. تبويب اين كتاب نيز همان تبويب كفايه است.
2. استصحاب عدم ازلى: اين كتاب را محقّق عراقى در سال 1348 نوشته كه همراه با «روائع اللئالي» تأليف ديگر او، چاپ شده است.
3. تعليقه بر رسائل شيخ انصارى.
4. تعليقه بر «فوائد الاصول» كه تقرير درس‏هاى اصول ميرزاى نايينى به قلم شيخ محمّد على كاظمينى است و همراه با فوائد الاصول چاپ شده است.
5. حاشيه بر كفاية الاصول كه چاپ نشده است.
6. رساله‏اى در حجّيّت قطع كه چاپ نشده است.
7. روائع اللئالي في فروع العلم الاجمالي كه در نجف اشرف چاپ شده است.
8. رساله‏اى در شرط متأخّر.(1)
افزون بر آن چه خود محقّق عراقى در اصول نگاشته است، پاره‏اى از شاگردان او نيز تقرير درس‏هاى اصولى او را مكتوب كرده‏اند، كه مهم‏ترين آنها عبارتند از:
1ـ «نهاية الافكار» نوشته‏ى شيخ محمّد تقى بروجردى كه يك دوره‏ى كامل اصول محقّق عراقى است. تقريرات مذكور دقيق و در شناخت ديدگاه‏هاى اصولى محقّق عراقى بسيار سودمند است. اين كتاب هم اينك از سوى انتشارات اسلامى در چهار جلد چاپ شده است.
2ـ «بدائع الافكار» تأليف آية‏اللّه‏ ميرزا هاشم آملى كه تنها يك جلد آن چاپ شده است و تا بحث مشتق را دارد.

نگاهى به انديشه‏هاى اصولى محقّق عراقى

محقّق عراقى از جمله شاگردان با واسطه‏ى شيخ است كه از او پيروى كرده و در تنقيح و تحكيم مبانى اصولى كوشيده است.
وى كه ذهنى نقّاد، دقيق و ريزبين داشت، در حل معضلات اصول با تفكّر و انديشه‏هاى بسيار عميق خود، تلاش‏هاى موفّقيت آميزى داشته و گاه با ارايه‏ى طرق و احتمالات گوناگون در حلّ يك مشكل موجب شگفتى و ناباورى خواننده و محقّق اصول مى‏شود.

1. نك: همان.

مرحوم عراقى نيز اصول را در همان سه جهت مذكور در كار ميرزاى نايينى به تكامل و پيشرفت نسبى رساند. از اين رو تحقيق، مطالعه و تأمّل در كار او در شناخت مكتب اصولى شيخ و فراز و نشيب‏هاى آن بسيار سودمند خواهد بود. اينك به چند ديدگاه اصولى او اشاره مى‏كنيم:
1ـ محقّق عراقى در تبيين معناى حرفى همچون بسيارى از محقّقان بعد از صاحب كفاية معتقد است كه معناى حرفى و معناى اسمى ذاتا متباين هستند؛ زيرا معانى حرفى عبارتند از روابط و نِسَبى كه بين دو مفهوم تحقّق مى‏يابد و از سنخ اضافات متقوّم به طرفين است؛ مثلاً لفظ «فى» در جمله «الماء في الكوز» وضع شده است براى بيان ربط و نسبت خاصّى كه بين مفهوم «ماء» و مفهوم «كوز» وجود دارد. طبق اين مبنا همه‏ى حروف و هيأت وضع شده‏اند براى روابط خاصّ ذهنى بين دو مفهوم، امّا نه مفهوم نسبت و ربطى كه معناى اسمى است بلكه واقع و حقيقت ربط ذهنى و مصداق آن به حمل شايع.
محقّق عراقى مداليل حروف را كه معانى ربطى‏اند همچون مداليل اسما، اخطارى و انبايى مى‏داند، از اين رو ديدگاه پاره‏اى از محققان؛ مانند ميرزاى نايينى، كه مداليل حروف را «ايجادى» مى‏دانند، مورد نقد قرار داده و نمى‏پذيرد.(1)

1. محمدتقى بروجردى، نهاية‏الافكار، ج 1، صص 43 ـ 44و صص 47 ـ 4؛ مقالات‏الاصول، ج 1، صص 91 ـ 94.

2ـ ديدگاه محقّق عراقى در بحث تجرّى اين است كه تجرّى مقتضى قبح و استحقاق عقاب است، به خاطر اين كه فعل متجرّى به دليل انطباق عنوان طغيان بر آن، مصداق هتك بر مولا و قبيح است. افزون بر فعل خارجى، بر قصد و نيّت عمل نيز گاهى اوقات عنوان هتك صدق مى‏كند و در اين صورت هم عمل و هم نيّت هر دو قبيح است. امّا محقّق عراقى چون عده‏اى ديگر معتقد است كه عنوان تجرّى در حكم مولوى حرمت شرعى را به دنبال نمى‏آورد.(1)
3ـ محقّق عراقى علم اجمالى را مستدعى وجوب موافقت قطعيه به نحو علّى مى‏داند؛ زيرا ترديدى نيست كه علم تفصيلى علّت براى منجّزيّت معلوم است، چون مشخصّا بيانگر واقع است. در علم اجمالى نيز مطلب همين طور است؛ يعنى معلوم به علم اجمالى بيانگر واقع است و بى شك واقع به نحو علّى منجّز شمرده شده است. بله، اگر كسى معلوم به علم اجمالى را جامع بداند، در اين صورت علم اجمالى اصلاً مقتضى وجوب موافقت قطعيه نيست تا بعد بحث از چگونگى آن شود. اين ديدگاه محقّق عراقى بر خلاف نظريه‏ى ميرزاى نايينى در اين مسأله است.(2)

8ـ شيخ محمّد حسين اصفهانى (1296 ـ 1361)

علاّمه ارجمند شيخ محمّد حسين غروى اصفهانى در سال 1296 در شهر مقدّس كاظمين متولّد شد. پدر وى حاج محمّد حسن از تجّار معروف عراق بود. از اين رو، دوران كودكى محقّق اصفهانى به رفاه و آسايش گذشته است.

1. نهاية الافكار، همان: 3 / 30.
2. همان: ص 307؛ مقالات الاصول، همان: 2 / 234 ـ 237.

شيخ محمّد حسين در اواسط دهه‏ى دوّم زندگى خويش وارد نجف شد و به سرعت مقدّمات و سطح را نزد مرحوم شيخ حسن تويسركانى خواند. و به درس خارج راه يافت و از درس استادان بزرگ نجف؛ چون سيّد محمّد فشاركى، ميرزا حبيب‏اللّه‏ رشتى، آخوند خراسانى و ديگران بهره‏هاى فراوان برد و پس از مدّتى سر آمد روزگار خويش در فقه، اصول و فلسفه گشت و خود به تدريس و تربيت شاگردان پرداخت. مجلس درس او بسيار با شكوه بود و زبدگان و هوشمندان نجف را به خويش جذب كرد.(1) از حوزه‏ى درس او عالمان و محقّقان بسيار بزرگى رشد يافتند كه در ادامه به تعدادى از آنها اشاره خواهيم كرد.
بى شك محقّق اصفهانى يكى از عميق‏ترين و قوى‏ترين اصوليان، فقيهان و فيلسوفان معاصر بود و آثار ارزشمند او در اين زمينه‏ها همواره چشم محقّقان و بزرگان را خيره ساخته و آنان را دچار شگفتى كرده است.
اين محقّق بزرگ سرانجام در سال 1361 هجرى دار فانى را وداع گفت و در زير ايوان طلاى حرم علوى عليه‏السلام در مقبره‏ى كوچكى در كنار مقبره‏ى علاّمه‏ى حلّى به خاك سپرده شد.(2)

1. نك: محمّد صحتى سردرودى، غروى اصفهانى (نابغه‏ى نجف)، صص 46 ـ 19.
2. همان: 142 ـ 144.

پاره‏اى از استادان محقّق اصفهانى عبارتند از:
ـ شيخ حسن تويسركانى، محقّق اصفهانى دوران سطح را نزد ايشان خوانده است.
ـ سيّد محمّد فشاركى، محقّق اصفهانى همراه با بزرگانى چون شيخ عبدالكريم حائرى، آغا ضياء عراقى و شيخ ابوالمجد اصفهانى در درس علاّمه‏ى فشاركى شركت مى‏كرد.
ـ حاج آقا رضا همدانى كه استاد فقه محقّق اصفهانى بود.
ـ آخوند خراسانى، از مهم‏ترين استادان علاّمه‏ى غروى اصفهانى مرحوم آخوند بوده است. وى به مدّت سيزده سال در درس آخوند شركت كرد.
ـ حكيم محمّد باقر اصطهباناتى شيرازى (م 1326 ه) و شيخ احمد شيرازى
(1332) از استادان فلسفه‏ى علاّمه‏ى غروى بوده‏اند.(1)
شاگردان مرحوم اصفهانى بسيارند كه تعدادى از مهم‏ترين آنان به شرح زيرند:(2)
1ـ آية‏اللّه‏ سيّد محمّد هادى ميلانى (1313 ـ 1395 ه) كه از شاگردان مبرّز محقّق اصفهانى و دو دوره از درس اصول علاّمه‏ى غروى را درك كرده بود. افزون بر اين، محقّق ميلانى در درس فقه و فلسفه‏ى محقّق غروى اصفهانى شركت مى‏كرد.
2ـ آية اللّه‏ خويى (1317 ـ 1413 ه) از شاگردان قوى محقّق اصفهانى بود و سال‏ها در درس او شركت كرد.
3ـ آية اللّه‏ سيّد عبدالاعلى سبزوارى (1328 ـ 1414 ه).
4ـ آية اللّه‏ شيخ محمّد رضا اصفهانى حائرى (1305 ـ 1393 ه).
5 ـ آية اللّه‏ شيخ محمّد تقى بهجت از مراجع بزرگ تقليد و عارف نامبردار معاصر كه در قيد حياتند.
6ـ آية اللّه‏ سيّد هادى خسرو شاهى.
7ـ علاّمه سيّد محمّد حسين طباطبايى، صاحب تفسير الميزان.
8ـ آية اللّه‏ سيّد محمّد باقر طباطبايى سلطانى بروجردى.
9ـ آية اللّه‏ سيّد على بهشتى بابلى از فقهاى بزرگ نجف اشرف كه در سال جارى (1424 ه ق) بدرود حيات گفت.
10ـ آية‏اللّه‏ شيخ محمّد رضا مظفّر.

1. نك: همان، صص 42 ـ 33.

2. نك: همان، صص 109 ـ 85.

آثار و نوشته‏هاى محقّق اصفهانى همه پربار، عميق و پر از نوآورى و ابداع است. بى شك هيچ محقّق اصوليى نمى‏تواند ادعاى تحقيق كامل در يك مسأله اصولى بكند جز آن كه آرا و انديشه‏هاى اين اصولى شهير را ديده باشد.
تعدادى از آثار گران‏سنگ او عبارتند از:(1)
1. تعليقه بر كفاية الاصول كه با عنوان «نهاية الدراية» چاپ شده است.
2. رساله‏اى در صحيح و اعم.
3. رساله‏اى در مشتق.
4. حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى كه از نظربسيارى از محقّقان از قوى‏ترين حواشى بر مكاسب است.
5. نماز مسافر.
6ـ صلاة الجماعة.
7. رساله‏اى در تحقيق حق و حكم كه با حاشيه‏ى مكاسب چاپ شده است.
8. رساله‏اى در چهار قاعده‏ى فقهى (قاعده‏ى تجاوز، قاعده‏ى فراغ، قاعده‏ى يَد و اصالة الصّحة).
9. تحفة الحكيم، منظومه‏اى در فلسفه است كه در تبيين حكمت متعاليه است.
10. رساله‏اى در اثبات معاد جسمانى.
11. حاشيه بر اسفار ملاصدرا.
12. ديوان اشعار كه چاپ شده است.

1. نك: همان، صص 65 ـ 53 ؛ نقباء البشر، قسم دوّم از جزء اوّل، صص 562 ـ 561.

آثار اصولى محقّق اصفهانى

1. نهاية الدراية فى شرح الكفاية: اين كتاب اگر چه به اسم شرح كفايه است، امّا به هيچ رو نمى‏توان آن را صرفا يك شرح توضيحى به شمار آورد. كتاب نهاية الدراية، بى‏ترديد از عميق‏ترين و پرمايه‏ترين كتاب‏هاى اصولى شيعه در طول تاريخ است. فهم آن بسيار مشكل است و نياز به قدرت ذهنى و قوّت علمى بالايى دارد.
محقّق اصفهانى در اين كتاب به تبيين و شرح مسايل اصولى و ديدگاه محقّقان پيشين و بعضا معاصران و سپس نقدهاى عميق آن انديشه‏ها و در نهايت ارايه‏ى ديدگاه‏هاى نو و ابداعى مى‏پردازد، تقريبا در هيچ مسأله‏اى نيست كه محقّق اصفهانى خود به نظريه‏اى دقيق متفاوت با آن چه ديگران گفته‏اند، نرسيده باشد. مطالعه‏ى اين كتاب نشان از قوّت فكر، دقّت بى حدّ و نظم آهنين نگارنده آن دارد.
اصول محقّق اصفهانى و عمق انديشه‏هاى او و نيز تحوّلات محتوايى كه وى در اصول ايجاد كرده، در اين كتاب متبلور شده است.
اگر چه اصول علاّمه غروى اصفهانى رنگ فلسفى به خود دارد، امّا به هيچ رو از اهداف و اغراض اين علم به دور نيست و همواره در همه‏ى بحث‏ها قابل استفاده است. محقّق اصفهانى بخش عظيم نهاية الدراية را در زمان حيات استادش، محقّق خراسانى، نگاشته است و اين نشان از تسلّط او بر اين علم در دوران جوانى دارد.
2. الاصول على نهج الحديث: اين كتاب تأليف مستقل محقّق اصفهانى در اصول است كه افزون بر تغييرات و تحوّلات محتوايى، با تغيير ساختارى نيز همراه است. محقّق اصفهانى ضمن ارايه‏ى تبويب جديد در علم اصول؛ به ويژه در بخش اوّل اين علم، قصد داشت مطابق با اين طرح جديد يك دوره‏ى كامل اصول بنگارد، امّا با افسوس بايد گفت كه ايشان هرگز موفق به اتمام اين اثر گرانبها، كه در صورت كامل شدن قطعا تأثير عظيمى در اصول معاصر ايجاد مى‏كرد، نشد و تنها توانست تا آخر بحث امكان يا امتناع اجتماع امر و نهى را بنگارد.
اين كتاب هم اينك همراه با چند رساله‏ى ديگر از محقّق اصفهانى با عنوان «بحوثٌ فى الاصول» از سوى انتشارات اسلامى در قم چاپ شده است.
تبويب پيشنهادى محقّق اصفهانى به صورت زير است:
مقدّمه: مبادى تصوّرى لغوى(وضع، معانى‏حرفيه، انشا و اخبار، علايم‏حقيقت و مجاز)
مبادى تصوّرى احكامى (اقسام حكم و ماهيّت آن).
مبادى تصديقى لغوى (حقيقت شرعيه، صحيح و اعم، اشتراك و استعمال لفظ در اكثر از معنا).
مبادى تصديقى احكامى (امكان أخذ قصد قربت به متعلق امر، ضد، تعلّق امر به طبيعت و عدم آن و...).
باب اوّل، مسايل اصول عقلى (اجزاء، مقدّمه‏ى واجب، اجتماع امر و نهى).
باب دوّم، مسايل لفظى (اوامر و نواهى، مفاهيم، عام و خاص، مطلق و مقيّد، مجمل و مبيّن).
باب سوّم، حجج (حجّيّت ظهور، حجّيّت خبر واحد، حجّيّت نقل اجماع، حجّيّت استصحاب).
باب چهارم، تعارض ادلّه.
خاتمه: برائت، اشتغال، اجتهاد و تقليد.
محقّق اصفهانى در طرح پيشنهادى خود در اين كتاب بحث‏هاى برائت و اشتغال را جزو اصول فقه نمى‏شمارد و در خاتمه از آنها بحث مى‏كند.
افزون بر كتاب‏هاى فوق، محقّق اصفهانى رساله‏هاى متعدد ديگرى در اصول نوشته است كه عبارتند از: 3ـ رساله‏اى در مشتق، 4ـ رساله‏اى در صحيح و اعم، موضوع علم، طلب و اراده، 5ـ رساله‏اى در اطلاق لفظ و اراده‏ى نوع يا صنف يا شخص، 6ـ رساله‏اى در اجتهاد و تقليد و عدالت، 7ـ رساله‏اى در مشترك، 8ـ رساله‏اى در حروف، 9ـ رساله‏اى در اطلاق امر و اقتضاى تعبّديّة يا توصّليّة آن، 10ـ رساله‏اى در وضع، 11ـ رساله‏اى در شرط متأخّر، 12ـ رساله‏اى در حقيقت و مجاز و علايم آن و حقيقت شرعيه، 13ـ حاشيه بر بحث قطع رسائل شيخ انصارى، 14ـ رساله‏اى ديگر در مشتق.(1)

1. نابغه‏ى نجف، صص 54 ـ 53.

آرا و انديشه‏هاى اصولى محقّق اصفهانى

بى ترديد اصفهانى از نوادر روزگار است. وى از قوى‏ترين اصوليان عقل‏گرا است كه مباحث اصولى‏اش رنگ فلسفى به خود گرفته و در آن اصطلاحات فلسفى به مقدار زيادى راه يافته است. مباحثش دقيق است و حكايت از انديشه‏اى ژرف دارد. قطعا مرحوم اصفهانى جزو برجسته‏ترين اصوليان شيعه و سنّى است كه به دليل داشتن انديشه‏اى نظام‏مند مباحث اين علم را با چينش و ترتب منطقى و با توجّه به مبادى تصورى و تصديقى لازم پى مى‏گيرد و آنها را در قالب خاص و روشنى مورد تحليل و نقادى قرار مى‏دهد. وى در بحث‏هايش ساختار مشخّص دارد و موضوع محور نيست؛ يعنى نگاه كلّى و احاطه‏ى وسيع به همه‏ى مباحث اين علم دارد، از اين رو در ديدگاه‏هاى گوناگون او در سراسر اين علم به ندرت تعارض، تهافت يا تزلزلى يافت مى‏شود، مناشئ احتمالات او هميشه برخاسته از يك مبناى دقيق فلسفى و عقلى است و پا از حدود قوانين مسلّم و قطعى مقبول در مكتب حكمت متعاليه ـ در فلسفه ـ فراتر نمى‏گذارد، و از اين رو بايد افكار او را مطابق با همين دستگاه تبيين و تحليل كرد. توجّه به اين نكته در ساختارشناسى اصول محقّق اصفهانى بسيار اساسى است. البته محقّق اصفهانى تحت تأثير افكار مرحوم شيخ هادى نيز هست، اگر چه در موارد بسيارى از ديدگاه‏هاى او انتقاد مى‏كند و خود بحث را شفاف‏تر و محكم‏تر ارايه مى‏دهد.
با اين كه محقّق اصفهانى در اصول، هم به لحاظ ساختارى و هم به لحاظ محتوايى تغييرات اساسى داده است، امّا او را نيز بايد از آخرين تكامل دهندگان مكتب اصولى بنا شده از سوى شيخ دانست.

1. افزون بر اين ويژگى‏ها، مزاياى ديگرى در تبويب محقّق اصفهانى يافت مى‏شود كه نگارنده در مكتوب ديگرى به آن پرداخته است، نك: چشم اندازى به سير تاريخى تبويب در علم اصول، صص 21 ـ 19.

اينك به چند ديدگاه او اشاره مى‏كنيم:
1ـ محقّق اصفهانى به لحاظ ساختارى در اصول فقه تغييرات اساسى ايجاد كرد. وى تبويب جديدى در چگونگى چينش مباحث اصول ارايه كرد كه افزون بر بخش دوّم اصول، بخش نخست اصول را نيز دچار تحوّل اساسى كرده است. آن چه در اين تبويب بر جسته است توجّه محقّق اصفهانى به اقسام مبادى تصورى و تصديقى علم اصول و حفظ ترتّب منطقى مباحث اصولى مى‏باشد.(1)
2ـ از نظرگاه محقّق اصفهانى «عقل» بايد و نبايد ندارد؛ يعنى حكم ندارد، بلكه صرفا ادراك حُسن و قُبح مى‏كند. لذا همه‏ى اين بايدها و نبايدها به ادراك حُسن عدل و قُبح ظلم باز مى‏گردد. وى سنخ قضاياى حُسن و قبح را نيز از «مشهورات» مى‏داند كه واقعيّتى وراى تطابق آراى عقلا ندارد. و اين نظريه برخلاف ديدگاه كسانى است كه اين قضايا را بديهى و ضرورى مى‏پندارند.
معناى حُسن و قُبح نيز نزد محقّق اصفهانى عبارت از «صحّت مدح و ذمّ عقلا بر انجام يا ترك عملى از سوى فاعل به خاطر مصلحت نوعيه حفظ نظام»(1) است.

1. نهاية الدراية، ج 2، صص 43 ـ 41 و نيز صص 314 ـ 311؛ و صادق لاريجانى، حُسن و قُبح عقلى و قاعده‏ى ملازمه، مجله نقد و نظر، ش 13 ـ 14، صص 140 ـ 129؛ و مهدى عليپور، سنخ قضاياى حسن و قبح از ديدگاه محقّقان اسلامى، مجله كلام اسلامى، ش 27، صص 96 ـ 89.

3ـ محقّق اصفهانى همچون اغلب اصوليان متأخّر اصل عملى عقلى را در شك در تكليف «برائت عقلى» و «قُبح عقاب بلا بيان» مى‏داند. وى در تبيين قاعده مذكور دو استدلال مى‏آورد: 1ـ در استدلال نخست از طريق بازگشت همه احكام عقل عملى به قُبح ظلم و حُسن عدل آن را اثبات مى‏كند. توضيح اين كه، مخالفت با آنچه حجّت نمى‏شود است و بيان بر آن وجود دارد قطعا خارج از زىّ عبوديت است و ظلم بر مولا شمرده مى‏شود؛ لذا عبد مستحقّ ذمّ و عقاب مى‏شود. امّا مخالفت با آن چه حجّت و بيان بر آن قائم نشده از مصاديق ظلم نيست و موجب خروج از روش عبوديت نيست؛ زيرا از مراتب و مرام عبوديت اين نيست كه عبد مولايش را در واقع و نفس الامر مخالفت نكند، از اين رو هيچ دليلى براى عقاب وجود ندارد بلكه عقاب قبيح است و به اين ترتيب قاعده‏ى «قبح عقاب بلا بيان» ثابت مى‏شود.(1)
2ـ در مرحله‏ى دوّم، محقّق اصفهانى جهت تعميق و تثبيت اين قاعده بر اساس مبنايى كه در حقيقتِ تكليف اتخاذ كرده است پيش مى‏رود و مى‏گويد: تكليف يا انشايى است يا حقيقى و فعلى. تكليف انشايى، آن چيزى است كه با جعل و انشا ايجاد مى‏شود و توقّف بر وصول آن به مكلّف ندارد. و تكليف حقيقى، چيزى است كه انشاى آن به داعى و انگيزه‏ى بعث و تحريك است و متقوّم به وصول مى‏باشد. زيرا معقول نيست كه تكليف به مجرّد انشا محرّك باشد، بلكه تنها در صورت «وصول آن به مكلّف ـ و البته منقاد بودن او» برايش باعثيت دارد؛ لذا بدون وصول، عقاب و تنجيز بى‏معنا است، چون مساوق با فقدان تكليف حقيقى و عدم ثبوت آن است، از اين رو، «عقاب بلا بيان قبيح است».(2)

1. نهاية الدراية، ج 2، صص 462 ـ 461.
2. همان: ص 461.

آثار مهمّ دوره

در اين دوره كتاب‏هاى بسيار ارزنده‏اى نگاشته شد كه هر يك در جاى خود از اهميّت ويژه‏اى برخوردار است. ما در اين جا با توجّه به بحث‏هاى پيشين تنها به نام بردن از چند كتاب مهم بسنده مى‏كنيم:
1. فرائد الاصول (رسائل) تأليف شيخ انصارى: در واقع با نوشته شدن اين كتاب بود كه عملاً و رسما مكتب اصولى جديد بنياد نهاده شد. رسائل هم به لحاظ ساختارى ـ با  تبويب جديدى كه ارايه كرد ـ و هم به جهت محتوايى ـ با بحث‏هاى نو و عميقى كه مطرح كرد ـ در محقّقان بعدى و تأليفات آنها تأثير جدّى داشته است. از اين رو بايد مهم‏ترين كتاب اين دوره به شمار آيد.
2. محجة العلما تأليف شيخ هادى تهرانى: اين كتاب هم در ساختار و هم در محتوا داراى نو آورى‏هاى ارزشمندى است. كتاب مذكور در انديشه‏هاى پاره‏اى از محقّقان بعدى؛ مانند محقّق اصفهانى مؤثّر بوده است.
3. كفاية الاصول تأليف محقّق خراسانى: اين كتاب به دليل مختصر و در عين حال مستدل بودن، بسيار مورد توجّه محقّقان قرار گرفته است و هنوز هم تأثير جدّى در فهم مكتب اصولى شيخ دارد.
4. فوائد الاصول واجود التقريرات: هر دو، تقرير درس ميرزاى نايينى مى‏باشند، و در تبيين، شرح و تفصيل اصول اين مكتب بسيار مهمّ‏اند.
5. نهاية الافكار، تقرير درس محقّق عراقى و مقالات الاصول تأليف محقّق عراقى: اين دو كتاب نيز در تدقيق و تكامل اصول فقه در اين دوران بسيار اساسى‏اند.
6. نهاية الدراية و الاصول على نهج الحديث تأليف شيخ محمّد حسين اصفهانى: دو كتاب مذكور در تعميق و نظام مند ساختن مبانى اصولى اين مكتب بسيار اساسى‏اند، و كتاب دوّم به دليل دارا بودن ساختار جديد در اصول فقه از ارزش ويژه‏اى برخوردار است.
7. درر الفوائد، تأليف شيخ عبدالكريم حائرى مؤسّس حوزه‏ى علميه‏ى قم.
8. وقاية الاذهان، تأليف شيخ محمدرضا نجفى اصفهانى معروف به «أبو المجد».

افكار رايج در اين دوره

در اين دوره مباحثى مورد توجّه قرار گرفت و رايج شد كه پيشتر يا اصلاً مطرح نمى‏شد يا با اين تفصيل مورد توجّه نبود. پاره‏اى از مباحث رايج در اين دوره به شرح زيرند:
1ـ بحث‏هاى وضع و اقسام آن؛ به ويژه تحقيق در «معناى حرفى» كه به تفصيل مورد توجّه محقّقان اين دوره قرار گرفت.
2ـ يكى از بحث‏هايى كه در اين دوره مورد توجّه جدّى محقّقان بود، بحث تقسيمات واجب بود به «مطلق و مشروط»، «تعبّدى و توصّلى»، «نفسى و غيرى» و... . اين مباحث اگر چه در گذشته نيز رايج بود، امّا در اين دوره با اهميّت خاصى دنبال مى‏شد.
3ـ بحث قطع و مباحث تفصيلى آن، كه به حق بايد اذعان كرد اين بحث با اين خصوصيات نخستين بار توسّط شيخ اعظم در اصول مطرح شد و از سوى پيروان اين مكتب شاخ و برگ يافته و بسيار عميق شده است. در هر حال بخش مهمّى از مباحث اصول در اين دوره به بحث قطع اختصاص دارد.
4ـ نگاهى دوباره و عميق به بحث امارات و امكان تعبّد آن و بررسى كيفيّت اين تعّبد از بحث‏هاى رايج و مهمّ اين دوره بود، كه غالب محقّقان بزرگ اين دوره در حلّ مشكلات موجود در اين بحث، ديدگاه‏ها و انديشه‏هاى عميقى ارايه كرده‏اند.
5 ـ بحث اصول عمليه كه در اين دوره بسيار مورد توجّه بوده است و در اواسط اين دوره در حدود نصف بحث‏هاى اصولى را در بر مى‏گرفته است، در گذشته و در دوره‏هاى پيشين به هيچ رو اين بحث تا اين حد اهميّت نداشته است.

اشاره به نوآورى‏هاى اين دوره

با توجّه به آن چه كه تفصيلاً گفته شد، غالب نوآورى‏ها و تحوّلات پديد آمده در اين دوره روشن شده است. و در اين جا تنها به فهرست آنها اشاره مى‏كنيم:
1ـ از نوآورى‏هاى مهمّ اين دوره، نو آورى ساختارى بود؛ در طول اين دوره چندين ديدگاه جديد در تنظيم ساختار اصول ارايه شده است. اوّلين بار شيخ اعظم ساختار بخش دوّم اصول را متحوّل ساخت و بعد شاگرد او، شيخ هادى تهرانى در اين ساختار تغييراتى ايجاد كرد و در اواخر دوره، محقّق اصفهانى ساختارى به كلّى متفاوت با ساختار شيخ ارايه كرد.
2ـ بسيارى از مباحث قطع و ديدگاه‏هاى شيخ و شاگردانش در آنها از ابتكارات اين دوره به شمار مى‏رود كه بررسى دقيق آنها مجال ديگرى مى‏طلبد و در اين مختصر نمى‏گنجد.
3ـ ديدگاه‏هاى شيخ و برخى از شاگردانش در تبيين «كيفيّت تعبّد به امارات»؛ يعنى «مصلحت سلوكيه» شيخ و «مصلحت تسهيل» محقّق نايينى از ابتكارات اين دوره به شمار مى‏رود.
4ـ تقسيم اصول عمليه با حصر عقلى به چهار اصل و عقلى و شرعى بودن هر يك از اين چهار قسم و تبيين مبانى اين اصول از نوآورى‏هاى شيخ انصارى است. همچنين تبيين ديدگاه «ادلّه‏ى اجتهادى» و «ادلّه‏ى فقاهتى» و تفاوت آنها و تشريع حكم واقعى و ظاهرى و تدقيق بسيار زياد در آن بى شك از ابتكارات اين دوره است، اگر چه مرحوم شيخ اصل تقسيم ادلّه به اجتهادى و فقاهتى را به مرحوم وحيد بهبهانى نسبت داده بود.
5 ـ ديدگاه مرحوم آخوند در مراتب حكم كه پيشتر به آن اشاره شد، از ابتكارات و انديشه‏هاى نو ايشان به شمار مى‏رود.
6ـ تبيين نظريه‏ى «مقتضى و مانع» از سوى شيخ هادى و بازگشت همه‏ى اصول لفظى و عملى به اين اصل از ابتكارات مرحوم شيخ هادى تهرانى است.
7 ـ طرح بحث «حكومت و ورود» از ابتكارات اساسى شيخ است كه شاگردان او آن را دنبال كرده و تبيين‏هاى دقيقى از آن ارايه داده‏اند.

تبويب رايج در اين دوره

با وجود اين كه افزون بر شيخ، محقّق اصفهانى و شيخ هادى تهرانى نيز تبويب‏هايى ارايه كرده بودند، امّا تبويب رايج در كتاب‏ها و كلاس‏هاى درس اين دوره «تبويب كفايه‏اى» است؛ يعنى همان تبويبى كه محقّق خراسانى در كتاب كفايه ارايه كرده است. اين تبويب در بخش اوّل اصول همان چيزى است كه پيش از اين دوره نيز رايج بود و در بخش دوّم بر اساس ديدگاهى است كه شيخ ارايه كرده است. اين شيوه هنوز هم در حوزه‏هاى علمى رايج است و با وجود ارايه تبويب‏هاى پيشرفته‏تر و دقيق‏تر هنوز منسوخ نشده است.

اصول اهل سنّت در اين دوره

همان گونه كه در دوره‏هاى پيشين اشاره كرديم، اصول فقه عامّه قرن‏ها است كه دچار ركود علمى شده است و اينان تنها به خواندن و شرح كردن كتب گذشتگان خود بسنده مى‏كنند. از اين رو، اين علم در ديار اهل سنّت طراوت و تازگى نداشته و مباحث جديد در آن راه ندارد. پاره‏اى از محقّقان اهل سنّت سوداى تجديد حيات و بازسازى بنياد اين علم را در سر مى‏پروراندند، امّا متأسّفانه چندان اقبالى نيافته و كارشان ناموفّق ماند. در عين حال تعدادى از مدرّسان قوى‏تر اصول فقه در اهل سنّت ـ در اين دوره ـ عبارتند از:(1) محمّد امين دمشقى (م 1355)، استاد ابوزهرة (م 1395) و محمّد فرغلى (م 1415). يكى از كارهاى خوب در اهل سنّت در اين دوره، پژوهش تاريخى در اصول فقه و منابع اجتهاد مى‏باشد.(2)

ويژگى‏هاى مهم دوره

1ـ دوره‏ى طلايى اصول فقه (اوج نوآورى، تحقيق و تدقيق در اصول):
اصول فقه شيعه در اين دوره به كامل‏ترين شكل خود دست يافت. با نگاه اجمالى به تاريخ اين علم مى‏توان دريافت كه اصول اين دوره، هم در تحقيق و نوآورى و هم در تدقيق و تعميق بى مانند است. اصول فقه به لحاظ كمّى و كيفى به رشد مطلوب خويش رسيّد و عظمتى شگفت‏انگيز يافت.

2ـ نوآورى ساختارى و ارايه‏ى تبويب‏هاى تازه:
در اين دوره اصول فقه با تنظيم و تبويب جديد ارايه شد. شيخ اعظم بخش دوّم اصول را به لحاظ ساختارى متحوّل كرد و محقّق اصفهانى نيز ساختار تازه‏اى براى كل اصول فقه پيشنهاد نمود.

1. نك: اصول فقه تاريخه و رجاله، ص 622 و 647 و 664.
2. نويسندگانى چون، استاد ابوزهرة، دكتر مصطفى سعيد الخن و دكتر شعبان اسماعيل دراين زمينه كتاب نوشته‏اند.

3ـ نوآورى‏هاى محتوايى:
در اين دوره، مباحث تازه‏اى نيز مورد توجّه محقّقان اصول فقه قرار گرفت و منجر به ابتكارات و نوآورى‏هايى در اصول شد؛ مانند بحث حكومت و ورود، مصلحت  سلوكيه، بحث اصل مثبت و استصحاب سببى و مسبّبى، طرح قاعده‏ى مقتضى و مانع و بازگشت همه اصول لفظى و عملى به اين قاعده و... .

4ـ اصول عمليه و توجّه تفصيلى به آن:
اگر چه بحث اصول عمليه به صورت پراكنده در اصول فقه مطرح بوده است، امّا تا پيش از محقّق بهبهانى به اين اصول و قواعد؛ مانند برائت عقلى و استصحاب به عنوان امارات و دلايل ظنّى توجّه مى‏شده است و تنها از دوره‏ى پنجم به بعد بود كه ديدگاه اصول عمليّه و تفاوت آن با امارات مطرح شد، امّا با اين وجود اين بحث اساسى هم چنان مبهم باقى گذاشته شده بود و به تفصيل به آن پرداخته نشد تا اين كه شيخ انصارى و بعدها پيروان مكتب او با قوّت تمام به اين بحث پرداختند. اينان در ابتدا تفاوت ادلّه‏ى اجتهادى را با ادلّه‏ى فقاهتى روشن ساختند و امارات را ناظر به واقع دانسته و اصول را به عنوان ابزارى براى رفع حيرت عملى مجتهد در مقام شك بر گرفتند و آنگاه به بحث حالت شك كه مجراى اصول عمليه است چونان بحثى اساسى، به تفصيل پرداختند تا جايى كه امروزه بيش از نصف مباحث كتاب‏هاى اصولى به بحث اصول عمليه مربوط است.

5 ـ طرح تفصيلى بحث قطع و علم اجمالى:
يكى از مباحث اساسى كه در اين دوره مطرح شد و موجب امتياز اين دوره از دوره‏هاى پيشين است، مطرح شدن بحث قطع و مباحث تفصيلى آن و به ويژه علم اجمالى و تحقيق گسترده‏ى حول آن مى‏باشد. در گذشته اين مباحث چنين اهميتى نداشته يا طرح نمى‏شدند، يا در ضمن مباحث ديگر و به اجمال مورد بحث قرار مى‏گرفتند.

6ـ رواج «تقرير» نويسى:
در اين دوره قسم خاصّى از تأليف رايج شد كه اصطلاحا «تقرير» ناميده مى‏شود و در گذشته كمتر سابقه داشته است. تقرير نويسى عبارت است از نگاشتن درس استاد از سوى شاگردان با همان خصوصياتى كه استاد درس را القا كرده است. اگر چه تقرير نويسى اختصاص به اصول فقه نداشت، امّا در عين حال ويژگى تازه‏اى است كه شامل نوشتن درس‏هاى اصول نيز مى‏شده است.(1)

1. نك: گرجى، فقه و فقهاء، ص 333.

چكيده‏ى درس

1. از مهم‏ترين پيروان شيخ انصارى كه مكتب اصولى او را به رشد و تكامل شايسته‏اى رساندند، سه تن از محقّقان ارجمند؛ يعنى ميرزاى نايينى، محقّق عراقى و محقّق اصفهانى بودند كه تمامى اصوليان دوره‏ى بعد در حوزه‏ى نجف از شاگردان اين سه تن بودند.
2. محقّق نايينى با تدريس چندين دوره‏ى خارج اصول مبانى، اين علم را هر چه بيشتر تنقيح و تشريح كرد. وى در طول اين مدّت شاگردان بسيارى در اصول تربيت كرد. دو كتاب «فوائد الاصول» و «اجود التقريرات» از مهم‏ترين تقريرات درس اصول ميرزاى نايينى است كه چاپ شده‏اند.
3. محقّق عراقى از اصوليان برجسته‏اى است كه سال‏ها در درس محقّق خراسانى شركت كرد. وى در تدقيق و تكميل اصول تلاش بسيارى كرد. «مقالات الاصول» مهم‏ترين كتاب اصولى اوست كه به قلم خود وى نگاشته شده است.
4. يكى از قوى‏ترين اصوليان اين دوره، محقّق اصفهانى است كه در تعميق و نظام‏مند ساختن مباحث اصول كوشيده است. وى افزون بر تحقيقات ارزنده‏ى اصولى، با پيشنهاد تبويب جديد در چينش مباحث اصول، در ساختار اين علم نيز تحوّل ايجاد كرده است.
5. كتاب‏هاى نوشته شده در اين دوره، بسيار است، مهم‏ترين آنها عبارتند از: فوائد الاصول (رسائل)، محجّة العلماء كفاية الاصول، نهاية الدرايه، فوائد الاصول، اجود التقريرات، مقالات الاصول، دُررالفوائد و ... .

6. در اين دوره به بحث‏هايى چون قطع و علم اجمالى، شك و تفصيل حالت‏هاى شك و پاره‏اى از مباحث لفظى توجّه بيشترى وجود داشت.
7. تبويب رايج در اين دوره، تبويب مشهور به «تبويب كفايه‏اى» بود كه بر اساس چينش مرحوم آخوند در «كفاية الاصول» انجام مى‏شد.
8. دوره‏ى ششم، از ادوار اصول فقه، دوره‏ى طلايى اصول فقه به شمار مى‏رود كه در آن اصول به اوج كمال و رشد مطلوب خويش رسيد.

پرسش‏هايى براى انديشه‏ورزى:

1. كار سه محقّق مذكور در درس؛ يعنى ميرزاى نايينى، محقّق عراقى و محقّق اصفهانى را در رشد و تكامل اصول چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟
2. چرا اصول فقه بعد از اين سه تن از تكامل و رشد شتاب دار خود باز ايستاد؟
3. آيا نوآوريهاى ديگرى در اصول اين دوره در ذهن داريد؟
4. به چه دليلى اصول اهل سنّت همچنان در ركود و ضعف باقى مانده و چنين دوره‏ى طلايى را تجربه نكرده است؟

تحقيق و پژوهش

به غير از محققانى كه در متن سه درس گذشته نام برده شدند و كارشان مورد تحليل قرار گرفت، تعدادى ديگر از محقّقان اصول در اين دوره وجود داشته‏اند كه هر يك به سهم خود تأثيرات مهمّى در پيشرفت اصول داشته‏اند، مهم‏ترين آنها عبارتند از: علاّمه سيّد محمّد فشاركى، شيخ عبدالكريم حائرى، ابو المجد شيخ محمّد رضا اصفهانى معروف به خسروشاهى و مرحوم بروجردى، در مورد آنها با راهنمايى و مشاوره‏ى استاد محترم تحقيق كنيد.