اسرار عبادات

آيه الله جوادى آملى

- ۴ -


گفتار هفتم
همانطورى كه عالم طبيعت و مجموعه آسمانها و زمين باطنى دارند، آنچه در عالم شريعت بنام قوانين الهى مطرح است هم داراى اسرار و باطن هائى هستند.
لذا خداى سبحان قيامت را در برابر ظاهر كه دنيا است معرفى مى كند، مى فرمايد عده اى فقط ظاهر دنيا را مى دانند و از آخرت غافل اند: يعلمون ظاهرا من الحيوه الدنيا و هم عن الاخره غافلون : آخرت باطن
دنيا و عالمى است - اگر آخرت باطن دنيا باشد، در آنجا باطن انسان و هر كسى ، هر چه هست ظهور مى كند.
در قرآن كريم فرمود عده اى در قيامت با چهرهاى روشن و سفيد و عده اى هم با صورت هاى سياه محشور مى شوند.
سفيدى و سياهى پوست در دنيا نشانه فخر و فضيلت نيست و اين دستور اسلامى است كه هيچ سفيد پوستى بر هيچ سياه پوستى فضيلت ندارد الا تقوى (217) وقتى هم كه مكه را رسول خدا - عليه آلاف التحيه و الثناء - فتح كردند (218)، اين شعار علنى و عمومى به سمع جهانيان رسيد كه هيچ فخرى براى سفيد پوست نسبت به سياه پوست نيست ، و اصولا كسى بر كسى فخر ندارد مگر - تقوى ؛و انسان با تقوى هم كه متواضع ترين انسانها است .
سياهى و سفيدى پوست در دنيا نشانه كمال نيست . بسيارى از افراد علاقه مند بودند كه مؤ ذن خاتم الانبياء- عليه السلام - باشند و آرزو مى كردند كه به پشت بام كعبه راه پيدا كنند، ولى حضرت رسول (ص ) به اين سياه يعنى بلال حبشى (219) - رضوان الله عليه - دستور داد كه تو مؤ ذن رسمى هستى ، تو بام كعبه قرار بگير و اذان بگو. پس ‍ سفيدى و سياهى دنيا نشانه فضل و فخر نيست اما سفيد و سياهى آخرت نشانه عزت و ذلت است .
در قرآن كريم فرمود عده اى بصورت هاى سفيد و عده اى بصورت هاى سياه محشور مى شوند، يعنى باطن افراد آنجا ظهور مى كند: يوم تبيض وجوه وتسود فيه و جوه . (220) در آن روز بعضى از صورت ها سفيد و بعضى از صورت ها سياه است . كسى كه درونش سياه است ، يعنى عالمى است كه باطن در آنجا حكومت مى كند، لذا قيامت را در برابر دنيا كه قرار مى دهد، مى فرمايد، دنيا ظاهر است : يعلمون ظاهر من الحيوه الدنيا و هم عن الاخره غافلون . آخرت را هم در دنيا كه ظاهر است قرار دارد، يعنى آخرت عالم باطن است .
اين تعجب ندارد زيرا انديشه ها، افكار ونيت هاى ما در چهره هاى ما ظهور مى كند. بعضى از آثار را خداى سبحان در دنيا نشانمان داد تا روشن بشود كه نيت و انديشه و فكر در چهره اثر مى كند. چرا انسان وقتى سخن گفت ، حرفى زد و خجالت كشيد، صورتش سرخ مى شود؟ آن انديشه و ادراك است كه صورت را سرخ مى كند. اگر كسى يك مطلب را گفت و نفهميد كه باطل است صورتش سرخ نمى شود، و اما وقتى فهميد باطل است ، خجالت مى كشد و اين ادراك كه يك امر باطنى است در چهره او ظهور مى كند، صورتش ‍ سرخ مى شود؛يا اگر كسى ترسيد، وحشت زده شد، اين انديشه و علم به يك امر خوفناك چهره را زرد مى كند؛معلوم مى شود فكر و انديشه كه امر باطنى است چهره را سرخ يا زرد مى كند.
نيت ها و اراده هاى بد صورت را سياه مى كند، نيت ها و اراده هاى خوب صورت را روشن و نورانى مى كند. عده اى از اهل معنا بر اساس درون بيرون را مى بينند، آن ها مى بينند كه صورت چه كسى سياه و صورت چه كسى سفيد است . آنها اهل معنايند، مى بينند بعضى از افرادى كه حرف مى زنند، مرتب از دهانشان آتش بيرون مى آيد. آنها كه اهل گناه اند و جز خلاف چيزى از دهانشان صادر نمى شود، اهل معنا آن را بصورت زبانه آتش مى بينند. مرحوم ملا عبد الرزاق كاشانى - رضوان الله عليه - كه از بزرگان علماى اماميه است ، مى گويد بر اساس اين كريم كه خداوند فرمود يك عده فقط چرك مى خورند، ما ديديم . فرمود گناهكاران كفار ليس لهم طعام الا من ضريع (221)؛در بخش ديگرى فرمود طعام اينها غسلين است كه : لا ياكله الا الخاطئون (222)- غسلين همان چرك است - اين بزرگوار در تفسيرش مى فرمايد: وقد شاهدنا من يا كله كسى كه چرك مى خورد ما ديديم . يعنى باطن اين عمل را كه همان غسلين است اهل معنا مشاهده مى كنند..
بنابراين در قرآن كريم فرمود عده اى با صورت سياه و عده اى با صورت سفيد در قيامت ظهور مى كنند. اينكه فرموده اند در هنگام وضوء گرفتن وقتى خواستيد صورت را بشوئيد، اين دعا را بخوانيد: الهم بيض وجهى يوم تبيض فيه الوجوه ، ولا تسود وجهى يوم تسود فيه الوجوه (223). سرش آن است يكى از مستحبات وضوء گرفتن كه ما را به باطن اين عبادت آشنا مى كند، همين ذكر است كه انسان هنگام شستن صورت بگويد خدايا روزى كه صورتها را سياه مى كنى صورت ما را سفيد مفرما. روزى كه عده اى با صورت سفيد محشور مى شوند صورت ما را نورانى و سفيد كن .
پس انديشه در صورت اثر مى گذارد. اگر يك مار و عقربى از كنار پاى كسى بگذرد و او غافل باشد در حال غفلت چهره زرد نمى شود و اگر فهميد كه مار و عقربى از كنار پاى او مى گذرند، از ترس صورت او زرد نمى شود. ترس يك ادراك نفسانى است ، اين ادراك نفسانى صورت را زرد مى كند، اراده گناه ، نفاق ، كفر، معصيت و مانند آن كه جزء امور نفسانى اند صورت را سياه مى كنند، منتها در قيامت كه روز ظهور باطن است ، معلوم مى شود كه چه كسى صورتش سياه و چه كسى صورتش سفيد است .
قهرا همانطورى كه دنيا ظاهر است و باطنى دارد، هر چه در دنيا است ظاهر و باطنى دارد؛عبادتى هم كه براى ما در دنيا تنظيم كرده اند ظاهرى دارد كه بنام احكام و آداب عبادى است ، و باطنى هم دارد كه بنام اسرار عبادات است
رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - از ماه مبارك رمضان به شهر الله ياد فرمود: قد اقبل اليكم شهر الله (224).ماه خدا به شما روى كرد. چون در اين ماه صوم الله مطرح است ، چون روزه مال خدا است و اين ماه ، ماه روزه است ، لذا ماه مبارك رمضان را شهر الله مى نامند، چه اينكه ماه رجب شهر ولايت است . ماه شبعان هم شهر نبوت و رسالت است ، لذا در دعاهاى ماه رجب فرموده اند كه از خداوند متعال بخواهيد كه زمينه توفيق ماه مبارك رمضان از هم اكنون براى شما مهيا و فراهم بشود.
اينطور نيست كه هر كسى بتواند به عظمت ماه مبارك رمضان راه بيابد قبل از اينكه مقدماتى را طى كرده باشد. و در روايتى فرمودند: شما نگوئيد رمضان آمده ، رمضان رفت ؛بگوئيد شهر رمضان در حقيقت شهر الله است . اگر انسان در اين شهر الله به بقاء الله نرسد، به باطن روزه نرسيده است ، بلكه يك روزه اى در سطح طبيعت گرفته است و پاداشى را هم كه به او مى دهند در همان سطح است . ابن اثير در نهايه مى گويد: يكى از نكاتى كه خداى سبحان براساس اين حديث قدسى فرمود الصوم لى و انا اجزى به (225). اين است كه در هيچ ملتى از ملل شرك و بت پرستى براى بت ها روزه نمى گرفتند اگر چه براى بت ها نماز مى خواندند، قربانى مى كردند و مراسم ديگر داشتند، روزه تنها براى خداست و هيچ مشرك و بت پرستى براى تقرب به بت روزه نگرفته است . روزه يك فرمانى الهى است . ساير عبادات مورد شرك قرار گرفت و براى غير خدا هم انجام مى دادند اما روزه را جز براى خدا هيچ معبود باطلى انجام ندادند. هيچ بت پرستى شرك در روزه نداشت لذا خداوند متعال فرمود الصوم لى و انا اجزى به اسناد به خود داد (226). يعنى روزه مال من است و من شخصا جزاى روزه دار را خواهم داد.
بيان ديگرى از رسول خدا - عليه آلاف التحيه و الثناء - آمده است كه فرمود: الا اخبركم بشى ء ان انتم فعلتموه تباعد الشيطان عنكم كما تباعد المشرق من المغر. قالوا: بلى يا رسول الله (ص ) الصوم يسود وجهه (227). آيا نمى خواهيد شما را با خبر كنم از چيزى كه اگر آن را انجام داديد شيطان از شما دور مى شود، همان مقدارى كه مشرق از مغرب فاصله دارد؟ عرض كردند بفرمائيد يا رسول الله . اولين امرى كه حضرت ذكر فرمودند اين بود كه روزه صورت شيطان را سياه مى كند. اين كدام روزه است كه صورت شيطان را سياه مى كند و او را از انسان دور مى كند؟ آيا همين روزه ايست كه انسان دهان را ببندد، يا روزه ايست كه از هر چه خداوند حرام فرمود، امساك كند.
دو نفر خدمت رسول خدا - عليه آلاف التحيه و الثناء - پيام فرستادند كه روزه ما را از گرسنگى و تشنگى بى تاب كرد (228). فرمود شما اگر روزه داريد چرا گوشت خورديد. گفتند: ما روزه داريم چيزى نخورده ايم . حضرت فرمود طشتى حاضر كنند و به آنها هم فرمود: تهوع كنيد! آنها تهوع كردند و در طشت گوشت ريخته شد، فرمود: اين گوشتى است كه امروز خورده ايد شما روزه دار نيستيد. همان غيبتى كه از آن مؤ من كرديد گوشت مردارى را خورديد.
اين كه باطن غيبتى بصورت گوشت مرده در مى آيد بوسيله وحى روشن مى شود. علم ممكن است ترقى كند، دور را نزديك كرده و انسان با ميكروسكپ ميكرب هاى ريزى را درشت و با تلسكوپ ها ستاره هاى دور را نزديك يا با يك سلسله ابزار صناعى پشت كوه را ببيند. علم مى تواند با دستگاه عكسبردارى درون انسان را ببيند، اينها از علم بر مى آيد؛اما اين كه باطن را بصورت ظاهر در بياورد از علم بر نمى آيد؛اما اين كه باطن را بصورت ظاهر در بياورد از علم بر نمى آيد؛اما اين كه باطن را بصورت ظاهر در بياورد از علم بر نمى آيد. يعنى كه روشن شود غيبت بصورت گوشت در مى آيد، از علم بيرون است اين كار وحى است ؛اين كار مادى نيست تا علم با پيشرفتن بعهده بگيرد. گاهى حضرت مى فرمودند من نشانه غذا را در گلو و حلقومت مى بينم و تو روزه دار نيستى . غذا را علم مى تواند با دستگاه مشاهده كند اما نيت و يا حرفى را كه انسان درباره ديگرى زده است بصورت غذا ببيند، اين ميسور علم نيست ، اين كار وحى است . اين كه باطن غيبت بصورت گوشت مرده در مى آيد، اين باطن آن گناه است . همانطورى كه گناهان باطنى دارند، طاعات هم باطنى دارند. يكى از اسرار روزه گرفتن اين است كه صورت شيطان را سياه مى كند. تا انسان خود سفيد چهره نباشد نمى تواند شيطان را سياه كند. روزه اثرى دارد كه شيطان را از آدم دور مى كند ما براى آن كه بفهميم شيطان با ما است يا نه ، نزديك است يا نه ، خاطراتمان را ورق مى زنيم ، ببينيم چه در ذهن ما مى گذرد. خود نساخته ايم . ديگرى گذاشته اند؛و اگر بد است ، معلوم مى شود جزء دست ساخته شيطان است . اگر اين خاطرات صحفه نفس ما بد بود، نيت هاى بد داشتيم ، يا همواره بدنبال طبيعت تلاش و كوشش مى كرديم ، آن شيطان است كه اين خاطرات را بوسيله نفس و خيال در نفس ما تزريق مى كند، معلوم مى شود از ما دور نيست . ما براى آنكه بفهميم آيا روزه ما مقبول است يا خير، راه دارد. اگر هيچ خاطره اى عليه كسى يا علاقه به دنيا و مانند آن در قلب ما خطور نكرد. معلوم مى شود روزه ما مقبول و شيطان از ما دور شده است و راحت شده ايم ؛ و اگر در اختيار اين خاطرات قرار گرفتيم ، معلوم مى شود او از ما دور نشده است و ما صرفا يك روزه ظاهرى گرفته ايم و اين روزه ما باطن و راز و سرى ندارد. در همين حديث شريف فرمود: لكل شى ء زكوة و زكوة الابدان الصيام
. (229) هر چيزى زكات دارد، زكات بدن روزه گرفتن است كه باعث نمو بدن است . مگر نه آن است كه اين بدن بايد همراه روح اين راه را طى كند.
در دعاى ابوحمزه ثمالى (230) به ما آموختند كه به خدا عرض كنيم : خدايا چرا در موقع عبادت خوابمان مى آيد؟ چرا هر وقت شب مى خواهيم با تو خلوت كنيم خوابمان مى آيد، سنگين هستيم ؟ اين چنين نيست كه لذت ياد خدا رايگان نصيب هر كس بشود، اين چنين نيست كه بيدار ماندن در شب نصيب هر كسى بشود. يكى از اين موانع اين است كه انسان مواظب غذا خوردنش نباشد سالم است ، قهرا خوابش هم كمتر است . روزى كسى آمد در كنار سفره غذاى اميرالمؤ منين - عليه آلاف التحيه و الثناء - ديد سفره خيلى ساده است حضرت فرمود گويا مى بينى كه سفره ساده است و مى پندارى كه اگر سفره ساده است من چگونه در ميدان نبرد مى جنگم ؟ فرمود: اگر همه عرب در برابر من صف ببندند من رو بر نمى گردانم : لو تظاهرت العرب على قتالى لما و ليت عنهم (231). آنگاه مى فهميم كه قدرت بوسيله خوردن نيست . آن كه پرخورتر است ، ضعيف تر است .
در جريان كندن درب خيبر حضرت على فرمودند: ما قلعت باب خيبر بقوه جسدانيه بل بقوه ملكوتيه و نفس بنور ربها مضيه (232). اينطور نبود كه من درب خيبر را با پر خورى كنده شوم ؛چون غذاهاى مقوى خوردم اين قدرت را پيدا كردم . اگر كسى مى گويد قوت جبريل از مطبخ نبود، يعنى انسان با خوردن قدرت پيدا نمى كند.

قوت جبريل از مطبخ نبود
بود از ديدار خلاق ودود
چشمشان را هم ز نور سرشته اند
تا ز روح و از ملك بگذشته اند .
مثنوى معنوى البته خوردن معتدل انسان را حفظ مى كند ولى آن قدرت معنوى بايستى از اين راه ها تامين كرد كه امام صادق فرمود: ما ضعف بدن عما قويت عليه النيه (233). هرگز در برابر قدرت اراده ، بدن اظهار ضعف نمى كند. اگر اراده قوى شد بدن تابع است و هر اندازه كه اراده ضعيف بود بدن نيز مطاع است . مثلا روزه گرفتن در شرايط نامساعد و هواى گرم را دو نفر كه يك ايمانش خيلى قوى است و يكى ايمانش متوسط است دو گونه احساس دارند؛به يكى واقعا سخت مى گذرد و ديگرى اصلا احساس ندارد؛چرا اين چنين است ؟ آن كه ايمانش بيشتر است احساسش در برابر روزه خيلى كمتر است ، رنجى احساس نمى كند، و هر كه ايمانش ضعيف تر، سختى روزه گرفتن بر او بيشتر، چون تمام توجه اش به طبيعت و تن است . و اگر اراده قوى شد تن را به سمت خود متوجه مى كند. ممكن است در مناسك حج دو نفر از نظر مزاج و استعداد بدنى در شرائط مساوى باشند؛يكى خيلى رنج ببرد و ديگرى در نشاط باشد. صاحبدل از مناسك حج در آن هواى سوزان حجاز رنج نمى برد براى اينكه فيه آيات (234) بينات ، بدنبال صاحب خانه است ؛و ديگرى در كمال تلاش و كوشش است كه فورا از احرام بيرون بيايد.
هرچه اراده را ما تقويت بكنيم بدن تابع تر خواهد بود و احساسش ‍ نسبت به جهان طبيعت كمتر خواهد شد.
در حديث ديگرى از امام صادق - عليه السلام - نقل است كه فرمود: اصل و فرع و قله و كوهان برجسته اسلام را نماز و زكات و جهاد مى دادند: اصله الصلوه و فرعه الزكوه و ذورته و سنامه الجهاد فى سبيل الله (235).
جهاد هم يك حكم فقهى و يك آداب و يك اسرارى دارد. در همين ارتباط كه باطن روزه گرفتن انسان را به لقاى حق مى رساند و آن بنده اى كه به لقا حق مشتاق شد توجهش به جهان طبيعت كم است ، به ما دستور دادند در شدائد و مشكلات روزه بگيريد. يعنى ما اگر در هر نماز چند بار از خداى سبحان استعانت كنيم و مى گوئيم اياك نعبد و اياك نستعين راه كمك رسانى را هم خدا بيان فرموده است . يعنى اين چنين نيست كه شما به ما بگوئيد كمك برسان و ما رايگان كمك برسانيم . اگر سخن از اياك نستعين است راهش را هم قرآن به ما آموخت كه واستعينوا بالصبر والصلوه (236)، و اين صبر به صوم تفسير و تطبيق شده است ، كه در همين حديث شريف فرمود: واستعينوا بالصبر والصلوه ، قال يعنى بالصب الصوم آنگاه فرمود: اذا نزلت بالرجل نارله اواشده فليصم (237). نه تنها مسئله جنگ بلكه اگر مشكلات ديگرى هم براى انسان پيش آيد، براى حل آن مشكل روزه بگيرد. اين روزه چه نقشى دارد كه مشكل را حل مى كند؟ انسان را به كجا مى رساند كه بر مشكل پيروز مى شود؟ اين امساك ظاهر است يا اسرارى دارد كه آن اسرار روح را به مقام بالا مى رساند و روح بلند بر طبيعت فائق است . فرمود: هر گاه براى شما حادثه يا مشكلى پيش آمد و در زندگى گرفتار شديد، روزه بگيريد؛ خدا از اين راه به شما كمك مى رساند. چون الصوم لى وانا اجزى به اگر كسى براى خدا از اين روزه گرفت چون كار به دست او است مشكل را حل مى كند: يا مسهل الامور الصعاب (238). فرمود ما كارها را براى افرادى كه در مسير مستقيم اند راحت مى كنيم : اما من اعطى واتقى و صدق بالحسنى فسنيسره لليسرى (239).
عده زيادى وارد حوزه علميه مى شوند. آن توفيق را خداى سبحان به همه نمى دهد كه به مقام والاى علم و عمل برسند. اگر گروهى با تقوى و خلوص كم آمدند براى اينكه بمقصد مادى برسند خداى سبحان چند صباحى اينها را از لحاظ متاع دنيا در حوزه جا مى دهد و بعد فورا اينها را بيرون مى كند. در جبهه هم همينطور است .
در خدمتگزارى به نظام اسلامى و خدمت به مردم هم همينطور است . در هر كارى تقوى بيشتر باشد، خداوند سبحان توفيق ادامه آن را به انسان پارسا مرحمت مى كند. انقلاب هم همينطور هر چه تقوى و خلوص مان و نيت مان صالح تر باشد، پيشرفتش بيشتر است ، لذا فرموده اند. در مشكلات روزه بگيريد. اگر كسى دستورات دينى را انجام داد ديگر نگرانى ندارد، چون خداى سبحان - كه همه امور بدست او كارها را آسان مى كند - فرمود: واستعينوا بالصبر و الصلوه و اين صبر هم به روزه تطبيق شده است و خودش هم وعده داد اگر كسى متقى و وارسته بود من روزه تطبيق شده است و خودش هم وعده داد اگر كسى متقى و وارسته بود من كارها را براى او آسان مى كنم . اصل كلى را اين چنين فرمود: و اما من اعطى واتقى و صدق بالحسنى فسنيسره لليسرى . آنگاه نمونه هايش ‍ را هم به عنوان انبياء عظام براى ما تبيين فرمود: وقتى موسى كليم الله از خداى سبحان درخواست مى كند: ويسرلى امرى (240) در پاسخ خداوند فرمود: ولقد اوتيت سولك يا موسى (241). تو براى براندازى طاغوت فرعون از ما آسان كردن امور را طلب كردى ما هم آن را به تو داديم ، خيلى از چيزها را از ما خواستى به تو داديم ، شرح صدر خواستى ، روان بودن بيان خواستى ، برادرت را بعنوان وزير و شريك در رسالت از وحى خاص برخوردار كنم همه اين كارها را كه از من خواستى ، دادم : لقد اوتيت سوللك يا موسى . چيزى نبود كه بخواهى و به تو ندهيم .
درباره رسول خدا - عليه آلاف التحيه و الثناء - هم فرمود: الم نشرح لك صدرك * و وضعناعنك وزرك * الذى انقض ظهرك * ورفعنالك (242) ذكرك .
اين راه ها را قرآن كريم در اختيار ما گذاشته است . البته مقامات خاص ‍ كه انبياء و اولياء الهى دارند و به فكر ما نمى رسد و نصيب ما نخواهد شد. اما نظير جريان انما نطعمكم لوجه الله (243) را كه اهل بيت - عليه السلام - داشتند، فضه خادمه (244) هم كه در خدمتشان بود به اين مقام رسيده بود. پس اين مقام را مى شود تحصيل كرد و به اين عرصه و مقام مى توان رسيد. به حد شاگردان و اصحاب ائمه - عليه السلام - بخوبى مى شود رسيد. خلاصه آنكه باطن روزه آنقدر نيرومند است كه انسان را بر جهان طبيعت به اذن الله پيروز مى كند. فرشتگان موكلند كه براى روزه دار دعا كنند.
قال رسول الله - سلام الله عليه - ان الله تبارك و تعالى و كل ملائكه بالدعا للصائمين ، اخبرنى جبرئيل - عليه السلام - عن ربه تعالى ذكره ، ، انه قال : ما امرت ملائكتى بالدعاء لاحد من خلقى الا استجبت لهم فيه (245). . خداوند يك عده از فرشتگان را موكل فرموده است كه براى صائمين دعا كنند. دعائى كه فرشتگان به اجازه خدا براى صائمين مى كنند يقينا مستجاب است . فرشته چه دعائى براى انسان مى كند. جز آن است كه فرشته خير و خوبى را براى انسان مسئلت مى كند.
تو فرشته شوى ار جهد كنى از پى آنك
برگ توت است بتدريج كنندش اطلس (246).
در اين عالم اگر برگ توت را حرير مى كنند و يك كرم مى تواند برگ توت را پرنيان درست كند، انسان را هم مى شود فرشته كرد. در اين عالم آنچنان رشد ميسر است كه كرم ابريشم برگ توت را پرنيان مى سازد و قرآن كريم به ما مى فرمايد در بهشت فرش هائى است كه آستر آنها پرنيان است - ابره فرش چيست خدا مى داند -. چون فرش ‍ يك آسترى دارد كه روى زمين مى افتد يك ابره دارد كه روى او مى نشينند: متكئين على فرش بطائنها من استبرق (247).
مى فرمايد فرش بهشت آسترى دارد و ابره اى . آسترش استبرق و حرير و پرنيان ارزنده است اما ظاهر آن فرش چيست ؟ چون بيش از حرير و بالاتر از پرنيان چيزى در عالم طبيعت نيست كه ما را به تشويق كنند، لذا ديگر نفرمودند ظاهر و ابره او چيست ، بايستى رفت و ديد. اما آن فرشها كه باطنش حرير است را ديگر كرم ابريشم نبافت ، آن را نماز و روزه بافته است .
آن حريرى را كه كرم ابريشم ببافد او را هم يك كرم ديگرى مى تواند صدمه زند؛اما آن فرشى را كه نماز و روزه ببافد، ديگر آسيب نمى بيند. اين فرش و لذائذ جسمانى بهشت ؛اما آن جنه اللقاء كه به حساب نمى آيد كه باطن روزه انسان را به آن جنه اللقاء مى رساند كه فرمود الصوم لى وانا اجزى به بحث در او است . آن را فرشتگان براى صائمين مسئلت مى كنند. خداى سبحان فرشتگان را موكل مى كند كه به روزه داران دعاء بكنند، دعاى آنها گوناگون است چون آنها هم درجاتى دارند.
مامنا الا له مقام معلوم (248). هر فرشته درجه اى دارد. آن فرشته اى
كه موكل است كه براى صوم بندگان مخلص دعا كند غير از فرشته ايست كه براى دعاء كردن به ديگر صائمين موكل مى شود. درجات فرشتگان و دعاهاى آنها هم فرق مى كنند،
تا چه اندازه ما به باطن روزه بپردازيم ؟ نه تنها ظاهرمان روزه بگيرد و چيز نخوريم و چيز نياشاميم ، سر ما هم روزه بگيرد. نگذاريم خاطره اى را در دل خطور كند كه خدا نمى پسندد، نگذاريم بد كسى را بخواهيم كه در دل خطور مى كند. اين چنين نيست كه اگر خاطرات در دل عبور كرد خداى سبحان نداند يا اين دل تيره نشود. اين سر صائم بايد صائم باشد تا او به سر روزه برسد. گفتند صوام عوام ، خواص واخص هر كدام يك طور است و با هم متفاوتند. اگر ما روزه گرفتيم و به اين فكر بوديم كه كسى را خداى ناكرده برنجانيم يا اين كه به مقام و جاهى برسيم ، يا نتوانستيم خود را آماده كنيم كه اگر به جاه رسيديم براى ما بى تفاوت باشد، باطن ما روزه نگرفته است . چون باطن ما روزه نگرفت ما هم به باطن روزه نرسيديم .
رسول اكرم (ص ) فرمود جبرئيل - سلام عليه والله - به من گفت كه خداى سبحان فرمود من فرشتگان را موكل براى دعاى احدى نكردم مگر آنكه دعاى ملائكه را مستجاب مى كنم . براى اينكه دعاى فرشتگان را مستجاب بكند فرشتگان را موكل فرمود كه براى صائمين دعا بكنند (249).
از امام صادق سلام الله عليه نقل شده است كه اوحى الله - تبارك و تعالى - الى موسى - عليه السلام -: ما يمنعك من مناجاتى . قال : يارب اجلك عن المناجات لخلوف فم لصائم اطيب عندى من ريح المسك (250) . خداوند به حضرت موسى وحى فرستادند كه چرا با من مناجات نمى كنى ؟ عرض كرد خدايا روزه دارم و در حال روزه دهان معطر نيست . خداوند فرمود اى موسى بوى دهان روزه دار پيش خدا از مشك بالاتر است .
انسان مگر نمى خواهد در آن عالم مطيب و معطر باشد، آنجا كه ديگر سخن از آهو و نافه اش نيست كه عطرى داشته باشد. آنجا روزه است كه انسان را معطر مى كند. باطن روزه به صورت عطر ظهور مى كند، آن هم در سطح بدن ؛و اما مافوق او را خداى سبحان مى داند، بسيارى از باطن ها را ما در دنيا مى بينيم كه ظهور مى كنند. تعجب نكنيم كه چگونه نيت و انديشه و ادراك و خاطرات نفسانس در بدن ظهور مى كند. انسان وقتى فهميد يك مطلبى را اشتباها گفته است صورتش سرخ مى شود و خجالت مى كشد؛اين انديشه است كه صورت را سرخ مى كند، يا انسان وقتى هراسيد، آن انديشه است كه صورت را زرد مى كند. گاهى هم انديشه و نيت صورت را سفيد مى كند. از امام صادق - سلام الله عليه - نقل فرموده اند كه اگر كسى در روز گرمى روزه بگيرد و تشنه بشود خداى سبحان هزار فرشته را موكل مى كند تا چهره او را مسح كنند و تا هنگام افطار به او بشارت بدهند و هنگام افطار خداوند - عزوجل - مى فرمايد: ما اطيت ريحك و روحك با ملائكتى اشهدوا انى غفرت له (251). عجب معطرى تو! چه بوى خوبى دارى ! ملائكه من شاهد باشيد كه من او را آمرزيدم .
باطن روزه انسان را به آنجا مى رساند كه مخاطب خدا قرار مى گيرد؛اگر تاكنون مى گفت يا الله از آن به بعد خداوند مى فرمايد يا عبدى ؛اگر در روز او مى گويد خدا هنگام افطار مى گويد اى بنده . اگر خداى سبحان چيزى را به عظمت بستايد او را ديگر نمى شود با نافه آهو تشبيه كرد، فان المسك بعض دم الغزال . يك مقدار خونى در كنار پيكر آهو بسته مى شود و بصورت نافه و مشك ظهور مى كند، اين قابل قياس نيست با آن عطرى كه خداى سبحان از او تعريف مى كند.
امام صادق - سلام الله عليه - فرمود: نوم الصائم عباده وصمته تسبيح و عمله متقبل و دعائه مستجاب (252) . خواب انسان صائم عبادت است ، روزه دار مادامى كه غيبت كسى نكرد مادامى كه به حيثيت كسى آسيب نرساند در ثواب خداست ، و صمت او يعنى خاموش بودن ، بى جا حرف نزدن ، هر حرفى را نزدن ، كمتر حرف زدن ، گزيده گوى بودن ، مواظب زبان و دهان بودن او تسبيح است .
اينطور نيست كه ما مجاز باشيم اين دروازه دهان را باز كنيم هر چه خواستيم بگوئيم و اگر چند نفر كنار هم نشسته اند مبادا يك كسى با شيرين كارى خنده آن جمع را بعهده بگيرد كه او بگويد و ديگران را بخنداند و مضحكه ديگران شود.
اميرالمؤ منين - عليه السلام - در آن نامه اى كه به پسرش امام حسن مرقوم فرمود چنين نوشت (253)؛: پسرم داستانهاى كه خنده دار است و گفتنش عده اى را مى خنداند نقل نكن ، خود را سبك نكن ، انسان مقامى بس عظيم دارد. نه تنها كارى نكن كه كسى بخندد، بلكه در يك جمعى كه نشسته اى سنگين باش تا تو را وسيله خنده قرار ندهند، كه تو كارى بكنى يا حرفى بزنى كه ديگران بخندند.
روح را هر جور عادت داديم تربيت مى شود؟ چرا به چيزهاى خوب عادت ندهيم ؟ چرا به حل احكام ، فهميدن آيات ، آشنا شدن به مسائل سياست اسلامى عادت ندهيم ؟
عمل روزه دار قبول و دعاى روزه دار مستجاب است . انسان سعى كند در درجه اول نظام اسلامى و مسلمين را دعا كند بعد حاجت هاى شخصى را از خداى سبحان مسئلت نمايد.