انسان كامل
از نگاه امام خمينى (رحمه الله ) و عارفان مسلمان

محمد امين صادقى ارزگانى

- ۱ -


فهرست مطالب 
تقديم به
سخنى با خواننده
مقدمه
تقدير و سپاس
فصل اول : سيماى انسان كامل
1. محى الدين عربى و مفهوم انسان كامل
تحليل كلام ابن عربى
2. عارف جيلى و انسان كامل
3. انسان كامل از منظر امام خمينى
فصل دوم : ضرورت وجود انسان كامل در عالم
1. نظريه اهل كلام
2. ديدگاه فلاسفه اسلامى
3. ديدگاه اهل معرفت
ديدگاه امام خمينى درباره ضرورت انسانكامل
فصل سوم : جايگاه انسان كامل در نظام هستى
1. انسان كامل محل مشية الله
2. انسان كامل آينه تمام نماى حق
3. ظهور خلافت الهى در انسان كامل
4. معيت و احاطه علمى انسان كامل بر عالم
5. هماهنگى و تطابق كتاب تكوين و تدوين
الف ) آيات آفاقى و انفسى
ب ) كلام امام خمينى درباره هماهنگى كتاب تدوين و تكوين
ج ) هماهنگى آيات تكوين و تدوين در عظيم و اعظم بودن
فصل چهارم : مقامات انسان كامل
1. مقامات انسان كامل و تفاوت آن با مرتبه عمائيه
2. تجلى ولايت الهى در انسان كامل
الف ) ولى از اسماى الهى است
ب ) تجلى ولايت در نبوت و امامت
3. كمال استجلا در آينه انسان كامل
فصل پنجم : راه رسيدن به مقام انسان كامل
1. اسفار اربعه
الف ) سفر از خلق به سوى حق
ب ) سفر از خلق به سوى حق به حق
ج ) سفر از حق به سوى خلق به حق
د) سفر از خلق به سوى خلق بالحق
2. چگونگى سلوك و نتيجه آن
الف ) تجليه
ب ) تخليه
ج ) تحليه
د) فنا
3. كلام امام خمينى درباره اسفار اربعه
فصل ششم : مصاديق انسان كامل
1. كلام عارف جيلى و تهذيب آن
2. كلام محققان از اهل معرفت درباره مصداق انسانكامل
3. در كوى وصال جنسيت اعتبار ندارد
نتيجه گيرى
تقديم به 
روح ملكوتى عارف حماسه آفرين ، مصلح بزرگ قرن ، فقيه مجاهد، حكيم ژرف نگر، احيا گر اسلام ناب و معارف مهجور الهى ، حضرت امام خمينى رحمه الله
سخنى با خواننده 

پس به هر دورى ولى اى قائم
است تا قيامت آزمايش دائم است
مهدى و هادى وى است اى راه جو
هم نهان و هم نشسته پيش رو
مولوى
يكى از دغدغه هاى اصلى بشر از دير زمان شناخت انسان بوده است و در اين شناخت از دو منظر به انسان نگريسته اند: توصيفى و توصيه اى . از منظر نخست ، به چيستى ، ويژگى ها و صفات بالفعل انسان توجه مى شود و از منظر دوم ، به توانايى ، استعداد، انسانيت انسان ، اين كه انسان چه بايد بشود و به يك معنا انسان كامل كيست نظر مى شود. اديان و مكاتب مختلف از زواياى مختلفى به انسان كامل پرداخته اند. لذا با ذكر ويژگى هاى متفاوت براى او كوشيده اند نمونه اى از انسان كامل ارائه دهند تا ديگران با پيروى از او بتوانند با شكوفا ساختن استعدادهاى خود، راه هاى كمال را بپيمايند. اسلام نيز براى انسان كامل جايگاه ويژه اى قائل است ، تا جايى كه خداوند در قرآن او را خليفه و جانشين خود مى خواند (1) و الگو و اسوه ديگران معرفى مى كند، از جمله اين كه درباره رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمايد: لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة (2)، چنان كه ابراهيم عليه السلام اين مهم را از خداوند متعال طلب مى كند. (واجعلنا للمتقين اماما) (3) شايد با استفاده از همين نكات قرآنى است كه عارفان مسلمان انسان كامل را تجلى تام حضرت حق و مطهر اسما و صفات او مى دانند و شناخت او را مقدمه شناخت ذات حق جل و علا تلقى مى كنند.
مؤ لف محترم جناب حجة الاسلام و المسلمين حمد امين صادقى در اين اثر كوشيده است تا انسان كامل را از ديدگاه برخى عرفا، به ويژه امام خمينى رحمه الله بررسى كند. با توجه به اين كه نظريه امام خمينى در باب انسان كامل به صورت پراكنده در آثار ايشان آمده است ، جمع آورى و تحليل آرا و انظار ايشان كارى بسيار مهم و در عين حال دشوار به نظر مى رسد كه نويسنده محترم توانسته تا حد زيادى از عهده آن بر آيد. ضمن تقدير و تشكر و آرزوى توفيق روزافزون براى ايشان ، از زحمات حجة الاسلام و المسلمين آقاى محمد رضا مصطفى پور نيز كه با نقد و بررسى هاى خود بر غناى اين اثر افزوده اند، تقدير و تشكر مى كنيم .
مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى
مقدمه 
موضوع بحث درباره انسان كامل است . در آغاز لازم است در سه محور مطالبى مطرح شود:
1. طرح مسئله
مسئله انسان كامل ، از جمله معارف بسيار شيرين و ارزش مندى است كه از جنبه هاى گوناگون قابل بررسى است . تعبير انسان كامل كه امروزه از آن به انسان ايدئال يا انسان آرمانى ياد مى شود، در ميان دانشوران مغرب زمين نيز مطرح بوده و بحث هاى مبسوطى درباره آن از جهات مختلف در مجامع علمى آنان عنوان مى شود. (4) اين اصطلاح كه گاهى از آن در فارسى به انسان نمونه يا انسان برتر نيز تعبير مى شود، يكى از زيباترين تعبيراتى است كه در ادبيات فارسى و فرهنگ اسلامى وجود دارد و بحث هاى بسيار عميقى درباره حقيقت آن در ميان صاحب نظران مطرح است كه سهم اهل معرفت از ديگر صاحب نظران بيش تر و عميق تر است ، زيرا از ميان مباحثى كه در عرفان نظرى مطرح مى شود، دو مسئله عمده و اساسى وجود دارند كه زير بناى اصلى مسائل عرفانى و اساس مباحث آن را تشكيل مى دهند، آن دو مسئله عبارت اند از: مسئله توحيد و شناخت موحد.
به بيان ديگر، اساس مسائل عرفان نظرى بر بيان توحيد و معرفى موحد، يعنى انسان كامل است . از اين رو، در عرفان درباره انسان كامل مباحث عميق و دقيقى عنوان شده كه در اين تحقيق ارزيابى و تحليل مى شود.
اشاره به اين نكته لازم است كه اهل معرفت به اعتبارات مختلف براى انسان كامل فراوانى ذكر كرده اند. عزيزالدين نسفى در كتاب انسان كامل بسيارى از آن اسامى را ذكر كرده كه برخى از آن ها عبارت اند از: خليفه ، امام ، قطب ، صاحب زمان ، جام جهان نما، آينه گيتى نما، مهدى ، هادى ، پيشوا و مانند آن . وى در ادامه درباره انسان كامل مى نويسد:
انسان كامل هميشه در عالم باشد و زيادت از يكى نباشد، از جهت آن كه تمامت موجودات ، هم چون يك شخص است و انسان كامل دل آن شخص ‍ است و موجودات بى دل نتوان بود، پس انسان كامل هميشه در عالم باشد و دل زياده از يكى نبود، پس انسان كامل در عالم زياده از يكى نباشد، چون آن يگانه عالم ، از اين عالم در گذرد، يكى ديگر به مرتبه وى رسد و به جاى وى بنشيند تا عالم بى دل نباشد، آدميان زبده و خلاصه كائنات است و ميوه درخت موجوداتند، و انسان كامل زبده و خلاصه آدميان است ، موجودات جمله به يك بار در تحت نظر انسان كاملند. (5)
بنابراين ، بحث انسان كامل در ره آورد اهل شهود و عرفان ، جايگاه بلند و اهميت خاصى دارد كه به خواست خداوند سبحان فرازهايى از يافته ها و گفته هاى آنان را در اين تحقيق بازگو خواهم كرد.
2. هدف
بديهى است كه مسئله انسان كامل از زواياى مختلف و از منظر انديشمندان و صاحب نظران بسيار قابل بحث و بررسى است ، زيرا هر انيشورى كه در باب انسان سخن گفته ، نظريه خاصى درباره كمال انسان اظهار كرده و بر مبناى فكرى خاص خود، انسان كامل را تفسير كرده است .
هر چند، تعبير انسان كامل را اولين بار عرفا مطرح كرده اند، اما درباره انسان و كمالات انسانى تفسيرهاى متفاوتى در مكتب هاى مختلف ارائه شده است . در اين تفسيرها هر كدام از صاحب نظران به جنبه خاصى از ابعاد وجودى انسان توجه كرده ، سير و تكامل انسان را در بعد مايه كمال وى دانسته و انسان كامل را نيز از همان زاويه تفسير كرده اند. اين در حالى است كه از ديدگاه جامع و عميق تر، انسان كامل كسى است كه در تمام ابعاد وجودى ، آخرين منازل كمال انسانى را پيموده و آخرين قله بلند انسانى و الهى را فتح كرده است ، همان چيزى كه يكى از بزرگان اهل معنا در بيت زير به آن اشاره كرده است :
ليس على الله بمستنكر
ان يجمع العالم فى واحد (6)
خداى سبحان مانعى نمى بيند كه همه كمالات هستى را در يك شخص ‍ جمع كند.
هدف از طرح مسئله انسان كامل در اين تحقيق ، تبيين انسان كامل از ديدگاه امام خمينى است . ايشان بر اساس مشرب عرفا، تفسير جامع و كاملى در اين باره از خود به يادگار گذاشته اند و ما به خواست خداوند سبحان ، سعى خواهيم كرد سيماى نورانى انسان كامل را از منظر آن فقيه عارف و حكيم ژرف نگر، تبيين و ترسيم كنيم و جمال جميل انسان كامل را در آينه معرفت آن بزرگ مرد الهى و عرفانى تماشاگر باشيم و سپس به خوانندگان معرفى كنيم . يادآورى مى شود كه ره آورد عرفانى حضرت امام درباره انسان كامل ، گر چه بسيار عميق و پر بركت است . متاءسفانه اثرى منسجم و منظم تحت عنوان انسان كامل از ايشان وجود ندارد، به جز مصباح الهداية كه درباره خلافت و ولايت به يادگار مانده است . در نتيجه ، با توجه به مسائل گسترده بحث انسان كامل در عرفان ، بيانات حضرت امام بسيار محدود خواهد بود. از اين رو، از آن جا كه از ديدگاه هاى مختلف و مبسوط بزرگان اهل معرفت درباره انسان كامل در اين تحقيق استفاده خواهد شد، طبيعى است كه كلمات و نظريات امام ، نسبت به كل مباحث ، اندك خواهد بود.
البته نويسنده سعى كرده تا حد امكان ره آورد عرفانى امام درباره انسان كامل ، به طور جامع و همه جانبه در اين تحقيق طرح و تبيين كند.
3. ضرورت
با توجه به اين كه مسائل محورى عرفان نظرى شناخت توحيد و موحد است بعد از توحيد، شناخت انسان كامل يكى از ضرورى ترين حقايق عرفانى ، علمى ، نظرى ، اخلاقى ، تربيتى ، و بلكه اعتقادى است ، زيرا تربيت و پرورش اخلاق در هر مكتبى بر اساس شناخت انسان كامل در آن مكتب امكان پذير است . براى ما مسلمانان شناخت انسان كامل از آن لحاظ ضرورى است كه شناخت او در حقيقت ، شناخت و آگاهى از يك الگو و سرمشق است . يك فرد مسلمان اگر بخواهد مسلمان و مؤ منى كامل باشد، بايد انسان كامل را بشناسد تا در روش و منش به او تاءسى كرده ، بر اساس ‍ سيره او حركت كند و در امر تربيت خويش او را سرمشق خود قرار دهد. از اين رو، يكى از بزرگان درباره ضرورت شناخت انسان كامل گفته است : اگر ما انسان كامل اسلام را نشناسيم ، قطعا نمى توانيم يك مسلمان تمام و كامل باشيم و به تعبير ديگر، يك انسان ، ولو نسبى از نظر اسلام باشيم . (7) پس ‍ شناخت انسان كامل از ضرورى ترين معارف دينى و انسانى هر مسلمان است . علاوه بر اين كه شناخت انسان كامل تنها جنبه علمى نداشته ، بلكه از نظر اعتقادى نيز ضرورى است . چنان كه در قرآن كريم درباره اسوه قرار دادن انسان كامل چنين آمده است : لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا . (8) در اين آيه كريمه ، خداى سبحان پيامبر اسلام را كه مصداق بارز انسان كامل است به عنوان اسوه و قدوه براى امت اسلامى معرفى كرده و فرموده است : كسى كه به خداوند و روز قيامت اميد داشته و بسيار به ياد خداست ، در تمام گفتار و رفتار خويش به پيامبر اسلام اقتدا تاءسى مى كند. از آن جا كه اثر عملى شناخت و تاءسى به انسان كامل ، اساس تربيت اخلاقى انسان هاست ، خداى سبحان در آيه مباركه فرمان الگو پذيرى از انسان كامل را داده است تا بشر از اين رهگذر به هدايت الهى و تربيت اخلاقى بار يابد.
زمخشرى در كشاف با اشاره به اين نكته ادبى در اين آيه گفته است : اگر سؤ ال شود كه معنا و حقيقت اين آيه مباركه چيست و چرا كلمه اسوه به صورت مضموم آمده . در پاسخ مى گويم به دو جهت : يكى آن كه آيه شريفه مى رساند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فى نفسه اسوه و الگوى حسنه است و جهت ديگر آن كه حضرت داراى صفات و كمالات است كه سزاوار است كه سزاوار است به لحاظ آن اوصاف و كمالات وجودى ، در زندگى بشر الگو قرار گيرد. (9)
البته هدف زمخشرى از طرح اين پرسش و پاسخ آن است كه در كلمات و تعبيرات قرآن كريم ، نكته هاى فراوان ادبى نهفته است و تعبيرهاى گوناگون آن حاوى نكته هاى ظريف ادبى است . اما در كنار آن به انسان كامل و ويژگى هاى آن نيز پرداخته است ، بر اين اساس ، اگر كلمه اسوه در آيه مزبور با ضمه حرف اول (همزه ) آمده باشد، اين تعبير دو معنا را مى تواند داشته باشد؛ يكى اين كه ذات و حقيقت پيامبر خاتم با قطع نظر از كمالات وجوديش ، اسوه حسنه و الگوى تام و مقتداى كامل است .
معناى ديگر و پيام دوم اين تعبير آن است كه در وجود پيامبر اكرم كمالات و اوصافى نهفته است كه سزاوار است انسان به آن كمالات و صفاتى تاءسى كرده و از آن ها متابعت كند. آن طور كه معلوم است در معناى دوم ، صفات پيامبر اسوه و الگوست نه ذات آن حضرت ، لذا به نظر مى رسد كه معناى اول دقيق تر از معناى دوم باشد، چون منشاء پديد آمدن آن گونه صفات بارز و متعالى ، همان ذات مقدسه است و آن صفات هم در حقيقت ، شكوفه هايى هستند كه بر شاخسار آن درخت الهى ظهور و بروز يافته اند.
علامه طباطبائى در ذيل آيه مباركه مى نويسد: اين كه قرآن مى گويد: جمله لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله ، از نظر ادبى ، بدل از ضمير خطاب كم در (لكم فى رسول الله است و اين معنا را مى رساند كه تاءسى به رسول خدا صفت نيكو و زيبايى است كه هر كسى نمى تواند از آن بهره مند شود، بلكه تنها كسانى كه به حقيقت ايمان نايل آمده و عمل صالح انجام مى دهند و پيوسته به ياد خدا هستند و هرگز از او غفلت نمى كنند، در اعمال و رفتارشان آن حضرت را الگو و سرمشق خود قرار مى دهند. (10)
خدا در قرآن كريم حضرت ابراهيم و همراهان او را به عنوان اسوه حسنه معرفى مى كند، آن جا كه مى فرمايد:
قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه (11)؛
بدون ترديد، ابراهيم و كسانى كه با او بوده اند براى شما اسوه حسنه و الگوى نيكويى هستند.
امير المؤ منان على عليه السلام نيز در نهج البلاغه تاءسى و اقتدا به انسان كامل را به اندازه توان لازم دانسته و مى فرمايد:
الا و ان لكل ماءموم اماما يقتدى به و يستضى ء بنور علمه ، الا و ان امامكم قد اكتفى من دنياه بتمريه ، و من طعمه بقرصيه ، الا و انكم لا تقدرون على ذلك و لكن اءعينونى بورع و اجتهاد و عفة و سداد ؛ (12)
آگاه باشيد كه هر پيروى را پيشوايى است كه از او پيروى مى كند و از نور دانش او روشنى مى جويد. بدانيد كه پيشواى شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان براى غذا بسنده كرده است ، بدانيد كه شما چنين نتواند كرد، ليكن مرا در پارسايى و كوشيدن و پاك دامنى و درستى ورزيدن يارى كنيد.
از آن چه گفته شد ضرورت طرح مسئله شناخت انسان كامل از نظر اعتقادى به خوبى روشن شد.
اما از لحاظ عرفانى فعلا تنها بدين نكته اشاره مى شود كه انسان كامل در نظام هستى جايگاه و موقعيت خاصى دارد. در ادامه اين تحقيق ثابت خواهد شد كه عالم و آدم در پناه انسان كامل حفظ مى شود: چه اين كه هدف از خلقت نظام آفرينش ظهور و اظهار انسان كامل است ، اوست كه خليفة الله ، ولى الله ، مشية الله و محل تجلى اسما و صفات الهى و مظهر اسم اعظم ، بلكه خود اسم اعظم است .
بدين ترتيب ، ضرورت شناخت انسان كامل از نظر عرفانى نيز مشخص ‍ خواهد بود. لزوم بررسى آن هم از ديدگاه امام خمينى از آن روست كه ايشان آثار و پر بركت علمى و عملى از خود به يادگار گذاشته اند كه مشحون از حقايق عميق علمى درباره انسان كامل است ، لذا ذر اين اثر زوايا و ابعاد وجودى انسان كامل را از ديدگاه بزرگان اهل معرفت ، به خصوص امام خمينى بررسى خواهيم كرد. گفتنى است كه اين تحقيق از جنبه وجودى انسان كامل در دو قوس نزول و صعود بحث مى كند و اين بيان شخصيت انسان كامل از لحاظ الگوى عملى در ابعاد مختلف و از جهت فردى و اجتماعى از موضوع بحث ما خارج است .
4. پيشينه تاريخى
بحث انسان كامل با اين مسئله آغاز مى شود كه يكى از اساسى ترين معتقدات باطنى اسلام پس از توحيد، تجلى تام اسما و صفات حق سبحانه در مظهر او، يعنى انسان كامل است . به گفته شهيد مطهرى تعبير انسان كامل را نخستين بار در قرن هفتم هجرى عارف نامدار اسلامى محى الدين عربى - پدر عرفان اسلامى - مطرح كرد. (13) او در كتاب فصوص الحكم كه يك اثر عميق عرفانى و از يافته هاى شهودى آن عارف بزرگ است ، در اين باره چنين مى گويد: انسان كامل ، نگين انگشتر عالم آفرينش است (14). هم چنين در رساله اى به نام نسخة الحق مى نويسد:
خداوندى را سپاس مى گويم كه انسان كامل را معلم فرشته قرار داده و با نفس او گردش فلك آفرينش انجام مى گيرد. (15) اين تعبيرهاى محى الدين عربى ، باعث شد كه اصطلاح انسان كامل وارد فرهنگ و ادبيات اسلامى شود، به طورى كه پس از وى پيروان مكتب عرفانى اش ، حقايق و معارف بسيار شگرفى را تحت عنوان انسان كامل در متون عرفانى طرح كرده اند. گفتنى است كه در نظريه ابن عربى ، انسان كامل در سه جنبه اساسى جهان شناختى ، نبوت و عرفان مطرح شده است . اما از نظر جهان شناختى و تكوين جهان ، انسان كامل نمونه آفرينش است و همه نمونه هاى نخستين وجود كلى را در خود دارد، بدين صورت كه همه سلسله هاى مراتب وجود، چيزى جز شاخه هاى گوناگون درخت وجود او نيستند كه ريشه هايش در آسمان بوده و در سراسر هستى گسترده شده است .
اما از لحاظ نبوت ، انسان كامل ، كلمه و فعل ابدى الهى است كه هر مرحله آن به يكى از پيغمبران تشبيه مى شود. و لذا هر فصى از فصوص الحكم به يكى از جلوه هاى انسان كامل اهدا شده است ؛ يعنى پيامبر، جلوه اى از جلوه هاى علم الهى را كه خود در واقع ، مظهر آن است ، در جهان آشكار مى سازد. در اين تصور، انسان كامل ، حقيقت محمدى مى شود كه تحقق ارضى آن به صورت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است . همان گونه كه وقتى دانه و بذرى در زمينى كاشته مى شود، نخست ساقه بر مى آورد، سپس ‍ شاخه و برگ و گل مى كند و در پايان ميوه اى مى دهد كه همانند خود آن دانه و بذر اول است ، انسان كامل يا حقيقت محمدى نيز كه نخستين آفريده حق سبحانه است ، در زمين صورت خود را در حضرت محمد صلى الله عليه و آله كه خاتم پيامبران الهى است ، آشكار ساخته است .
از جنبه سير و سلوك هم انسان كامل نمونه حيات روحانى است ، چه اين كه در وى همه امكانات و حالات وجودى كه در درون انسان نهفته است ، تحقق يافته و به صورت كامل در آمده است . از اين رو، مقصود از انسان كامل ، قبل از هر كس ، پيغمبران ، به خصوص پيامبر اسلام هستند، و بعد اولياى بزرگ الهى اند.
پيروان مكتب ابن عربى مدعى اند كه هر انسانى بالقوه انسان كامل است ، ولى بالفعل تنها پيغمبران و اوليا را مى توان به اين نام خواند و از آن ها به عنوان نمونه هاى حيات معنوى و راهنمايان طريق كمال پيروى كرد. (16)
بحث انسان كامل در آثار عرفانى بسيارى از بزرگان اهل معرفت مطرح شده كه از آن ميان ، بعد از محى الدين عربى ، شاگرد بلا واسطه ايشان ، عارف بزرگ صدرالدين قونوى است . ايشان در كتاب مراتب الوجود به مسئله انسان كامل پرداخته و در اثر عميق عرفانى ديگر خود به نام مفاتيح الغيب الجمع و الوجود، به طور مبسوط در اين باره بحث كرده است . اين كتاب را محمد بن حمزه فنارى معروف به ابن فنارى شرح كرده كه از آن به نام مصباح الانس ياد مى شود و از كتاب هاى بسيار دقيق عرفانى است كه در متن و شرح آن ، درباره انسان كامل و سير وجودى و اوصاف و كمالات او حقايق بسيار گران بهايى طرح و تفسير شده است .
از كسانى كه درباره انسان كامل اثر عميق عرفانى از خود به يادگار گذاشته ، شيخ عبدالكريم بن ابراهيم جيلى (جيلانى ) متوفاى 850 هجرى است .
كتاب او تحت عنوان الانسان الكامل فى معرفة الاواخر و الاوايل مشتمل بر 63 باب است و باب 60 آن با مطالب ارزش مندى كه دارد به بحث انسان كامل اختصاص دارد و خود درباره آن چنين گفته است :
باب شصت اين كتاب درباره انسان كامل است ، و بى ترديد، عمده ترين ابواب آن ، بلكه همه مطالب اين كتاب در حقيقت ، شرح اين باب است . (17) عزيزالدين نسفى از عرفاى اواخر قرن هفتم نيز از بزرگانى است كه در باب انسان كامل معارف عميق و گسترده اى ارائه كرده كه مجموعه سخنان او تحت عنوان كتاب انسان كامل تنظيم شده است . وى درباره انسان كامل و اوصاف و كمالات وجودى او به تفصيل سخن گفته است . وى در بخشى از آن كتاب مى گويد:
بدان كه انسان كامل آن است كه در شريعت و طريقت و حقيقت تمام باشد، و اگر آن عبارت را فهم نمى كنى ، به عبارت ديگر مى گويم : بدان كه انسان كامل آن است كه او را چهار چيز به كمال باشد: اقوال نيك ، افعال نيك ، اخلاق نيك و معارف ، و بسا كسانى كه در اين راه آمده و در آن فرو رفتند و به مقصد نرسيدند و مقصود حاصل نكردند. (18)
آن چه در اين اثر ارزش مند عرفانى بحث شده ، مربوط به زواياى وجودى انسان كامل است ، لكن از بعضى گفته هاى ايشان به دست مى آيد كه او اصطلاح انسان كامل را وسيع تر از آن چه مورد نظر ما و بسيارى از بزرگان اهل معرفت مى باشد، به كار برده است ، زيرا آن چه در اين تحقيق ثابت خواهد شد آن است كه انسان كامل به معناى واقعى كلمه ، در غير انسان معصوم امكان تحقيق ندارد، چون در آثار عرفانى بزرگان اهل معنا، اوصافى براى انسان كامل مطرح شده كه هرگز افراد غير معصوم نمى توانند واجد آن ها باشند.
يكى ديگر از بزرگان اهل معرفت كه درباره انسان كامل سخن گفته ، شيخ محمود شبسترى ، صاحب گلشن راز، متوفاى 720 هجرى است . وقتى از عارف شبسترى درباره مسافر و انسان كامل سؤ ال مى شود، در جواب مى گويد:
وقتى انسان از نقايص امكانى به سوى صفات خدا سفر كرد و به كمال نهايى انسانى خود بار يافت ، انسان كامل مى شود و هدف آفرينش تحقق وجود انسان كامل است . بر سر چنين انسانى تاج خلافت الهى گذاشته مى شود تا بعد از فناى الهى به بقاى الهى بار يابد. وى به صورت سؤ ال و جواب درباره انسان كامل به نظم چنين گفته است :
مسافر چون بود ره رو كدام است ؟
كه را گويم كه او مرد تمام است ؟
پاسخ :
مسافر آن بود، كو بگذرد، زود
زخود صافى شود، چون آتش از دود
سلوكش سير كشفى دان زامكان
سوى واجب به ترك شين و نقصان
به عكس سير اول ، در منازل
رود تا گردد او انسان كامل
بدان اول كه تا چون گشت موجود
كه تا انسان كامل گشت مولود
كسى مرد تمام است كز تمامى
كند با خواجگى كار غلامى
پس آن گاهى كه ببريد او مسافت
نهد حق بر سرش تاج خلافت
بقا يابد او بعد از فنا باز
رود، زانجام ره ديگر به آغاز
همه با او، ولى از همه دور
به زير قبه هاى سير، مستور (19)
هم چنين صائن الدين على بن محمد تركه اصفهانى ، در كتاب تمهيد القواعد مسئله انسان كامل را تشريح كرده است .
از جمله آثارى كه در آن درباره انسان كامل حقايق بلندى مطرح شده ، رساله الولاية ؛ تاءليف حكيم و مفسر كبير قرآن ، علامه طباطبائى است ؛ اين رساله در عين اختصار حقايق بسيار عميقى را درباره انسان كامل عنوان كرده است . وى در آغاز اين رساله مى گويد:
اين رساله اى است كه درباره ولايت كه كمال نهايى و حقيقى انسان است ، تحرير شده ، و آن گونه كه از برهان صريح و ظواهر متون دينى به دست مى آيد، هدف اصلى و نهايى از تشريع احكام حقه الهى رسيدن انسان به مقام ولايت است .
در اين رساله ، مسئله ولايت كه بالاترين مقام انسان كامل است ، به صورت بسيار علمى و عميق بر اساس دلايل عقلى و نقلى تشريح شده است . روش ‍ علامه در اقامه دلايل عقلى و نقلى براى اثبات و تبيين ولايت ، در بسيارى از موارد، به صورت ابتكارى مطرح شده است . ايشان پس از تبيين ماهيت كمال حقيقى انسان ، درباره برهانى كه در اين خصوص اقامه كرده ، مى گويد:
پس كمال حقيقى انسان آن است كه از حيث ذات ، وصف و فعل ، به كمال نهايى برسد؛ يعنى فناى ذاتى ، اسمى و فعلى است ؛ يعنى انسان بتواند اين حقيقت را دريابد كه در نظام هستى ذات ، وصف و فعل حقيقى فقط از آن خداى سبحان است ، و اين حقيقت را بايد به گونه اى درك كند كه لايق شاءن خداوند متعال باشد. اين برهان از موهيت هاى الهى است كه فقط در همين رساله تشريح شده و از راه معرفت نفس قابل طرح و تبيين است . (20)
بدين ترتيب ، بحث انسان كامل هم چنان در ميان عرفا مطرح بوده و هر كدام به اندازه نياز بحث و مقتضيات زمان ، حقايقى را درباره آن عنوان كرده اند، تا عصر حاضر كه عارف نامدار امام خمينى ، در بسيارى از آثار عرفانى خود به بحث انسان كامل پرداخت و معارف عرشى و آسمانى فراوانى را درباره آن اظهار داشته است . اوج سخنان ايشان درباره انسان كامل در كتاب ارزش ‍ مند مصباح الهداية تدوين و تنظيم شده است . اساسا اين كتاب در خصوص ‍ خلافت و ولايت انسان كامل بر مشرب عرفان پوياى اسلامى ، نوشته شده است . در اين تحقيق ، فرازهايى از آن ، همراه با ساير بحث هاى آن بزرگوار درباره انسان كامل ، تحقيق و تبيين خواهد شد.
نكته پايانى در خصوص پيشينه تاريخى اين بحث آن است كه آن چه اشاره شد، گفته ها و نوشته هاى اهل معرفت به طور ويژه درباره انسان كامل بود، اما بايد توجه داشت كه در مورد حقايق و معارف مرتبط با انسان كامل بحث هاى مبسوطى تحت عنوان هاى ولايت ، ولايت مطلقه ، ولايت مقيده ، ولى مطلق ، خاتم ولايت ، نبوت مطلقه و مقيده و امثال آن در آثار اهل معرفت آمده كه در اين تحقيق ، قسمت هايى از آن ها شرح خواهد شد.
تقدير و سپاس 
گر چه بر اساس آيه كريمه (و ما بكم من نعمة فمن الله ) (21) توفيق الهى عامل اصلى تحقيق و تدوين اين اثر علمى و عرفانى بوده ، از آن جا كه مؤ منين مجراى فيض خداوند هستند، بى ترديد، به ثمر رسيدن اين كار تحقيقى مرهون بذل توجه خالصانه و تلاش ، پى گيرى و تشويقات مستمر مسؤ ول فرهيخته پژوهشكده فلسفه و كلام جناب حجة الاسلام و المسلمين على رضا آل بويه بوده است ، لذا از ايشان و ساير همكاران محترم شان كه در مراحل مختلف به انجام رسيدن اين اثر تلاش كرده اند و احيانا مورد نقد و اصلاح قرار داده اند، به خصوص جناب محترم آقاى على اكبر عليزاده كه كار دشوار ويرايش اين اثر را عهده دار بوده است ، سپاس و قدردانى مى شود.
محمد امين صادقى ارزگانى
قم المقدسه - 29 / 5 / 1381
فصل اول : سيماى انسان كامل 
از آن جا كه برداشت ، تفسير و تبيين مفهوم كمال براى انسان ، از ديدگاه مكتب ها و صاحب نظران در مباحث انسان شناسى و كسانى كه درباره كمالات انسان ، اظهار نظر كرده اند، متفاوت است ، طبيعى خواهد بود كه هر ديدگاهى تفسير خاصى از انسان كامل داشته و بر اساس نظريه و مبناى فكرى خود، درباره كمال شناسى و انسان كامل سخن خواهد گفت .
البته به لحاظ اين كه عارفان مسلمان از يك منظر فوق العاده و متعالى و در عين حال ، جامع از كمالات انسانى بحث كرده اند. بديهى است كه ره آورد فكرى آنان درباره مفهوم انسان كامل ، از ساير كسانى كه درباره انسان سخن گفته اند، جامع تر و متعالى تر خواهد بود. چنان كه متفكر بزرگ شهيد مطهرى پس از طرح ديدگاه هاى مختلف درباره انسان كامل در اين باره مى گويد:
من اعتراف دارم كه مكتب عرفان از تمام مكتب هاى قديم و جديد، در باب انسان كامل غنى تر است ؛ نه قديمى ها توانسته اند به پايه اين ها برسند و نه امروزى ها. (22)
قبل از ديدگاه عرفا بايد گفت در اين تحقيق ، سعى شده تا ديدگاه امام خمينى در باب انسان كامل تشريح و تبيين شود، و از آن جا كه ايشان درباره انسان كامل از منظر عارف ، سخن گفته و با شيوه عرفانى آن را تفسير كرده است ، طرح نظريات ساير دانشوران از هدف تحقيق ، بيرون است .
در باب سيماى انسان كامل از ديدگاه عرفاى مسلمان ، به طور كلى در ابتدا بايد گفت : وسيله اى كه اهل معرفت براى رسيدن به مقام انسان كامل معرفى مى كنند، اصلاح و تهذيب نفس و توجه به خداست . هر چه انسان بيش تر به خداى سبحان توجه كند و از غير خداوند فاصله بگيرد و هر چه بيش تر به معرفت نفس و تهذيب آن بپردازد، و از سير در آيات آفاقى و انفسى به خود شناسى و خداشناسى بار يابد، به مقام انسان كامل نزديك تر مى شود. كمال نهايى انسان از نظر عارف ، رسيدن به حق سبحانه است . آنان معتقدند كه اگر انسان باطن خود را تصفيه كرده و از خود ديدن به خدا ديدن بار يابد، به كمال نهايى خود رسيده است . عارف دل داده ، شبسترى در اين زمينه چنين خوش سروده است :
درون خانه دل را فرو روب
مهيا كن مقام و جاى محبوب
چو تو بيرون روى او اندر آيد
به تو، بى تو جمال خود نمايد
بنابراين ، از ديدگاه عرفا، اگر انسان با براق عشق حركت كرده و منازل را زير نظر انسان كامل طى كند، به كمال نهايى خود مى رسد، به طورى كه پرده ميان او و خدا برداشته شده و به مركز جهان هستى مى رسد. او اين راه را با تلاش و تكاپوى مداوم بايد بپيمايد، چنان كه خدا در قرآن كريم مى فرمايد:
يا ايها الانسان انك كادح الى ربك كدحا فملاقيه (23)
وقتى انسان به اين مقام برسد، به حقيقت هستى رسيده و همه چيز را دارا مى شود. چيزى كه انسان را به اين مقام مى رساند عبوديت است . امام صادق عليه السلام فرمود: العبودية جوهرة كنهها الربوبية ؛ (24) عبوديت گوهرى است كه باطن آن ربوبيت پروردگارى است . هر گاه انسان به خدا رسيد، انسان كامل و مظهر كامل اسما و صفات الهى شده و آينه اى مى شود كه ذات حق در او تجلى مى كند. اين حقايق در صورتى براى انسان حاصل مى شود كه همه حجاب هاى ظلمانى و نورانى را خرق كرده باشد. در مناجات شعبانيه - كه مناجات همه ائمه معصومين عليهم السلام است - مى خوانيم :
الهى هب لى كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضيآء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل الى معدن العظمة و تصير ارواحنا معلقة بعز قدسك (25)؛
حضرت امام خمينى در تفسير اين فراز مى فرمايد:
اين كمال انقطاع ، خروج از منزل خود و خودى و هر چه و هر كس و پيوستن به اوست و گسستن از غير و هبه اى الهى است به اولياى خلص ، پس از صعق حاصل از جلال كه دنبال گوشه چشم نشان دادن اوست - ولا حظته الخ - و ابصار قلوب تا به ضياء نظر او نور نيابد، حجب نور خرق نشود و تا اين حجب باقى است . راهى به معدن عظمت نيست و ارواح تعلق به غير قدس را در نيابد، و مرتبت تدلى حاصل نيايد (ثم دنى فتدلى ) (26) و ادنى از اين ، فناى مطلق و وصول مطلق است ، و نجواى سر حق يا بنده خاص ‍ صورت نگيرد، مگر پس از صعق و اندكاك جبل هستى خود.
تا خويشتنى ، به وصل جانان نرسى
خود را بره دوست فنا بايد كرد (27)
امام در اثر نفيس ديگر خود به نام سرالصلوة ، درباره اين فراز نورانى از مناجات شعبانيه مى فرمايند:
آيا مناجات شعبانيه را كه از حضرت امير و اولاد معصوم او (سلام الله عليهم ) وارد شده و مكرر خواندى ، تفكر و تدبر در فقرات آن كردى ؟ كه غاية القصواى آمال عارفان و منتهاى آرزوى سالكان ، همين فقره شريفه از آن دعاى شريف است . و تفكر كن در آن حديث شريف كه از حضرت امام صادق عليه السلام درباره قلب سليم وارد شده ، ببين آيا غير از فناى ذاتى و ترك خود و خوديت و انيت و انانيت كه در لسان اهل معرفت است ، به چيزى ديگر قابل حمل است ؟... مقصود ما از اين تطويل آن است كه برادران ايمانى خود را قدرى به معارف نزديك كنم و جلب نظر خوانندگان را راجع به معارف الهيه و تهذيب باطن كه هر دو از مهمات ، بلكه غايت بعثت انبيا و انزوال كتب است نمايم . (28)
پس از اين مفهوم كلى انسان كامل و حقايق آن ، ديدگاه عده اى از بزرگان اهل معرفت در اين زمينه ، تشريح مى شود:
1. محى الدين عربى و مفهوم انسان كامل
اشاره شد كه تعبير لطيف انسان كامل را اولين بار محى الدين عربى ، صاحب فتوحات مكيه ، مطرح كردند. از اين رو، در آغاز بيان ايشان را درباره انسان كامل ارزيابى كرده ، آن گاه به تبيين نظريات ديگر بزرگان اهل معرفت خواهيم پرداخت . ابن عربى در تعريف انسان كامل مى گويد:
آن گاه كه خداى سبحان ، خواست خود را در كون جامع مشاهده نمايد، انسان كامل را به عنوان روح عالم و آينه تمام نماى هستى آفريد، و اين كون جامع كه انسان كامل و خليفه الهى ناميده مى شود، موجودى است كه خداوند متعال به واسطه او به سوى عالم خلقت نظر كرده و آن ها را مورد رحمت خود قرار مى دهد. پس انسان كامل كه همان كون جامع براى خداوند سبحان است ، به منزله مردمك چشم براى انسان است و نظام آفرينش به وجود او كامل گرديده است . پس انسان كامل براى عالم مانند نگين انگشترى است كه محل نقش و علامتى است كه خزانه هستى به واسطه او حفظ مى گردد، از اين رو، او را خليفه حق ناميده است ، زيرا خالق هستى در سايه وجود او، جهان و جهانيان را حفظ مى كند، بنابراين ، عالم هستى تا آن هنگام كه انسان كامل در آن وجود دارد حفظ خواهد شد. (29)
ملاحظه شد كه ابن عربى به نكات بسيار بلندى در شناخت حقيقت انسان كامل اشاره مى كند. او به تفصيل در اين باره سخن گفته است ، اما ما به بيان فرازهايى از آن بسنده مى كنيم . ياد آورى اين نكته لازم است كه شاگردان در ذيل مباحث او آورده اند، لكن ما سخنان او را در باب انسان كامل در ضمن چند نكته خلاصه مى كنيم :
تحليل كلام ابن عربى  
نكته اول : انسان كامل موجودى است كه خداى سبحان ، كمالات ذاتى خود را كه غيب مطلق است ، در شهادت مطلقه و آينه او مشاهده مى كند؛ انسان كامل تنها موجودى است كه مى تواند آينه حق نما و مظهر كامل الهى باشد. يكى از بزرگان اهل معرفت در اين باره كلامى عميق دارد:
انسان كامل آينه حق است و خداى متعال بر خود لازم كرده است كه اسما و صفات خود را جز در انسان كامل مشاهده نكند و اين معناى آيه مباركه اى است كه فرمود:
انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنا واشفقن منها و حملها الانسان (30). (31)
نكته دوم : هدف نهايى ايجاد عالم و آدم ، تحقق انسان كامل است . پس ‍ انسان كامل موجودى است كه غرض و هدف ايجاد هستى را تاءمين مى كند كه اگر وجود او نمى بود نظام آفرينش پديد نمى آمد، چنان كه در حديث قدسى فرمود: لو لاك لما خلقت الافلاك . (32)
بنابراين ، انسان كامل سبب غايى ايجاد عالم است . مولانا در اين باره مى گويد:
پس به صورت عالم اصغر تواى
پس به معنا عالم اكبر تواى
ظاهرا آن شاخ اصلى ميوه دل است
باطنا بهر ثمر شد شاخ هست
گر نبودى ميل و اميد ثمر
كى نشاندى باغبان بيخ شجر
مصطفى زين گفت كادم و انبيا
خلف من باشد در زير لوا
گر به صورت من زآدم زاده ام
من به معنا جد، جد افتاده ام
پس زمين زاييد در معنا پدر
پس زميوه زاد در معنا شجر (33)
نكته سوم : انسان كامل واسطه فيض الهى در حفظ عالم هستى است ؛ يعنى حق سبحانه در آينه انسان كامل تجلى مى كند. انوار تجليات حق از آينه دل او به عالم و آدم فايض شده ، نظام هستى با رسيدن آن فيض ، حفظ مى شود و تا زمانى كه انسان كامل در عالم باشد، از حق سبحانه تجليات ذاتى و رحمت رحمانى و رحيمى درخواست مى كند و عالم با اين استمداد و فيضان تجليات حق محفوظ مى ماند. بدين لحاظ عارف نسفى در وصف دل انسان كامل سخن زيبايى دارد:
چندين گاه است كه مى شنوى در درياى محيط آينه اى گيتى نماى نهاده اند، تا هر چيز كه در آن روانه شود، پيش از آن كه به ايشان برسد، عكس آن چيز در آينه گيتى نماى پيدا آيد، و نمى دانى كه آن آينه چيست و آن دريا كدام است . آن دريا عالم غيب غيب و آن آينه ، دل انسان كامل است ؛ هر چيز كه از درياى عالم غيب غيب روانه مى شود، تا به ساحل وجود برسد، عكس ‍ آن بر دل انسان كامل پيدا مى آيد و انسان كامل از آن حال خبر مى شود. (34)
خلاصه سخن آن كه چون خزاين كه اسرار الهى است و به طور تفضيل در عالم وجود دارد و به طور جمع در انسان كامل مطوى است ، پس انسان كامل حايز خزاين وجودات اسماى الهى است و به اين معنا حافظ و خزانه دار آن ها خواهد بود، لذا شيخ اكبر - ابن عربى - گفته است : انسان كامل مانند نگين انگشتر است كه با آن خزانه ها را مهر و موم مى كنند. (35)
2. عارف جيلى و انسان كامل  
شيخ عبدالكريم جيلى درباره مفهوم و حقيقت انسان كامل مى گويد:
افراد كمالات اشيا را دارند (بالقوه داراى اين كمالات هستند) و عده ديگر كمالات در آن ها فعليت پيدا كرده و بالفعل داراى آن كمالات هستند. اين دسته دوم همانا انبيا و اولياى كامل هستند كه در كمالات خود متفاوتند؛ عده اى كامل و گروهى ديگر اكمل اند، اما آن حد نهايى از كمال كه براى حضرت محمد صلى الله عليه و آله تعين پيدا كرده ، براى هيچ مس ديگر از افراد انسان تحقق نيافت ، پس آن حضرت انسان كامل است و انبيا و اوليا و افراد كامل ديگر از باب الحاق كامل به اكمل به او ملحق و از باب انتساب فاضل به افضل ، به آن حضرت منسوب هستند، اما در نوشته هاى من هر گاه لفظ انسان كامل به طور مطلق آورده مى شود، مراد حضرت محمد صلى الله عليه و آله است ، زيرا براى انسان كامل اوصاف و كمالاتى ذكر مى شود كه نسبت دادن آن ها به غير پيامبر اسلام جايز نيست . (36)
وى در جايى ديگر درباره انسان كامل مى گويد:
انسان كامل قطبى است كه فلك دايره وجود از اول تا به آخر بر گرد او مى چرخد، و انسان كامل هميشه و در همه اعصار يكى بيش نيست . (37)
همان طور كه ملاحظه شد، عارف جيلى دو تعريف از انسان كامل ارائه كرد: يكى از طريق مصداق آن در آن وجود مقدس پيامبر اسلام به عنوان مصداق بارز انسان كامل مطرح شده است . بر اين اساس ، شناخت انسان كامل از راه شناخت مصداق بارز آن ميسر است . از يكى از همسران آن حضرت درباره اخلاق و صفات وى پرسيدند، در جواب گفت : كان خلقه القران (38). يكى از عرفا از زبان انسان كامل ، در اين باره چنين سروده است :
انا القرآن و السبع المثانى
و روح الروح ، لاروح الاوانى
فؤ ادى عند مشهودى مقيم
يشاهده و عندكم لسانى (39)
مضمون اين دو بيت آن است كه انسان كامل همان قرآن و سوره حمد است كه عصاره قرآن است ، چه اين كه انسان كامل جان جانان است نه روح بدن ها و قلب او در پيشگاه مشهود و معبودش مسكن گزيده ، او را مشاهده مى كند و تنها زبان او در ميان جمع حاضر است و سخن مى گويد:
امير المؤ منين عليه السلام در نهج البلاغه در بيان منزلت و حقيقت ائمه معصومين عليهم السلام كه مصاديق بارز انسان كاملند، فرمود: فيهم كرايم القرآن ، و هم كنوز الرحمن (40). و نيز بيان داشت : و هم اذمة الحق و اعلام الدين فانزلوهم باحسن منازل القرآن . (41)
از اين كلمات نورانى مى توان چنين نتيجه گرفت كه قرآن كريم صورت كتبيه انسان كامل است ، و اگر كسى بخواهد اوصاف انسان كامل را بشناسد بايد در قرآن بيش تر و بهتر دقت و تدبر كند. حكيم بزرگ صدرالمتاءلهين شيرازى در اين باره مى گويد:
بدون ترديد، نسخه قرآن كريم شارح كمالات انسانى است و مقامات اين خليفه ربانى را كه در حقيقت جمعى محمدى ظاهر گرديده ، بيان مى كند. (42)
بيان ديگر عارف جيلى درباره انسان كامل ، مربوط به تبيين اوصاف وجودى و تاءثير او در نظام هستى است كه در اين باره حقايق و معارف بسيارى وجود دارد كه در ادامه به طور مبسوط تبيين خواهد شد.
3. انسان كامل از منظر امام خمينى  
گر چه ديدگاه عميق امام خمينى ، در ادامه به طور مبسوط خواهد آمد، اما در اين بخش كه مربوط به تعريف مفهومى و بيان اجمالى سيماى انسان كامل است ، فراز كوتاهى از كلام آن عارف بزرگ نقل مى شود. امام مى فرمايد: انسان كامل هم چنان كه آينه حق نماست و خداى سبحان ، ذات خود را در آن مشاهده مى كند؛ آينه شهود تمام عالم هستى نيز مى باشد. (43) از اين بيان روشن مى شود كه از ديدگاه امام خمينى ، انسان كامل مانند آينه اى است كه دو چهره آن اسما و صفات الهى ظهور و تجلى مى كند و حق سبحانه خود را در آينه حق نماى او شهود مى نمايد و در چهره ديگر آن ، عالم هستى را با تمام اوصاف و كمالات وجودى نشان مى دهد. بدين لحاظ حضرت امام با نقد سخنان قيصرى در تبيين كلام ابن عربى گفته است :
هدف شيخ عربى آن است كه چون نشئه انسانى از گستردگى و عموميت برخوردار است ، لذا تمام شئون اسمايى و اعيانى را شامل گرديده و همه حقايق الهى و موجودات هستى را تحت سيطره دارد، پس مى تواند كه آينه شهود همه حقايق عالم بوده و براى حق سبحانه جهت شهود موجودات هستى به منزله مردمك چشم براى انسان باشد. (44)
در خصوص جامعيت انسان كامل و مظهريت او براى آن چه در عالم هستى تحقق دارد، هم چنين درباره آينه حق بودن انسان كامل ، بزرگان اهل معرفت كلمات بسيار مفصلى دارند. از جمله عارف نسفى مى گويد:
اين كه در سوره مباركه تين آمده : (و هذا البلد الاءمين ) مراد انسان كامل است كه زبده و خلاصه موجودات است و جامع علوم و مجمع الانوار است و از آن جهت او را بلد مى گويند كه انسان كامل مصر جامع است ، و به تمام اوصاف حميده و اخلاق پسنديده آراسته است . و (اءمين ) از آن جهت مى گويند كه انسان كامل خوف آن ندارد كه از راه باز گردد و ناقص ‍ بماند. انسان كامل به شهرى رسيده است كه (من دخله كان آمنا). (45)
عارف جامى درباره گستردگى وجودى و جامعيت انسان كامل نيز از سويى ، و مظهر كامل بودن او از سوى ديگر، مى گويد:
مرتبه انسان كامل عبارت است از: جمع جميع مراتب الهى و وجودى ، از عقول و نفوس كلى و جزئى ، و مراتب طبيعت تا آخرين تنزلات وجود. و به لحاظ مشابهت اين مرتبه با مرتبه الهيه ، آن را مرتبه عمائيه نيز مى گويند و فرق آن دو مرتبه به ربوبيت و مربوبيت است و لهذا سزاوار خلافت حق و مظهر و مظهر اسما و صفات اوست . (46)
آن چه را عارف جامى درباره تفاوت مرتبه انسان كامل با مرتبه الهيه آورده ، در توقيع شريفى كه از طرف حضرت حجة ابن الحسن العسكرى (عج ) رسيده نيز اشاره شده است :
اللهم انى اسئلك بمعانى جميع ما يدعوك به ولاة امرك ، الماءمونون على سرك ، الواصفون لقدرتك ، فجعلتهم معادن لكلماتك و اركانا لتوحيدك و آياتك ، لا فرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك . (47)
در اين دعاى نورانى كه در آن حقايق و معارف بسيارى مطرح شده ، از انسان هاى كامل به عنوان صاحب ولايت امر و اءمين اسرار الهى ياد شده ، كه خداوند سبحان آنان را معدن كلمات وجودى و اركان توحيد و آيات خويش قرار داده است و تفاوت آن ها با حضرت الهيه ، در همان ربوبيت خدا و مربوبيت و عبوديت آن ها دانسته است . اين عالى ترين مقامى است كه براى موجود امكانى قابل تصور است .
با دقت و تدبر در فرازهاى اين دعاى پر بركت ، حقايقى كه در كلام اهل معرفت عنوان شده تاءييد مى شود و اسرار سخنان امام خمينى و ساير بزرگان اهل معنا آشكار مى شود، زيرا اگر تفاوت مرتبه انسان كامل كه در اين دعا از آن به اركان توحيد ياد شده است ، با مرتبه الهيه در ظاهر و مظهر و ربوبيت و مربوبيت باشد، رب لعالمين در اين مربوب كامل تجلى كرده و آن ظاهر در اين مظهر تام ظهور يافته است . بنابراين ، اين مظهر مى تواند او و اسما و صفاتش را نشان دهد و حق سبحانه خود را در اين مظهر كامل مشاهده كند.
عارف شبسترى در اين باره نيكو سروده است :
احد در ميم احمد گشت ظاهر
در اين دور، اول آمد عين آخر
ز احمد تا احد يك ميم فرق است
جهانى اندر اين يك ميم غرق است
بر او ختم آمده پايان اين راه
در او منزل شده ، ادعوا الى الله
مقام دلگشايش جمع جمع است
جمال جان فزايش شمع جمع است
شده او پيش و دل ها جمله در پى
گرفته دست جان ها دامن وى
در اين ره اوليا باز از پس و پيش
نشانى داده اند از منزل خويش (48)
از آن جا كه احد به اعتبار انتفاى تعدد اسما، صفات ، نسبت ها و تعين ها اسم ذات است ، در ميم احمد كه تعين محمدى است ظاهر شده و مظهر حقيقى احد، حقيقت احمد است و باقى مراتب موجودات همه مظاهر حقيقت محمدى هستند، زيرا از ديدگاه اهل معرفت همان طور كه حق سبحانه در همه مراتب موجودات سريان دارد، انسان كامل نيز سريان دارد، چون او از خود فانى و به حق باقى است . بنابراين ، ميم احمد اشاره به دايره موجودات دارد كه مظهر حقيقت محمدى هستند. (49)
از مجموع گفته ها و نوشته هاى بزرگان اهل معرفت درباره انسان كامل چند مطلب به دست مى آيد:
1. انسان كامل كسى است كه در عالم امكان ، موجودى برتر از او نيست ، زيرا به گفته محققان از اهل معنا عالم كارخانه انسان سازى است كه اگر اين چنين نباشد؛ يعنى انسان بالفعل كه از آن تعبير به انسان كامل مى شود، در آن پديد نيايد، نظام آفرينش عبث خواهد بود، چون مقصود از خلقت منحصرا خلقت انسان است و ساير موجودات (جمادات ، نباتات و حيوانات ) براى انسان آفريده شده اند. اين حقيقت را مى توان از قرآن استفاده كرد، آن جا كه آمده است :
والارض وضعها للانام # فيها فاكهة و النخل ذات الاكمام # و الحب ذو العصف و الريحان . (50)
2. همه اهل تحقيق بر مبناى وحدت شخصى وجود بر اين عقيده اند كه : مراتب تمام موجودات در قوس نزول از تعينات نفس رحمانى است كه از آن به حقيقت محمدى نيز ياد مى كنند و در قوس صعود، حقيقت انسان كامل داراى همه مظاهر و جامع جميع مراتب است ، بنابراين ، تمامى حقايق عقلانى و رقايق برزخى آن ها كه گاهى به عقل و گاهى به شجره و زمانى به كتاب مسطور و امثال آن ياد مى شود، همه و همه نفس حقيقت انسان كامل و از اجزاى ذات او هستند و در واقع ، حقيقت انسان كامل است كه بر حسب هر درجه اى از درجات ، تعين خاص و اسم مخصوص حاصل كرده ، بدين جهت واجد حقيقت انسان كامل است كه آثار تمام آن تعينات را به حقيقت خود اسناد كرده است .
چنان كه امير المؤ منين فرمود:
اءنا آدم الاول انا نوح الاول ، اءنا اية الجبار، انا حقيقة الاسرار، انا صاحب الصور، انا ذلك النور الذى اقتبس موسى منه الهدى ، انا صاحب نوح و منجيه انا صاحب ايوب المبتلى و شافيه ، انا القلم الاعلى ، و انا اللوح المحفوظ، انا خليل الجبرائيل ، انا صفى اسرافيل . (51)
خلاصه آن كه انسان كامل ، موجودى است كه نه تنها علت ايجاد عالم ، بلكه سبب بقاى هستى نيز مى باشد و فيض الهى در پرتو چنين موجودى بر نظام عالم و آدم فرو مى ريزد. اين نكته در عقايد اصيل اسلامى مطرح است كه زمين هيچ گاه بدون حجت حق با بدن عنصرى نخواهد بود كه در زمان حاضر، وجود مقدس حجة بن الحسن العسكرى (عج ) عهده دار چنين مقام است بنابراين ، انسان كامل عبدالله ، عندالله و صاحب مقام ولايت ، يعنى ولى الله است . قلب او وسيع ترين قلب ها و قطب عالم امكان و حجة الله و خليفة الله ، راسخ در علم و خازن و منبع علم لدنى ، ينبوع حكم و زارع قلوب و شوراننده دفاين عقول و امين الله است و زمين هيچ گاه از وجود چنين انسانى خالى نخواهد بود. (52)
حقايق ياد شده همان و معارف بلندى است كه در متون دينى ، به خصوص ‍ ادعيه شريفه درباره انسان كامل عنوان شده است ؛ مثلا در زيارت جامعه كبيره خطاب به ائمه معصومين عليهم السلام مى خوانيم :
السلام عليكم يا اهل بيت النبوة ، و معدن الرحمة ، و خزان العلم ، و اصول الكرم و قادة الامم و ساسة العباد و اركان البلاد و امناء الرحمن ، و صفوة المرسلين . السلام على ائمة الهدى و مصابيح الدجى واولى الحجى و كهف الورى و المثل الاعلى و حجج الله على اهل الدنيا و الاخرة و الاولى السلام على محال معرفة الله و مساكن بركة الله و معادن حكمة الله و حفظة سرالله . اشهد انكم الائمة الراشدون المطيعون لله و اركانا لتوحيده و شهداء على خلقه و اعلاما لعباده و منارا فى بلاده و ادلاء على صراطه ... بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع على الارض ‍ و بكم ينفس الهم ويكشف الضر ان ذكر الخير كنتم اوله واصله و فرعه و معدنه و ماءواه و منتهاه . (53)
براى اين كه اندكى به اسرار اين گونه كلمات نزديك شويم لازم است ، به ره آورد عرفانى - امام خمينى رحمه الله درباره ادعيه و مناجات ائمه عليهم السلام دقت شود كه درباره آن ها گفته است :
كسى بخواهد بفهمد كه مقامات ائمه عليهم السلام چيست به آثار آن ها رجوع كند، آثار آن ها ادعيه آن هاست ، مهمش ادعيه آن هاست و خطابه هايى كه مى خواندند مثل مناجات شعبانيه ، مثل نهج البلاغه ، مثل دعاى يوم العرفه و اين هايى كه انسان نمى داند كه چه بايد بگويم درباره آن ها. (54)
و در جاى ديگر فرمود:
آن چه در ادعيه و مناجات معصومين عليهم السلام مى يابيم ، در اخبار كه اكثرا به زبان عرف و عموم است كم تر يافت مى شود. (55)
هم چنين حضرت امام درباره هم آهنگى ره آورد شهودى اهل معرفت با ادعيه و مناجات ائمه عليهم السلام مى فرمايد:
بسيارى از آن چه آنان گفته اند در قرآن كريم به طور رمز و سر بسته و در ادعيه و مناجات اهل عصمت بازتر آمده است و چون ما جاهلان از آن ها محروميم با آن به معارضه برخاستيم . (56)
با توجه به حقايق ياد شده مى توان گفت كه آن چه در آثار اهل معرفت درباره شناخت انسان كامل آمده ، در اين زيارت نورانى كه از امام دهم عليه السلام رسيده ، اشاره شده است و از آن معلوم مى شود كه انسان كامل نه تنها در بيان عرفا، بلكه از نظر متون دينى نيز واسطه فيض ، علت غايى آفرينش ، ركن توحيد، معدن حكمت و معرفت الهى و مثل اعلى است كه خداوند سبحان ، عالم هستى را از آنان آغاز كرده و به آنان ختم مى كند.

 

next page

fehrest page