فيض العلام فى عمل الشهور و وقايع الايام

مرحوم آية اللّه آقاى حاج شيخ عباس قمى

- ۱ -


فهرست مطالب
 مقدمه فرزند مؤ لّف
 دعا
 تاريخ
 رابطه دعا و تاريخ
 خصوصيت مكان و زمان و شخص در اسلام
 مقدمه
 اعمال مشتركه هر ماه
 باب اول : وقايع و اعمال ماه رمضان
 وقايع غره ماه رمضان
 باب دوم : وقايع و اعمال ماه شوال
 باب سوم : وقايع و اعمال ماه ذى القعده
 باب چهارم : وقايع و اعمال ماه ذى الحجة الحرام
 باب پنجم : وقايع و اعمال ماه محرم
 باب ششم : وقايع و اعمال ماه صفر
 باب هفتم : وقايع و اعمال ماه ربيع الاول
 باب هشتم : وقايع و اعمال ماه ربيع الثانى
 باب نهم : وقايع و اعمال ماه جمادى الاول
 باب دهم : وقايع و اعمال ماه جمادى الاخر
 باب يازدهم : وقايع و اعمال ماه مبارك رجب
 باب دوازدهم : وقايع و اعمال ماه شعبان
 خاتمه : مختصرى از فضايل و اعمال شب و روز جمعه

مقدمه فرزند مؤ لّف
بسم الله الرحمن الرحيم
چندى قبل كانون انتشار در نظر گرفت كه كتاب (فيض العلام ) مرحوم والدم - قدس سره - را بچاپ برساند و ضمنا از من خواستند كه مقدمه اى بر آن بنويسم منهم با كمال خوشوقتى خواسته آنان را استقبال نموده كتابرا در اختيارشان گذاشتم و اين مقدمه را كه بعنوان دعا و تاريخ و ارتباط آن دو يكديگر است نگاشتم اميد آنكه خوانندگان محترم اگر بر خطا و لغزشى بر خورد فرمايند، با ديده عفو و گذشت بنگرند.
دعا
و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى .
- و پروردگار شما گفت مرا بخوانيد تا شما را اجابت (استجابت ) كنم آنان كه از پرستش تكبر مى ورزند بخوارى و بدوزخ در خواهند آمد.
مردم دو دسته اند: دسته اى داراى اعتقادى محكم و راسخ به دعا هستند، و دسته اى ديگر پشت پا بهمه ادعيه و اوراد ميزنند و آنرا مخالف با عقل ميدانند. اين دسته از دو گروه غير مسلمان و مسلمان تشكيل يافته اند.
در گروه غير مسلمان ، دانشمندانى كه وجود دارند كه دعا را جسارت بدرگاه خدا دانسته تقاضاى از خدا را دليل بر آشنا نبودن خدا بوظائفش مى پندارند (موريس - مترلينگ ). عده اى ديگر از منكرين ، دعا را عمل شرم آور ميدانند (نيچه ). عده اى ديگر دعا را كار بيهوده اى مى پندارند (اگوست كنت ).
در گروه مسلمان اعتراضاتى ديگر وجود دارد، اين گروه ميگويند مگر نه اين است كه : (( ابى الله ان يجرى الامور الا باسبابها)) ، و يا خدا ميفرمايد: (( ليس للانسان الاماسعى )) ، و يا (( ولن تجدلسنت الله تبديلا)) (( ولن تجد لسنت الله تحويلا))
پس ديگر معنى دعا چيست و با دعا چه چيز تغيير خواهد يافت ؟
در مورد دسته اول بايد بگوئيم كه تصوير غلطى از دعا در ذهن اين دسته از دانشمندان رسوخ كرده و اينان آن تصوير را ناشايسته دانسته و رد كرده اند مانند كسيكه خدا را منكر است كه در اصل ، حمله اش متوجه صورت ذهنى است كه خودش ساخته .
اگر دين و خدا و دعا بدرستى و شناخته و شناسانده مى شد جاى هيچگونه روى گردانى و انكار نبود.
در مورد دسته دوم گفته مى شود كه دليل انكار دعاى چيزى جز قبول نظم جهان نيست ، و ما بايستى منكر واقعيت شويم و جهانرا ساخته ذهن خود تصور كنيم يا بواقعيت جهان اعتراف كنيم و نظم را قبول نمائيم كه در صورت قبول بايستى دعا را كه انتظار معجزه خيزى از آن داريم مخالف نظام آفرينش دانسته و بدور بياندازيم اين ايراد صحيح نيست چون نظم با بينش ما آميخته است مى توان گفت كه نسبى است .
ما در اين جهان از تمام علل و معلولات آگاه نيستيم و تنها گوشه اى از آنرا ميدانيم چه مانعى دارد آن حالت توجه مخصوص به پروردگار و آن آمادگى خاص روحى ، خود در سلسله علل قرار داشته باشد و در حوادث اين جهان اثر بگذارد، بنابراين انكار تاءثير اين حالت خاص روحى مساوى با ادعاى آگاهى بر همه چيز است .
گذشته از اين ، بايد بدانيم كه ادعيه اسلامى غالبا در خواست شخص نيست و تنها قسمتى كوچك از آنها مربوط بدعاهاى شخصى ميشود و تازه در اين قسمت هم هيچگونه خلاف سنت مشاهده نميشود. بنابراين ، همه اينها را اثر خاص تربيتى و انسانى دارد، بعضى از دعاها چون دعاى ، بعد از نماز يكنوع سرود مذهبى است و بعضى چون دعاى افتتاح تعليم و تذكر توحيد يا حمد پروردگار است ، و برخى از آنها چون دعاى كميل تقاضاى عفو و توبه و معذرت خواهى است و قسمت زيادى دعا براى غير است و در آخر، دعاهاى شخصى است .
همانطور كه در بالا اشاره شد تازه در اين مورد هم خلاف سنتى وجود ندارد. چون دعا فرموده خداست : صراحت بى شك در (( ادعونى استجب لكم )) است ، دعا هم يكى از اسبابى است كه خداوند نتايجى بر آن موقوف و مترتب نموده است و دائره اسباب جهان منحصر بآنچه ميدانيم ، نيست .
فعاليت بايد همراه با دعا باشد خداوند وسائل را بر مى انگيزاند و ما بايد از اين وسائل استفاده كنيم . جالب است كه نه تنها دعا عامل غير ضرورى نيست بلكه سرباز زدن از آن ، خودپسندى و كبر است و كبر تنها باعث عدم توجه بدعا است و همانگونه كه از آيه مستفاد ميشود كبر يكنوع كفر است . بنابراين ، دعا عملا درس تواضع و فروتنى در برابر پروردگار و عبوديت به انسان مى آموزد و اين روح را در او پرورش ميدهد و ريشه كفر را كه كبر است در انسان مى سوازند.
آثار و فوائد دعا از حد برون است ، شناخت خدا اولين اثر و فائده آن است . دعا كننده سعى ميكند صفات خدا را بشناسد و ملكات اخلافى را در خود تقويت نمايد، گفتار حضرت صادق عليه السلام خطاب بكسانيكه مى گفتند ما دعا ميكنيم و مستجاب نميشود كه فرمود نميشناسيد كسى را كه ميخوانيد دليل بر آن مدعى است .
تلقين به نفس به آثار حيرت انگيز آن از جمله فوائد دعا است . كنترل هوسهاى سركش يكى ديگر از فوائد دعا بشمار ميرود، بوسيله دعا از طغيان شهوات جلوگيرى ميشود، از لحاظ آثار روانى ، دعا آرامش دهنده است بطور محسوس از آمار انتحار و طلاق و مانند آن كه اثر مستقيم ياءس و نااميدى است در پرتو دعا كم ميشود.
(اكسيس كارل ) ميگويد: كميت انديشه و بيان آن جا كه پاى نيايش و دعا فرا ميرسد در مى ماند، زيرا نيايش ‍ بلندترين قله تعبير را در پرواز عشق از ميان شب ظلمانى عقل پيدا ميكند.
هم چنين ميگويد دعا بر روى صفات و خصائص انسان اثر ميگذارد و اجتماعاتيكه احتياج به نيايش و دعا را در خود كشته اند معمولا از فساد و زوال مصون نخواهند بود.
تاريخ
تاريخ مجموعه ايست از حركات و روى دادهاى گذشته . عامل محرك تاريخ فراوان و بسيار است ولى عامل مشخص و بارز آن خود انسان است .
انسان خود تاريخ را بوجود مى آورد و تنها انسان است كه بطور خود آگاه يا ناآگاه در كار است . حكومت و ذات پروردگار حركت تاريخ همانند حكومت او در طبيعت است .
انسان است كه تحول و تغييراتى را ايجاد مى كند. عامليت انسان گاهى با پديدهاى اختيارى و گاهى غير اختيارى شكل ميگيرد. در رديف غير آگاه چنگيزها قرار دارند، و براى خود آگاه شروع دموكراسى و آزادى در جوامع بعنوان عامل تحرك ، مثالى است گويا، پس محرك شخص تاريخ انسان است اين انسانى كه خود در تغيير است .
از طرف ديگر انسان حقيقى و عينى را در نظر ميگيريم و چگونگى ساختمان او را در نظر قرار ميدهيم . اين فرد عينى چگونه ساخته شده ؟ انسان از جهتى ساخته تاريخ خود است ، يكفرد، ساخته تاريخ و محيط معنوى فرهنگى و ارزش هاى مذهبيش ميباشد البته نه ساخته اضطرارى و غير اختيارى بلكه ساخته خود خواسته .
عمر حقيقى يكفرد نام گذشته و تاريخ او است كه در خود متجلى كرده است . همه گذشته مسلمانان در ساختن من فرد در كار است .
پس هر فرد كتابى است كه در عمر بدنى نوشته شده اما اين كتاب تاريخ جامعه او است و اين شخص انعكاس و نتيجه نام جامعه است فرهنگ در روح افراد حلول ميكند و محتويات او را ميسازد ولى همانطور كه گفتيم اين خود افرادند كه از چنان حلولى استقبال ميكنند و نه اينكه جبر و اجبار در كار باشد.
اساس و روح فرهنگ ما، مذهب ما است . بنابراين ، جامعه مسلمانها ساخته شده بدست تاريخ است ، تاريخى كه منشاء بوجود آورنده آن ، اسلام است .
تاريخ اسلام بدست محركين ، انسانهاى بزرگ و مربيان بزرگ و مربيان رتبه اول ، رسول اكرم صلى الله عليه وآله و خاندان رسالت عليهم السلام و پيروان بنام آن ساخته شده است اين تاريخ ساخته شده براى جامعه مسلمانها در نقش ‍ دوم سازنده است هر چه سازندگان تاريخ كاملتر باشند تاريخ براى زندگى جامعه كمال بيشترى دارد.
رابطه دعا و تاريخ
خصوصيت مكان و زمان و شخص در اسلام
بظاهر، تمامى كره زمين مانند هم است اما در چند مورد خداوند در مورد جاى و مكان امتيازى خاص قائل شده است : (( ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة (مباركا) )) و در آيه ديگر: (( فاخلع نعليك انك بالوادى (المقدس ) طوى )) .
اين برترى از چه رو به اين مكان تعلق گرفته است اين برترى از آن جهت است كه تاريخ در اين مكان شكل خاصى گرفته است .
ظاهرا تمام روزها و شبها يكسان است ولى باز زمانها از نظر خالق متعال مخصوص است : (( ليلة القدر خير من الف شهر)) و (( انا انزلناه فى ليلة مباركة )) فضيلت اين شب ، مولود اين است كه شب سر آغاز تاريخ اسلامى است .
در مورد اشخاص و انسانها نيز چنين تفاوتى ميرسد: (( ان الله اصطفى آدم و نوح (( ، (( و جعلنى مباركا)) و يا (و اصطنعتك لنفسى ) و يا (( يرفع الله الذين امنوا منكم والذين او توالعلم درجات (( اين برگزيدگان كيستند؟ اينان سازندگان تاريخ هستند افرادى كه سنگ اول تايخ نجات بشريت را نهادند. در اسلام سازندگان تاريخ از ساخته شده گان تاريخ جدا نيستند و ارتباطى ناگسستنى بين اين دو براى ياد بود مجد و عظمت در گذشته از طرفى و ايجاد بزرگى و افتخار در آينده از طرف ديگر بر قرار است و اين ارتباط بوسيله دعا برقرار ميشود.
دعا پيامى است كه از طرف پى ريزى كنندگان تاريخ اسلام صادر شده و بايد بوسيله شكل گيرى از تاريخ دريافت شود. علت اينكه ميفرمايند دعا را بايد از مركزش يعنى اهل بيت رسالت صلوات الله عليهم اجمعين فرا گرفت ، نيز همين است .
دعاى يك فرد مسلمان در مكانهائى كه تاريخ اسلامى از آنجا شكل گرفته و در زمانهائى كه سرآغاز تاريخ اسلامى است و به ترتيبى كه پند آموزان و سازندگان تاريخ اسلامى گفته اند، خوانده ميشود.
و بخاطر همين حقايق بود كه مؤ لف عاليقدر اين كتاب والد بزرگوار مرحوم مغفور ثقة المحدثين و نخبة المحققين آقاى حاج شيخ عباس محدث قمى رحمة الله را كه دستى گشاده در تاريخ و دستى در دعا داشت بر آن شد كه دو دست بر هم زند و كتابى بنام : (فيض العلام فى عمل الشهور و وقايع الايام ) بيادگار بگذارد و اثر ارزنده اى كه نمودار زنده اى از ذوق و ابتكار و اخلاص باشد، ابداع كند.
مرحوح محدث قمى بسال 1294، هجرى در قم تولد شده و بسال 1359 در نجف اشرف در گذشت و در صحن مطهر حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مدفون شد.
مرحوم والدم تا حدود توانائيش نميگذاشت عمرش بيهوده هدر رود و تلف گردد و دائما اشتغال بنوشتن داشت و با اينكه بيمار بود حداقل در شبانه روز هفده ساعت در كار نوشتن و مطالعه بود و آثار بسيار مفيد و نفيسى از او باقى مانده كه تقريبا بهشتاد و چهار جلد ميرسد و اكثر آنها نيز بچاپ رسيده .
در خاتمه از برادر عزيزم جناب آقاى ثقة الاسلام والمسلمين آقاى حاج ميرزا محسن محدث زاده كه در استنساخ و مقابله اين كتاب با من كمك بسيارى نموده و مراتب سپاسگذارى خود را تقديم محضرشان ميدارم و از خداوند توفيقاتشانرا تمنى دارم .
10 رجب المبارك 1391 - تهران - على محدث زاده
مقدمه
(( الحمدلله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين بارى الخلايق اجمعين وصلى الله على سيد الاولين و الاخرين محمد رسول الله و خاتم النبيين و على اله الكهف الحصين و غياث المضطر المستكين سيماعلى خاتمهم و قائمهم المستور عن عوالمهم العلم النور فى طخياء الديجور صلوة تتكرر بتكرر الليائى و الدهور و مرور الايام و الشهور. ))
و بعد چنين گويد: اين فقير بى بضاعت و متمسك باحاديث اهل بيت رسالت عباس بن محمد رضا القمى ختم الله لهما بالحسنى و العادة كه اين رساله ايست در اعمال ايام و ليالى دوازده مال سال بوضعى لطيف و سهل التناول در كمال يجاز و اختصار مشتمل بر جميع آنچه در كتب مصابيح اقبال است بنحو اجمال و هم متضمن است و قايع ايام را از مواليد و فيات ائمه انام و حجج الله العلام عليهم السلام و نبذى از وفيات خلفاء و امراء و سلاطين و بعض مشاهير از شعراء و علماء از فريقين با ذكر مختصرى از نوادر و آثار ايشان ذكر بعضى از وقايع و اتفاقات ديگر مانند پاره اى از غزوات و فتوحات غير ذلك در كمال اتقان و احكام كه بر اهل علم و اطلاع مخفى نخواهد ماند.
بايد دانست كه اين حقير در ذكر اشخاص بالقاب و كنى كه معروف بآن بودند اكتفا نكردم ، بلكه اسم اصلى هر يك از ذكر كردم تا هر كس خواسته باشد رجوع بتراجم كند بتواند. چنانچه در ذكر دعاى متداوله كه در زادالعماد و نحو آن ميباشد كه دست هم كس بآن ميرسد اشاره نميكنم كه اين دعا در كجا است و اگر در آنجا نباشد اشاره بماءخذ خواهم كرد تا بآنجا رجوع كند.
بدانكه در ذكر احوال گذشتگان و نقل آثار ايشان فوايد بسيار و منافع بيشمار است و شبه نيست كه سير در آثار سلف باعث عبرت و آگاهى خلف و موجب زهد در دنيا و رغبت و عقبى و سبب ترك كارهاى بد تحصيل نام نيك ميشود و غير اينها از فوايد ديگر كه مخفى نيست :
(( قال الله تعالى لقد كان فى قصصهم عبرة لاول الالباب ، و قال اميرالمؤ منين فى وصيته لولده الحسن عليهما السلام انى و ان لم اك قد عمرت عمر من قد كان قبلى فقد نظرت فى اعمارهم و فكرت فى اخبار هم و سرت فى آثارهم حتى عدت كاحدهم بل كانى بما انتهى الى من امور هم قد عمرت مع او لهم و اخرهم ، فعرفت صفو ذلك من كدره و نفعه من ضرره .))
مرتب گردانيدم اين رساله مباركه را به دوازده باب و يك خاتمه و مقدم داشتم بر ذكر ابواب يكمقدمه و چون تاءييد خالف منعام و فيض خداوند علام اين رساله باتمام رسد آنرا موسوم كنم به :
(فيض العلام فى عمل الشهور و وقايع الايام ).
اعمال مشتركه هر ماه
در بيان اعمالى كه در هر ماه بايد بجا آورد و آنها چند امر است :
1 - در وقت ديدن هلال خواندن دعالى هلال است و اقلش كه سه دفعه الله اكبر و سه دفعه لااله الاالله بگويد. پس ‍ بگويد الحمدلله الذى اذهب شهر كذا و جاء بشهر كذا(1) و بهترين دعاهاى هلال ، دعاى 43، صحيفه كامله است .
2 - در وقت ديدن هلال هفتمرتبه سوره حمد بخواند كه امان از درد چشم است .
3 - در اول هر ماه نو، اندكى پنير بخورد.
4 - در شب اول هر ماه دو ركعت نماز كند و در هر ركعت حمد و سوره انعام بخواند و از حق تعالى سئوال كند كه او را از هر ترسى و دردى ايمن گرداند.
5 - در روز اول هر ماه دو ركعت نماز كند. در ركعت اول بعد از حمد، سى مرتبه توحيد و در ركعت دوم سيه مرتبه سوره اناانزلنه بخواند و بعد از نماز تصدق كند بآنچه ممكن شود تا سلامتى آن ماه را براى خود بخرد. (سيد) در (دروع الواقيه ) بروايت ديگر اين دعا را بعد از نماز اول ماه نقل كرده و اگر كسى نخواند هم باكى هم نيست و دعا اينست :
(( بسم الله الرحمن الرحمن و ما من دابة فى الارض الا على الله رزقها و يعلم مستقرها مستودعها كل فى كتاب مبين بسم الله الرحمن الرحيم و ان يمسك الله بضر فلا كاشف له الا هو و ان يردك بخير فلاراد لفضله يصيب به من يشاء من عباده و هو الغفور الرحيم بسم الله الرحمن الرحيم سيجعل الله بعد عسر يسر اماشاء الله لا قوة الا بالله حسبنا الله و نعم الوكيل و افوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد لااله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين رب انى لما انزلت الى من خير فقير رب لانذرنى فردا و انت خير الوارثين .))
سيد ابن طاوس روايتى ديگر از براى نماز اول ماه نقل كرده كه در آن توحيد و اناانزلناه يكمرتبه ذكر شده و فرموده شايد اين روايت براى كسى باشد كه وقتش تنگ شده باشد براى خواندن سى مرتبه (توحيد) و (قدر) يا بجهت آنكه در طريق سفر يا مريق باشد يا عذر ديگر داشته باشد.
6 - روزه گرفتن سه روز از هر ماه كه آن پنجشنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه است كه مواظبت بر روزه آن وسوسه سينه را ميبرد و مقابل روزه دهر است و از سنن مؤ كده حضرت رسول است كه بر آن مواظبت داشت تا از دنيا رحلت فرمود.
7 - روزه گرفتن ايام البيض هر ماه است كه فضيلت بسيار دارد.
8 - روزه چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه است و براى كسيكه حاجتى داشته باشد. بنحويكه در (هدية الزائرين ) ذكر كردم .
بدانكه چون در روايات وارد شده كه ماه رمضان اول سال است و شيخ مفيد و شيخ طوسى ، و ديگران نيز در ذكر اعمال سنه ابتداء بماه مبارك رمضان كردند. احقر نيز اقتداء ميكنم بايشان و در ذكر شهور ابتداء ميكنم بماه رمضان پس ‍ ميگويم متوكلا على الله تعالى .
باب اول : وقايع و اعمال ماه رمضان
باب اول : در ذكر وقايع و اعمال ماه مبارك رمضان است و در آن فصل است .
* فصل اول :
در اعمال مشركه كه اين ماه است يعنى اعماليكه اختصاص بشب و روز معينى ندارد.
بدانكه ماه رمضان بهترين ماهها است و نزد خدا و نسبت بحق تعالى دارد و درهاى جهنم در آن بسته و درهاى رحمت خدا و بهشت در آن باز و شياطين در غل و زنجيرند در آن . آن ماهى است كه مرد را خوانده اند بمهمانى الهى . نفسها در آن ثواب تسبيح و خوابها ثواب عبادت دارد و دعا در آن مستجاب است . پس بايد پيران را تعظيم كرد و كودكان را ترحم و خويشان را نوازش وصله بايد نمود. بر فقرا تصدق كرد و نگاه بايد داشت زبان و چشم و گوش را از چيزهائى كه نبايد گفت و ديد و شنيد و مهربانى كرد بر يتيمان . در اوقات نمازها دستها را بدعا بلند كرد كه بهترين ساعتها است و بايد سبك كرد پشتها را از بارهاى گناه بطول دادن سجده ها و بايد سعى كرد در افطار دادن به روز داران كه هر كه مؤ منى را افطار دهد، ثواب بنده آزاد كردن دارد. بايد خلق را خوب كرد و خدمت غلام و كنيز را سبك كرد و شر خود را از مردم باز داشت . نماز بسيار بجا آورد و صلوات بايد بسيار فرستاد و قرآن تلاوت كرد زيرا كه يك آيه از قرآن ثواب يك ختم در ماه هاى ديگر دارد.
خداوند در اين ماه بسيارى از گناهكاران را ميآمرزد پس بايد هر كس سعى كند كه آمرزش الهى شامل حال او شود. همانا شقى آنكسى است كه محروم گردد از آمرزش خدا در اين ماه عظيم .
* بدانكه اعمال مشتركه اينماه بر چهار قسم است :
* قسم اول :
اعمالى است كه در هر شب و روز اين ماه بجاآورده ميشود و آنها چند امر است .
1 - خواندن اين دعا بعد از هر نماز (( فريضه اللهم ارزقنى حج بيتك الحرام الخ )) .
2 - خواندن اين دعا نيز بعد از هر فريضه (( ياعلى يا عظيم الخ )) .
3 - آنكه بخواند بعد هر فريضه دعائى را كه شيخ كفعمى و شهيد از رسول خدا(ص ) روايت كرده اند:
(( اللهم ادخل على اهل القمور السرور اللهم اغن كل فقير. اللهم اشبع كل جائع . اللهم اكس كل عريان اللهم اقض دين كل مدين . اللهم فرج عن كل مكروب اللهم ردكل غريب اللهم فك كل اسير اللهم اصلح كل فاسد من امور المسلمين اللهم اشف كل مريض اللهم سدفقر نا بغناك اللهم غير سوء حالنا بحسن حالك اللهم اقض عنا الدين و اعننا من الفقر انك على كل شئى قدير. ))
4 - در اين ماه قرآن بسيار بخواند و اگر روزى يك ختم بخواند خوب است و بعضى از ائمه عليه السلام در اين ماه چهل ختم قرآن و زياده ميكردند و اگر هر ختمى را ثوابش را روح مقدس يكى از چهارده معصوم عليه السلام هديه كند ثوابش مضاعف گردد و در قيامت باايشان باشد.
5 - در شب و روز اين ماه ذكر صلوات و استغفار و لا اله الا الله را بسيار بگويد و نوافل شب و روز را بجا آورد شعر نخواند و چشم و گوش و زبان خود را نيز روزه دارد از محرمات كه روزه مجرد امساك از طعام و شراب نيست .
* قسم دوم :
اعمالى است كه در شبهاى ماه رمضان بايد بجا آورد و آن نيز چند چيز است .
1 - افطار است و مستحب است كه بعد از نماز شام افطار كند مگر آنكه ضعف بر او غلبه كرده باشد يا جمعى منتظر او باشند.
2 - آنكه افطار كند بر چيز پاكيزه اى از حرام و شبهات و بهتر آن است كه بخرماى حلال افطار كند تا ثواب نمازش چهار صد برابر گردد و بخرما و آب و به رطب و به لبن و به حلوا و به نبات و به آب نيم گرم بهر كدام افطار كند نيز خوب است .
3 - آنكه در وقت افطار دعاهاى وارده آنرا بخواند از جمله آنكه بگويد:
(( اللهم لك صمت و على رزقك افطرت و عليك توكلت ))
تا خدا عطا فرمايد باو ثواب هر كسى را كه در اين روز روزه داشته و اگر بتواند دعاى (( اللهم رب النور العظيم الخ )) را كه سيد نيز روايت كرده بخواند كه فضيلت بسيار دارد.
4 - در لقمه اول بگويد: (( بسم الله يا واسع المغفرة اغفرلى )) .
5 - در وقت افطار سوره انا انزلناه را بخواند.
6 - در وقت افطار تصدق كند و افطار دهد روزه داران را اگر چه بچنددانه خرما يا شربتى آب باشد.
7 - در هر شب خواندن هزار مرتبه انا انزلناه وارد است .
8 - در هر شب خواندن صد مرتبه حم دخان اگر ميسر شود.
9- اين دعا را در هر شب بخواند تا گناه چهل ساله او آمرزيده شود: (( اللهم رب شهر رمضان الخ )) .
10 - در هر شب بعد از نماز مغرب دعا كند براى حج باين دعا (( اللهم بك و منك اطلب الخ )) و اين دعا را سيد از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده و در اقبال در آنجائى كه دعاهاى بعد از فريضه را ذكر كرده ، نقل فرموده است .
11 - در هر شب دعاى افتتاح را بخواند.
12 - در هر شب بخواند (( اللهم انى اسئلك ان تجعل فيما تقضى الخ ‌)) .
13 - در هر شب بخواند (( اللهم برحمتك فى الصالحين فادخلنا الخ ‌)) .
و بدانكه از چيزهائيكه در شبهاى ماه رمضان بايد بجا آورده شود هزار ركعت نماز است در مجموع اين ماه باين ترتيب كه در دهه اول و دهه دوم در هر شبى بيست ركعت خوانده شود، هر دو ركعت بيكسلام ، باين طريق كه هشت ركعت آنرا بعد از نماز مغرب بخواند و دوازده ركعت آنرا بعد از نماز عشا و در دهه آخر در هر شب سى ركعت بخواند باز هشت ركعت آنرا بعد از نماز مغرب و بيست و دو ركعت ديگر را بعد از نماز عشا و مجموع اين نمازها هفتصد ركعت ميشود و باقى مانده را كه سيصد ركعت باشد در شبهاى قدر بخواند يعنى شب نوزدهم صد ركعت و شب بيست و يكم صد ركعت و شب بيست و سيم صد ركعت پس مجموع هزار ركعت شود بترتيب ديگر (2) نيز نقل كرده اند و آنچه ذكر شد موافق مشهور بود بدانكه سابقين باين هزار ركعت نماز خيلى عنايت داشتند بحديكه بعد از هر دو ركعت از آن دعاى در (اقبال ) و (مصباح ) و غيره نقل كرده اند و شيخ طوسى با آنكه (مصباح متهجد) را مختصر كرده و دعاهاى بسيار را ذكر نكرده اما ايندعاها را ترك نكرده و از اين معلوم ميشود كه خيلى محل حاجت و ابتلاى مردم بان بوده كه اين همه اهتمام بان داشته اند ولكن در اين عصرها گمان ندارم كه در هزار نفر يكى پيدا شود كه اين هزار ركعت نماز را با آن دعاها بجا آورد بهر حال اگر كسى موفق شد بخواندن اين نمازها و او را مجال خواندن دعاهاى وارده بعد از آن نباشد، لااقل اين دعاى مختصر را ترك نكند كه از حضرت عسكرى (ع ) روايت شده است كه در ماه رمضان بعد از هر دو ركعت از نوافل بايد خوانده شود و آن دعا اين است :
(( اللهم اجعل فيما تقضى و تقدر من الامر المحتوم و فيما تفرق من الامر الحكيم فى ليلة القدر ان تجعلنى من حجاج بيتك الحرام المبرور حجهم المشكور سعيهم المغفور ذنوبهم واسئلك ان تطيل عمرى فى طاعتك و توسع لى فى رزقى يا ارحم الراحمين . ))
* قسم سوم :
در اعمال سحرهاى ماه مبارك رمضان است و آن نيز چند چيز است :
1 - سحور هرد و ترك نكند سحور را اگر چه بيك دانه خرماى زبون يا شربت آب باشد و بهترين سحورها سويق و خرما است و وارد شده كه حق تعالى و ملائكه صولات ميفرستند بر آنها كه استغفار ميكند در سحرها وسحور ميخورند.
2 - سوره (انزلناه ) را در وقت سحور بخواند كه هر كه اين سوره مباركه را در وقت افطار كردن و سحور بخواند در ما بين اين دو وقت ثواب كسى داشته باشد كه در راه خدا در خون خود بغلطد.
3 - دعاى (ابوحمزه ثمالى ) را در سحرها بخواند.
4 - دعاى (( اللهم انى اسئلك من بهائك بابهاه )) بخواند.
5 - در سحرها بخواند اين دعا را كه (شيخ ) و (سيد) ذكر كرده اند (( يا عدتى عند كربتى الخ ‌)) .
6 - بخواند دعاى (ادريس ) را كه هر دو نيز روايت كرداند (سبحانك لا اله الا انت الخ ).
7 - بخواند اين تسبيحات را كه (سيد) روايت كرده (( سبحان من يعلم جوارح القلوب الخ )) .
8 - بخواند اين دعا را كه مختصرترين دعاهاى سحر است (( يا مفزعى عند كربتى الخ )) .
و بدانكه علما فرموده اند كه اگر نيت روزه را بعد از سحور بكند بهتر است و از اول شب تا آخر شب نيت مى توان كرد و همين كه ميداند و قصد دارد كه فردا از براى خدا روزه ميگيرد و امساك از مفطرات ميكند بس است و شايسته است كه در سحرها نماز شب را ترك نكند و تهجد بعمل آورد.
* قسم چهارم :
در اعمال روزهاى ماه رمضان است .
بدانكه از براى روزهاى اين ما دو نوع دعا روايت شده يكى مخصوص بهر روز است كه بعدها به آن اشاره ميشود و ديگر آن دعاهائى است كه مكرر ميشود هر روز و آن چند دعا است .
1 - در هر روز بخواند (( اللهم هذا شهر رمضان و هذا شهر الصيام الخ )) . و اين دعا بدو نحو روايت شده يكى مختصر است چنانچه در (كافى ) است و حقير در هديه آنرا ذكر كردم و ديگر مبسوطتر است چنانچه در (اقبال است ) و (علامه مجلسى ) ره ، آنرا در (ذادالمعاد) نقل فرموده .
2 - خواندن اين تسبحات عشر است در هر روز سبحان الله بارى النسم الخ .
3 - خواندن اين صلوات است ان الله و ملائكته يصلون على النبى الخ .
4 - خواندن اين دعاى عظيم الشاءن است اللهم انى ادعوك كما امرتنى الخ .
5 - خواندن اين دعا كه در (اقبال ) است يا دعدتى فى كربتى الخ .
6 - خواندن ايندعا كه (شيخ ) و (سيد) روايت كرده اند و حقير در (هديه ) نقل كرده ام اللهم انى اسئلك من فضلك بافضله الخ .
7 - خواندن ايندعا است كه (شيخ كفعمى ) ذكر فرموده :
(( يا ذا الذى كان قبل كل شئى و خلق كلى شئى ثم يبقى و يفنى كلشئى ياذالذى ليس فى السموات العلى و لافى الارضين السفلى و لا فوقهن و لا بينهن و لا تحتهن اله يعبد غيره لك الحمد حمدا لا يقوى على احصائه الاانت صل على محمد وال محمد صلوة لا يقوى على احصائها الاانت . ))
8 - در هر روزه صد مرتبه اين ذكر را بگوييد كه (محدث فيض ) در (خلاصة الاذكار) ذكر فرموده :
(( سبحان الضار النافع سبحان القاضى بالحق سبحان العلى الاعلى سبحانه و بحمده سبحانه و تعالى . ))
* فصل دوم :
در اعمال مخصوصه شب و روز اينماه است و وقايع ايام آن است .
شب : 1
ش (3) - در آن چند عمل است :
1 - آنكه طلب هلال كند و بعضى استهلال اينماه را واجب دانسته اند.
2 - چون رؤ يت هلال كرد اشاره بهلال نكند بلكه رو بقبله كند و دستها را باسمان بلند كند و بگويد ربى و ربك الله الخ و بخواند دعاى هلال را كه (ابن عقيل ) واجب دانسته و اگر وقت داشته باشد بخواند دعاهائى را كه (سيد) در (اقبال ) از رسولخدا(ص ) و امير المؤ منين عليه السلام و امام جعفر صادق عليه السلام و حضرت كاظم عليه السلام براى هلال روايت كرده اند.
3 - بخواند دعاى 43 صحيفه كامله را در وقت رؤ يت هلال هر ماه و خصوص هلال اينماه .
4 - مجامعت باحلال خود كندو اين از خصوصيات اينماه است و الا در ماههاى ديگر جماع در شب اول مكروه است .
5 - غسل شب اول ماه كند.
6 - در نهر جارى غسل كند و سى كف آب بر سر بريزد.
7 - زيارت قبر امام حسين عليه السلام كند تا گناهانش ريخته شود و ثواب حجاج و معتمرين آنسال را دريابد.
8 - در اين شب ابتدا كند بخواندن هزار ركعت نماز اين ماه بنحويكه در فصل اول گذشت .
9- آنكه در نماز نافله اين شب و ساير شبهاى اينماه سوره انافتحنا بخواند.
10 - دو ركعت نماز كند در اين شب در هر ركعت حمد و سوره انعام بخواند و سؤ ال كند كه حق تعالى از او كفايت شرور كند.
11 - بخواند دعاى اللهم ان هذا الهشر المبارك الخ و اين دعائى است كه حضرت صادق عليه السلام در شب آخر شعبان و در اين شب ميخواند.
12 - بعد از نماز مغرب بخواند اين دعاى وارده از حضرت (جواد(ع )) را كه در (اقبال ) است : اللهم يامن يملك التدبى الخ .
13 - بخواند در اين شب ايندعاى ماءثور از حضرت صادق (ع ) را كه در اقبال است : الهم رب شهر رمضان نزل القرآن الخ .
14 - بخواند دعاى 44 صحيفه كامله را كه در وقت دخول ماه رمضان حضرت سجاد(ع ) ميخواند.
15 - بخواند دعاى وارده از حضرت موسى بن جعفر(ع ) را:(( اللهم انى اسئلك باسمك الذى دان له كل سئى )) الخ .
16 - بخواند اللهم ان هذا شهر رمضان الخ و اين دعا را سيد در اقبال ذكر كرده پس از آن دعاى بسيار طويلى از حضرت صادق (ع ) نقل كرده كه فرموده مى خوانى آن را در وقت حضور ماه رمضان .
17 - بخواند اين دعا را كه حضرت صادق (ع ) از حضرت رسول خدا(ص )، نقل كرده است كه در وقت دخول ماه رمضان ميخواندند:
(( اللهم انه قد دخل شهر رمضان اللهم رب شهر رمضان الذى انزلت فيه القران و جعلته بينات من الهدى و الفرقان اللهم فبارك لنافى شهر رمضان و اعنا على صيامه و صلوته و تقبله منا ))
بدانكه ( سيد ابن طاوس ) از براى هر شب از اين ماه دعواتى از كتاب ( ابن ابى قرة ) نقل كرده و از جمله براى اين شب چهار دعا ذكر فرموده هر كه طالب است رجوع كند باقبل و دعاهاى امشب و ساير شبها را بخواند.
و بدان نيز كه شيخ شهيد ره از امير المؤ منين (ع ) براى هر شب از اين ماه نمازى نقل كرده مادر ذكر هر شب نماز را نقل ميكنيم .
اما نماز امشب چهار ركعت است در هر ركعت حمد يكمرتبه و توحيد پانزده مرتبه و در اين شب سنه 145 خروج كرد در بصره : ابراهيم بن عبدالله محض قتيل باخمرى و بيعت كردند بااو وجوه مردم چنانچه در عمدة الطالب است .
* روز : 1
در آن چند عمل است :
1 - غسل كردن در آب جارى و ريختن سى كف آب بر سر كه باعث ايمنى از جميع دردها و بيماريها است در تمام سال .
2 - كفى از گلاب برو بزند تا ز خوارى و پريشانى نجات يابد و قدرى گلاب هم بر سر خود بزند تا در آن سال از سرسام ايمن شود.
3 - دو ركعت نماز اول ماه و تصدق را بعمل آورد.
4 - دو ركعت نماز كند در ركعت اول حمد وانافتحناه و در دوم حمد و هر سوره كه خواهد تا حق تعالى جميع بديها را در آنسال از او دور گرداند و در حفظ خدا باشد تا سال آينده .
5 - بعد از طلوع فجر اين دعا را بخواند:
(( اللهم قد حضر شهر رمضان وقد افتر ضت علينا صيامه و انزلت فيه القران آن هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان اللهم اعنا على صيامه و تقلبه منا و تسلمه منا و لنافى يسر منك و عافية انك على كل شئى قدير. ))
6 - ايندعا را بخواند اگر در شب نخوانده المحمد الله الذى هدانا لحمده و ايندعاى 44 صحيفه است و همچنين بخواند دعاى نبوى (ص ) و كاظمى (ص ) را اگر در شب نخوانده بدانكه سيد ابن طاوس ره ، از براى هر روز اين ماه دعاهاى مخصوصى نقل كرده و ما در اينجا اكتفا ميكنيم بنقل دعاى مختصر هر روز دعاى اين روز:
(( اللهم اجعل صيامى فيه صيام الصائمين و قيامى فيه قيام القائيمن و نبهنى فيه عن نومة الغافلين و هب لى فيه جرمى يا اله العالمين و اعف عنى يا عافيا عين المجرمين . ))
وقايع غره ماه رمضان
بدانكه در شب غره اينماه سنه 654 واقع شد واقعه احتراق مسجد نبوى (ص ) بنحويكه فرو گرفت جميع مسجد و سقف و منبر و درها را و اين واقع معروف است .
(سمهودى ) در خلاصة الوفا باخبار دارالمصطفى تفصيل اين حريق و حريق ديگر را كه ثانيا واقع شد نوشته است .
در روز غره اينماه بنابر اقول شيخ بهائى در سال دهم بعثت خديجه كبرى در سن شصت و پنجسالگى رحلت كرد و پيغمبر(ص ) در قبر او نازل شد. حقير روز دهم را اختيار كردم و در آنجا احوال ساير زوجات پيغمبر(ص ) را ذكر خواهم نمود.
و نيز در غره اينماه سنه 428 (شيخ الرئيس ، ابو على حسين بن عبدالله بن سينا)نادره عصر واعجوبه دهر، صاحب كتاب شفا، قانون و اشارات در همدان وفات يافت .
شب : 2
نمازش چهار ركعت ، در هر ركعت حمد و بيست مرتبه انا انزلناه
روز : 2
بخواند (( اللهم قربنى فيه الى مرضاتك و جنبى فيه من سخطك و نقماتك و فقنى فيه لقرائة اياتك برحمتك يا ارحم الراحمين . ))
شب : 3
نمازش ده ركعت است در هر ركعت حمد و پنجاه مرتبه توحيد.
روز : 3
بخواند (( اللهم ارزقنى فيه الذهن و التنبيه و ابعدنى فيه عن السفاهة و التمويه و اجعل لى نصيبا من كل خير تنزل فيه بجودك يا اجود الاجودين . ))
و روايت شده كه انجيل در اين روز بر حضرت عيسى (ع ) نازل شده و در اين روز بروايت عاصمى وفات حضرت فاطمه (ع ) واقعش ده ودر شب گذشته سنه 413 شيخ مفيد، محمد بن محمدبن النعمان عليهم الرضوان در بغداد وفات يافت و در اين روز شيعه و سنى براى تشييع او اجتماع كردند و چندان جمعيت بود كه ميدان (اشنان ) بر مردم تنگ شد و بغير از جماعت اهل سنت هشتاد هزار نفر شيعه جمع شده بود و تمامى براى آنجناب ميگريستند و مانند چنان روزى ديده نشده بود.
(سيد مرتضى ) بر آنجناب نماز خواند قبر شريفش در پائين پاى حضرت جواد(ع ) پهلوى قبر شيخش (ابوالقاسم جعفر بن قولويه قمى ) واقع است و مدائح اين شيخ بزرگوار زياده از آن است كه ذكر شود و بس است در فضيلت او ملاحظه توقيعات شريفه صادره از امام زمان (ع ) كه از براى اين بزرگوار، چه مرقوم فرموده .
(( و حكى انه وجد مكتوبا على قبره بخط القائم عليه السلام :
لاصوت الناعى بفقدك انه
يوم على آل الرسول عظيم
ان كنت قد غيبت فى جدث الثرى
فالعدل و التوحيد فيك مقيم
و القائم المهدى يفرح كلما
تليت عليك من الدروس من الدروس علوم ))
و در اين روز سنه 576 شيخ متبحر عبدالله بن احمد معروف به (ابن خشاب نحوى ) وفات يافت - سيوطى (در طبقات ) نوادرى از او نقل كرده جاى نقلش نيست .
شب : 4
نمازش هشت ركعت است و در هر ركعت حمد و بيست مرتبه انا انزلناه .
روز : 4
بخواند (( اللهم قونى فيه على اقامة امرك و ارزقنى فيه حلاوة ذكرك و اورزعنى ففيه لاداء شكرك بكرمك واحفظنى فيه بحفظك و سترك يا ابصرالناظرين (ياخير النصارين خ ل ))
و در اين روز سنه 53 زياد بن ابيه در كوفه هلاك شد و حال او را در تحفة الاحباب نقل كرده ام بدانجا رجوع شود.
شب : 5
نمازش دو ركعت است در هر ركعت حمد و پنجاه مرتبه توحيد و بعد از سلام صد مرتبه صلوات .
روز : 5
بخواند (( اللهم الجعلنى فيه من المستغفرين و اجعلنى فيه من عبادك الصالحين القانتين و اجعلنى فيه من اوليائك (المتقين المقربين خ ل ) برافتك يا ارحم الراحمين . ))
و بقولى در اين روز سنه 195 ولادت حضرت جواد(ع ) واقعشده ولكن مشهور دهم رجب است .
شب : 6
نمازش چهار ركعت است در هر ركعت حمد (( و تبارك الذى بيده الملك ))
روز : 6
بخواند (( اللهم لا تخذلنى فيه بتعرض معصيتك و لا تضربنى بسياط نقمتك و زحزحنى فيه من موجبات سخطك بمنك (واياديك خ ل ) يا منتهى رغبة الراغبين ))
و در اين روز(تورية ) بر حضرت موسى بن عمران عليه السلام نازل شد در اين روز سنه 201 مردم بيعت كردند با حضرت رضا(ع ) و مجمل اين واقع آن است كه ماءمون در سنه 200 براى پاره اى از مصالح كه گنجايش نقلش ‍ نيست ،(رجاءبن ابى الضحاك ) را با بعضى از مخصوصان خود بخدمت امام رضا(ع ) در مدينه فرستاد كه آنجناب را به مرو احضار نمايند و چون آنحضرت را از مدينه به مرو آوردند ماءمون آنحضرت را تجليل و تكريم نمودند و اظهار كرد كه من ميخواهم خود را از خلافت خلع كنم و بتو تفويض نمايم .
حضرت فرمود كه اگر خلافت را خدا براى تو قرار داده جايز نيست كه خود را عزل كنى و بديگرى ببخشى و اگر خلافت از تو نيست ترا اختيار آن ، نيست كه بديگرى تفويض نمائى
ماءمون گفت : البته بايد قبول كنى حضرت فرمود: من برضاى خود هرگز قبول نخواهم كرد و تا مدت دو ماه اين سخن در ميان بود پس از آن ماءمون گفت : پس ولايتعهدى مرا قبول كن كه بعد از من خلافت از تو باشد.
حضرت اخبار كرد باو شهادت خود را پيش از او ماءمون قبول نكرد و گفتگوى بسيار مابين ايشان رد و بدل شد آخر الامر ماءمون تهديد كرد آنحضرت را آنجناب مجبورا قبول كرد و شرايطى قرار داد كه ماءمون قبول نمود.
پس در مثل چنين روزى ماءمون مجلسى عظيم ترتيب داد و كرسى آن حضرت را در پهلوى كرسى خود گذاشت و دو و ساده بزرگ براى آنحضرت قرار داد و جميع اكابر و اشراف و سادات و علما را جمع كرد اول پسر خود عباس را امر كرد كه با حضرتش بيعت كند و بعد از آن ساير مردم بيعت كردند پس بدره هاى زر آوردند و جوائز بسيار بمردم داده شد و خطبا و شعراء برخاستند خطبه و قصائد غراء در شاءن آنحضرت خواندند و جائزه خود را گرفتند و امر شد در رؤ س ‍ منابر و منابر نام آنحضرت را بلند گردانند و وجوه دنانير و دارهم را بنام نامى و لقب گرامى آنحضرت مزين گردانند و در همان سال در مدينه بر منبر رسول خدا (ص ) خطبه خواندند و در دعاى بحضرت (امام رضا (عليه السلام )) گفتند:
ولى عهد المسلمين على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب عليه السلام .
(( ستة اباء هم ما هم افضل من يشرب صوب الغمام ))
ماءمون امر سياه پوشى را كه بدعت بنى عباس بود ترك كنند و در عوض جامه هاى سبز بپوشند و يكدختر خود (ام حبيبه ) را بآنحضرت تزويج كرد و دختر ديگر خود (ام الفضل ) را (بحضرت جواد) نامزد كرد و تزويج كرد به اسحق بن موسى دختر عمش ، اسحق بن جعفر را.
در آن سال ابراهيم بن موسى برادر حضرت رضا (عليه السلام ) از جانب ماءمون امير حاج شد و با مردم حج كرد و در جمله از روايات است كه چون آنحضرت وليعهد شد، شعراء مدح آنجناب گفتند و در قصائد غرا در شاءن آنجناب بخواندند و ماءمون ايشانراصله داد مگر (ابونواس ) شاعر كه ساكت بماند. ماءمون او را عتاب كرد كه تو با آنكه شيعى مذهب و مايل باهل بيتى و هم شاعر زمان و فريد دورانى ، چرا حضرت رضا(ع ) را مدح نگفتى ابو نواس اين اشعار بگفت و چه خوب گفته :
(( قيل لى انت اوحدالناس طرا
فى فنون من الكلام النبيه
لك من جوهر الكلام بديع
يثمر الدر فى يدى مجتنيه
فعلى ماتركت مدح ابن موسى
و الخصال التى تجمعن فيه
قلت لا استطيع مدح امام
كان جبريل خادما لاييه
قصرت السن الفصاحة فيه
و لهذا القريض لا يحتويه ))
ماءمون دهان (ابونواس ) را پر از لؤ لؤ كرد.
(شيخ مفيد) ره فرموده كه در اين روز مستحب است صدقه و احسان بر مساكين و كثرت شكر خدا بر طهور حق آل محمد عليه السلام و ارغام منافقين و سيد ره روايت كرده كه براى شكرانه اين نعمت دو ركعت نماز دراين روز بگذارند، در هر ركعت بعد از حمد بيست وپنج مرتبه توحيد بخوانند.
در اين روز نيز سنه 253 سرى سقسطى كه يكى از رجال طريقت و خال ابوالقاسم جنيد است در بغداد وفات كرد.
و هم در اينروز سنه 463 وفات كرد شيخ فقيه جليل سلار بن عبدالعزيز ديلمى كه از بزرگان شاگردان شيخ مفيد و سيدمرتضى است و صاحب كتاب مراسم است .
شب : 7
نمازش چهار ركعت است در هر ركعت حمد و سيزده مرتبه (اناانزلناه )
روز : 7
بخواند (( اللهم اعنى على صيامه و قيامه و جنبنى فيه من هفواته و اثامه و ارزقنى فيه ذكرك بدوامه بتوفيقك يا ولى المومنين (ياهادى المضلين خ ل ))
در اين روز سنه 224 ابراهيم بن مهدى عموى ماءمون معروف بابن شكله وفات كرد و از براى او وقايعى است در ايام ماءمون از تغلب او بر خلافت و استتار او از ماءمون و غير ذلك و او همانستكه در غنا و ضرب ملاهى مهارتى تمام داشته .
شب : 8
نمازش دو ركعت است در هر ركعت حمد وده مرتبه توحيد و بعد از سلام هزار مرتبه سبحان الله .
روز : 8
بخواند (( اللهم ارزقنى فيه رحمة الايتام و اطعام الطعام و افشاء السلام و مجانبته اللئام و صحبة اكرام بطولك يا ملجاء الاملين ))
و در اين روز سنه 455 وفات كرد در(رى محمد بن ميكائيل بن سلجوق ) اولسلاطين سلجوقيه معروف به (طغرلبك ) و(الب ارسلان ) بجاى وى نشست .
شب : 9
نمازش شش ركعت است مابين نماز مغرب و عشاء در هر ركعت (حمد) و هفتمرتبه (آية الكرسى ) و بعد از فراغ پنجاه مرتبه صلوات .
روز : 9
بخواند (( اللهم احضنى فيه من رحمتك الواسعة و اهدنى لبراهينك الساطعه و خذ بناصيتى الى مرضاتك الجامعة بتحننك يا امل المتشاقين .))
شب : 10
بيست ركعت نماز دارد. در هر ركعت صد و سى مرتبه توحيد.
روز : 10
بخواند (( اللهم اجعلنى من المتوكلين عليك و اجعلنى من الفائزين اليك و من المقربين لديك با حسانك يا غاية الطالبين .))
و در اين روز سه سال پيش از هجرت ، حضرت خديجه سلام الله عليها از دنيا رحلت كردو جلات شانش زياده از آن است كه احصا شود و شايسته باشد كه در اين مقام بذكر مختصرى از حال زوجات حضرت رسول (ص ) اشاره مى گردد.
زنهائيكه آن جناب با آنها زفاف فرموده يازده است . زوجه نخستين آنحضرت (خديجه ) بنت خويلد است كه تا او زنده بود حضرت رسول (ص ) زنى ديگر نگرفت و حرمت او را رعايت ميداشت و سبقت اسلام و خدمات او بر رسولخدا(ص ) زياد از آن است كه ذكر شود و بس است در فضيلت او كه والده حضرت زهرا(ع ) است و ذرارى رسول خدا(ص ) تمام منتهى ميشوند باو.
دوم سودة بنت (زمعة قرشيه ) است گويند در سال هشتم هجرت حضرت رسول (ص ) خواست او را طلاق گويد. عرض كرد ميخواهم در سلك روجات باشم مرا طلاق مگوى و نوبت خود را بيكى از زوجات بخشيد و او همان است كه گاهى بسخنان مطايبه آميز حضرت را متبسم ميساخت . در اواخر خلافت عمر يا زمان حكومت معاويه در مدينه وفات كرد و (اسماء بنت عميس ) براى او ترتيب نعش داد.
سوم عايشه دختر ابوبكر است كه كنيه اش (ام عبدالله ) است بنام خواهر زاده اش (عبدالله زبير) در شب هفدهم اين ماه وفاتش ذكر مى شود.
چهارم حفصه دحتر عمر است . گويند وقتى حضرت او را طلاق فرمود، عمر خاك بر سر پراكند كه ديگر از بهر من چه مكانت ماند و چندان الحاح كرد كه آن جناب رجوع فرمود. به قولى در سنه 41 وفات كرد و (مروان بن الحكم ) حاكم مدينه بر او نماز خواند و در بقيع به خاك رفت .
پنجم زينب بنت (خزيمه ) است كه تزويجش در نيمه اين ماه واقع شده است .
ششم ام سلمه بنت (ابى امية ) است و او دختر (عاتكه ) است كه عمه رسول خدا (ص ) بود و او واپس ترين همه زنان رسول خدا (ص ) وفات كرد.
هفتم زينب بنت (جحش ) است كه مادرش (اميمه ) دختر (عبدالمطلب ) است و او در پيش ، زوجه (زيد بن حارثه ) بوده و او همان است كه خدا او را براى حضرت رسول (ص ) تزويج كرده و فرموده :
(( فلما قضى زيد منها وطرا زوجناكها. ))
و خبر وليمه در زفاف او و نزول آيه : (( فاذا طعمتم فانتشروا )) در جاى خود رفته .
گويند وقتى رسول خدا (ص ) با زنان خويش فرمود: (( اطولكن يدا اسرعكن لحوقا بى )) يعنى چون من از جهان بيرون شوم آنكس از شما كه دراز دست تر است زودتر به من ملحق شود. زنان قصبه بر گرفتند و دستهاى خود را پيمودند. (سوده ) را دست درازتر بود و بعد از رسول خدا چون نخستين زينب وفات كرد دانستند كه درازى دست كنايه از كثرت خيرات و صدقات بوده ، چه زينب بدست خود زحمت حرفت مى كشيد و مزد آنرا بصدقه ميداد.
هشتم جويريه دختر (حارث بن ابى ضرار) است كه در سال پنجم يا ششم هجرت زوجه رسول خدا (ص ) شد و در حدود سال پنجاهم وفات كرد.
نهم ام حبيبه دختر (ابوسفيان ) (4) است كه زوجه (عبيدالله بن حجش ) بود و بجانب حبشه هجرت كرده بود. شوهرش از دين اسلام بدين نصرانيت در آمد و مرتد شد و بعد از چندى بمرد. پس از آن نجاشى پادشاه حبشه او را براى حضرت رسول (ص ) خواستگارى كرد و جعفر بن ابيطالب و خالد بن سعيد بن العاص عقد او را خواندند. نجاشى كابين او را بداد و وليمه بمردم خوارنيد و او را براى رسولخدا(ص ) بفرستاد در سال چهل و دوم يا چهارم وفات كرد.
دهم صفية دختر( حى بن اخطب ) است كه نسبش بحضرت (هارون ) منتهى ميشود و او سابق زوجه (كنانة بن الربيع ) بود. كنانة در حرب خبير كشته شد و صفيه اسير شد. رسولخدا(ص ) او را خاص خويش گردانيد، پس او را آزاد ساخت و اعتاق او را صداق و فرمود و در مراجعت از خبير در منزل (مهبا) با او زفاف فرمود و چون بمدينه وارد شد او را در خانه (حارثة بن النعمان ) فرود آورد و زنان انصار چون وصف جمال او را شنيده بودند بديدار او شتافتند و عايشه حفصه و زينب و جويريه نيز بلباس مبدل بديدار او شدند و او را تماشا كردند. حفصه به جويريه گفت زود باشد كه اين جاريه بر ما غلبه كند. گفت او از قومى است كه زنان ايشان نزد شوهر كم بخت باشند و عايشه و حفصه گاه گاهى او را هدف تير زبان ميكردند. وقتى رسولخدا(ص ) بر صفيه وارد شد او را گريان ديده سبب پرسيد. عرضكرد عايشه و حفصه ميگويند ما بهتريم از تو، چه ما را شرف قرابت است و هم زنان اوئيم . فرمود چرا نميگوئى پدر من هارون و عم من موسى و شوهر من محمد(ص ) است و صفيه در زمان عمر وفات كرد.
يازدهم ميمونة دختر حارث است و مادر او هند است كه در حق او گفته اند:
(( هى اكرم عجوز جمعت على الارض اصهارا ))
حاصل آنكه زنى بمرتبه او نرسيد در بزرگى دامادها، چه يك دخترش (ميمونه ) زن حضرت رسول (ص ) و ديگر(ام الفضل ) زن (عباس ) عموى رسولخدا(ص ) بوده و ديگر اسماء بود كه از شوهر ديگر عميس آورده بود و او در اول زوجه جعفر بن ابيطالب بود و عبد زوجه ابى بكر شد و بعد زوجه اميرالمؤ منين گرديد و از هر سه فرزند آورد و از ابوبكر محمد را بزاد و ديگر زينب بنت عميس بود كه زوجه حضرت حمزه عليه السلام بوده و ديگر (سلمى ) بنت (عميس ) بود كه زوجه (شداد بن الهاد) (5) صحابى معروف بوده .
بالجمله (ميمونه ) در سال هفتم در مراجعت از عمره قضا در(ارض سرف ) كه در نواحى مكه است بتزويج رسولخدا(ص ) در آمد و زفاف او در آنجا واقع شد چنان اتفاق افتاد كه بعد از چهل و چهار سال در همان منزل وداع جهان گفت و در محل قبه زفاف بخاك سپرده شد. باتفاق علماء سير حضرت رسول (ص ) با اين يازده زن زفاف فرمود. خديجه و زينب بنت خزيمه در حيات آنحضرت رحلت كردند و 9 زن ديگر بعد از آنحضرت وفات كردند، چنانچه معلوم شد.
و در روز دهم نيز سنه 60 رسولان اهل كوفه نامه هاى ايشان را براى (امام حسين ع ) بمكه رسانيدند و پويسته كاغذها و نامه ها رسيد تا نيمه ماه ، دوازده هزار كاغذ نزد آن حضرت جمع شد پس آنحضرت مسلم را بكوفه روانه فرمود چنانچه بعد اشاره به آن خواهم نمود.
و نيز در روز دهم و بقولى در روز 16 سنه 463 سيد عالم جليل ابويعلى محمد بن الحسن بن حمزة الجعفرى فقيه و متكلم و جالس و در مجلس شيخ مفيد وفات كرد و در خانه خودش در بغداد مدفون شد.

next page

fehrest page