يعنى : چون آمد ايشان را
معجزه اى ، گفتند: هرگز ايمان نمى آوريم تا آنكه بما داده شود آنچه به
پيغمبران خدا داده شد، (يعنى : تا بر خود ما وحى نشود باور نمى كنيم بر
كسى وحى شده باشد و خداوند جواب مى دهد) خدا بهتر مى داند پيغمبرى خود
را كجا قرار دهد(و صلاح ندانست وحى بر شما نازل شود).
در سوره انعام : آيه 109.
(و
اءقسموا باللّه جهد اءيمانهم لئن جاءتهم آية ليؤ مننّ بها قل إ نّما
الا يات عهد اللّه و ما يشعركم اءنّها إ ذا جاءت لا يؤ منون # و نقلّب
اءفئدتهم و اءبصارهم كما لم يؤ منوا به اءوّل مرّةٍ و نذرهم فى طغيانهم
يعمهون ).
يعنى : سوگند خوردند به خدا سوگندان سخت كه اگر آيتى براى ايشان آيد
البتّه ايمان آورند بدان . بگو آيات نزد خدا است و چه دانيد اگر آيت هم
بيايد ايمان نمى آورند و دل ها و ديدگان ايشان را مى گردانيم چنانكه در
دفعه اوّل هم (كه معجزه ديدند) ايمان نياوردند و مى گذاريم ايشان در
طغيان خود كور دل بمانند.
از اين آيات و نظائر آن كه نياورديم معلوم مى گردد كه چند بار از آن
حضرت معجزه صادر گرديده بود و خداوند بهانه جوئى هاى آنان را نقل مى
كند گاهى مى گفتند: اين جادوئى است و گاهى مى گفتند: اصلاً ما بايد بر
خودمان وحى نازل شود تا باور كنيم ؛ و در آيات ديگر است كه مى گفتند ما
بايد خدا و فرشتگان را ببينيم و تو را ببينم به آسمان مى روى و كتاب
نوشته اى از آنجا مى آورى .
و در آيه سيم خداوند مى فرمايد: اين مردم بيمارى در دل دارند و آن عُمه
است كه آنها را از دقّت باز مى دارد و به غفلت و طغيان از فكر در امور
معنوى فرو مانده اند و اهل لغت گويند: عُمْه ، كورى بصيرت است و عَمْى
كورى بصر، يك بار معجزه ديدند ايمان نياوردند باز هم ببينند ايمان نمى
آورند.
و در سوره انعام : آيه 4 فرموده :
(و
ما تاءتيهم من آيهٍ من آيات ربّهم إ لا كانوا عنها معرضين ).
يعنى : هيچ آيت و معجزه اى از آيات پروردگار براى آنها نمى آيد مگر از
آن اعراض مى كنند چون معجزات پيغمبر(ص) را به چيزى نمى شمردند و بدان
توجّه نمى كردند و بى اعتنائى مى نمودند و گاهى ميخواستند كه جهان را
زير و زبر كند و آسمان فرود آيد و شهر مكّه و عربستان مانند شام مبدّل
بباغستانها و آب جارى شود و كوه هاى آن بركنده شود و از ميان برود و
تكلّم سوسمار و تسبيح سنگ در دست پيغمبر(ص) و امثال اين امور را معجزه
نمى شمردند.
و در همان سوره : آيه 25 فرمايد:
(و إ
ن يروا كلّ آية لا يؤ منوا بها حتّى إ ذا جاءوك يجادلونك يقول الّذين
كفروا إ ن هذا إ لا اءساطير الا وّلين ).
اگر هر معجزه ببينند ايمان نمى آورند به آن تا چون نزد تو آمدند با تو
مجادله مى كنند و آنها آن كه كافر شدند گويند: اين قرآن نيست مگر
افسانه هاى پيشينيان .
و اينان مى گفتند: معجزات را ديديم امّا چون آنها را براى قبول قرآن
آوردى و قرآن اساطير است ما باور نداريم و ايمان نمى آوريم . و نظير
اين در سوره الاعراف : آيه 143 است :
(ساءصرف عن آياتى الّذين يتكبّرون فى الا رض بغير الحقّ و إ ن يروا كلّ
آيةٍ لا يؤ منوا بها).
و در سوره القمر: آيه 2 و 3:
(اقتربت الساعة و انشقّ القمر # و إ ن يروا آيةً يعرضوا و يقولوا سحر
مستمرّ).
قيامت نزديك شد و ماه شكافته گرديد و اگر آيتى بينند روى بگردانند و
گويند جادوئى است قوى . و ما شرح آن را در عنوان مخصوص آورديم به
حمداللّه تعالى .
ذكر بعض اشعار شعراى عهد پيغمبر(ص) كه متضمن
صدور معجزه است
مالك بن عوف گفت :
و قد كان فى اءمر الصحيفة عبرة |
|
متى ما يخبر غائب القوم بعجب |
محا اللّه منها كفرهم و عقوقهم |
|
و ما نقموا من ناطق الحق معرب |
فكذّب ما قالوا من الامر باطلا |
|
و من يختلق ما ليس بالحق يكذب |
و اءمسى ابن عبداللّه فينا مصدّقاً |
|
على سخط من قومنا غير معتب
(173) |
يكى از فرزندان درباره شفا يافتن چشم او گويد: