ره توشه ى دو جهان
(شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص))

محمّدتقى ناطقى

- ۲ -


اما ديگرى تاجر است ، لكن تاجر با معرفت و كسبى حلال دارد و از درآمدش نه تنها خود و عائله اش را بهره مند و اداره مى كند، كه با به كاراندازى سرمايه و فكرش و با ايجاد مؤ سسات و كارگاه هاى توليدى و سازنده ، ده ها و بلكه صدها خانواده را نان مى رساند و باعث رونق اقتصادى جامعه مى گردد؛ افزون بر اين ، اين تاجر با معرفت در زندگى خود پل ، راه ، حمام ، مسجد، مدرسه ، بيمارستان ، دارالايتام و... مى سازد و آنها را در خدمت مردم قرار مى دهد و باعث عمران و آبادى جامعه مى شود اين درآمد و كسب با بركت است .
پس «بركت »، آن فراوانى را مى گويند كه تواءم با سعادت و آسايش است ، و اگر سعادت و آسايش دنيا و آخرت در كنار اين درآمد و اين شغل حلال تاءمين شد، آن درآمد و شغل با بركت است ، وگرنه جهنم و وبال و گناه است و بس .
نمونه اى از بركت
نقل شده است كه «جابر» در جنگ خندق متوجه وجود مقدس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم شد و ديد آن حضرت از شدت گرسنگى سنگ به شكم خود بسته و سخت به خودش فشار مى آورد.
«جابر» عاشق پيامبر است . متاءثر شد و به خانه رفت و قضيه را به خانم خويش گفت .
خانم او هم كه مريد و پيرو واقعى رسول خداست ، گفت : «جابر!» بره اى با سه كيلوگرم جو در منزل داريم . من جو را آماده نان مى كنم . شما بره را سر بريده و آماده كن ، تا آن را طبخ كرده و از رسول خدا پذيرايى كنيم .
خانم گفت : برو ببين رسول خدا دعوت را مى پذيرد و به خانه ما مى آيد يا خير؟
«جابر» رفت و دعوت كرد و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم هم پذيرفت و آمد و پس از ساعاتى سرانجام گوشت و نان هم آماده شد. «جابر» رفت خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم و عرض كرد غذا آماده است بفرماييد.
«جابر» براى دو تا سه نفر غذا تهيه ديده بود، اما ناگهان متوجه شد كه رسول خدا همه آنهايى را كه در حفر خندق شركت داشتند، جهت صرف غذا به خانه ى «جابر» دعوت كرد!
«جابر» با عجله به خانه آمد و ماجرا را به همسرش گفت كه پيامبر همه را دعوت كرد، چه بايد كرد؟
همسرش گفت : آيا به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم گفتى كه غذاى تهيه شده چيست ؟
گفت : بله .
زنش گفت : پس ساكت باش او بهتر از من و تو آگاه است .
اينجا دو نقل است ؛ يك نقل اين كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله وسلم فرمود: على جان شما با من به درون خانه بيا، و بقيه بيرون منزل بمانند. من آب و گوشت و نان را مخلوط مى كنم و شما به آنها برسان .
نقل ديگر اين كه پيامبر و على عليهما السّلام وارد خانه شدند، ديگران هم به تدريج مى آمدند و رسول خدا به در و ديوار منزل اشاره مى كرد كه عقب برو، و خانه وسيع تر و وسيع تر شد، تا آنجايى كه هفتصد تا هزار نفر به داخل خانه آمدند و نشستند!
پيامبر به خانم «جابر» فرمود: نان را دانه دانه از تنور بيرون آورده و به من بده و خود رسول خدا با دست مباركش آبگوشت را به صورت ، ده نفرى در يك ظرف ريخته و تقسيم مى كرد و به آنان مى داد و اطمينان مى داد كه غذا براى همه هست و جاى نگرانى نيست !
على عليه السّلام هم از مردم پذيرايى مى نمود، تا همه غذا خوردند و سير شدند و در آخر كار على عليه السّلام و «جابر» هم با رسول خدا غذا تناول كردند و رفتند.
«جابر» و همسرش مى گويند: پس از رفتن ميهمانان ، وقتى بر سر تنور رفتيم ، ديديم نانها سرجايش هست و ديگ آبگوشت هم پر است ! و مدتها از آن نان و آبگوشت خورديم و استفاده كرديم .(9)
اين است نمونه اى از فراوانى و بركت .
چرا ماه خدا
پيامبر عزيز اسلام در ادامه ى خطبه ى خويش مى فرمايد: در ميان دوازده ماه ، ماه رمضان با آن ويژگى هايش ماه خداست ، چرا ماه خداست ؟
رسول خدا در ضمن بيانات خويش به نكات مهم و ارزشمندى اشاره دارد كه فلسفه ى ماه خدا را روشن مى كند، آن حضرت چنين فرمود:
«هو شهر دُعيتُم فيه إ لى ضيافة اللّه ؛»(10)
اين ماه ماهى است كه شما دعوت شده ايد به ميهمانى خدا، پس صاحب سفره و ميزبان خداست ، هر كس صاحب خانه و سفره باشد به نام اوست ، همه ى ماه ها از آن خداست ، اما در اين ماه ، خداوند سفره ويژه اى انداخته و دعوت نامه اى مخصوص صادر كرده است ، لذا ماه ميهمانى خدا، ماه بندگان عاشق و روزه داران مخلص است وگرنه خدا در همه ى ايّام و ليالى و به همه ى موجودات رزق و روزى مى دهد. آيا آن خدايى كه كِرم را در دل سنگ و در اعماق دريا، برگ سبز، به دهانش مى رساند، سفره ى ميمانى اش ‍ همه جا باز نيست ؟
خدايى كه درندگان ، چرندگان ، پرندگان ، وحوش و انسانهاى عالم و جاهل ، مردم كافر و ملحدى كه حتى خدا را نمى شناسند و انكار مى كنند و مار و عقرب مى پرستند، خدا نان و هوا و رزق و روزى آنان را هم مى دهد، عابد و زاهد و استاد و مرجع تقليد، همه و همه ريزه خوار سفره ى احسان و بخشش خدا هستند، آيا اينها سفره ى ميهمانى گسترده ى خدا نيست ؟

اى كريمى كه از خزانه ى غيب   گبر و ترسا وظيفه خور دارى
دوستان را كجا كنى محروم   تو كه با دشمنان نظر دارى

آرى ، با اين كه سفره ى ميهمانى و خوان احسان خدا هميشه و همه جا و براى هر موجودى گسترده است ، اما نمى گويد خدا سفره انداخته است ، فقط به ماه مبارك رمضان كه مى رسد، مى گويد يكى از ويژگى هاى اين ماه آن است كه خدا سفره ى ميهمانى اش در اين ماه گسترده است و مهمانى اش به گونه ى خاصى است كه بندگان مخلص بايد از خوردن و آشاميدن و گناه و لغزش و ستم و حق كشى پرهيز نمايند.
عنايات مخصوص پروردگار
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم وارد مرحله ى ويژگى هاى اين ماه عزيز و عنايات مخصوص پروردگار رحمان و رحيم مى شود و چنين مى فرمايد:
«و جُعِلتُم فيه مِن اهل كرامة اللّه ؛»(11)
همه ى شما در اين ماه عزيز رمضان ، جزو كسانى قرار داده شده ايد كه خدا به آنان كرامت و عنايت كرده است .
بعضى ها ممكن است توفيق پيدا نكنند كه به اين سفره ميهمانى حاضر شوند، و به اين مهيمانى بزرگ راه پيدا نكنند و حال آنكه شما را از توفيق شكرت نصيبى داده اند، و شما جزو كسانى هستيد كه خداوند به آنان كرامت فرموده است .
يك وقت شما شخصى را خيلى دوست داريد و مى خواهيد به او خدمتى بنماييد، اما نمى دانيد كه او به چه چيزى نيازمند و علاقمند است . از خودش مى پرسيد كه چيه چيزى را دوست دارى ؟
مى گويد: دعاى من اين است كه يك بار حلقه ى درب خانه ى كعبه را بگيرم و اين دو لب من برسد به «حجر الاءسود» و تبرك شود، تا اين لب گرفتار آتش ‍ جهنم نشود.
البته شرط دارد، «حجر الاسود» مثل «تيزاب » است . فلزّى در دست شماست ، و به طلا فروش مى گوييد: اين فلز چيست ؟
او مى گويد: نمى دانم به طلا شبيه است . با «تيزاب » مشخص مى شود، «حجر الاسود»، «تيزاب » است ، انسان هر خطايى داشت وقتى كنار خانه ى خدا رفت و با اظهار ندامت و توبه گفت : بارخدايا، بنده ى گنهكارى به در خانه ات آمده است ، مرا ببخش ، و بعد از آن هم ديگر دست به گناه نزده است ، اين «تيزاب »، آن ناخالصى ها را از بين مى برد و او را خالص مى كند، و اگر باز هم به آلودگى ، دروغ ، هرزگى و خيانت ادامه بدهد، آن «حجر الاسود» خرابش كرده و آبرويش را مى برد و رسواتر مى شود.
به هر حال شما متوجه مى شويد كه اين دوست مورد علاقه ى شما عاشق زيارت خانه ى خدا و قبر مطهر پيامبر صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم است ، مى گوييد با كمال ميل در خدمت شما با هزينه ى من اين سفر انجام مى گيرد، و هر قدر هم بيشتر به او محبت و لطف مى كنيد باز دوست دارى افزون كنى ، خداوند مى فرمايد: بنده ى من ، حال كه موفق شدى و به ميهمانى من آمدى ، جزو كسانى خواهى بود كه واقعا محبوب من هستند، و مى دانيم كه عشق و محبت هم طرفينى است ، لذا مى فرمايد: شما در اين ماه جزو كرامت شده ها هستيد.
شرايط محبوب و معشوق خدا شدن
محبوب و معشوق خدا شدن شرايطى دارد و رنگ و رفتار خدايى بايد پيدا كرد. يكى از آن شرايط آن است كه آن گونه با بندگان خدا رفتار كند كه خدا مى خواهد و عمل مى كند.
«واقدى » مى گويد: ما سه نفر رفيق يكى از رفقاى ما هاشمى ، بود، ايام عيدى شد و خانم من گفت : «واقدى !» عيد است و ما صبر مى كنيم ولى بچه در كوچه و خيابان لباس نو بر تن بچه هاى مردم مى بينند و ناراحت مى شوند، بيا و فكرى بكن .
مى گويد: يك نامه نوشتم به اين دوست هاشمى خودم و اشاره كردم كه وضع من اين است ، نمى دانم چه كنم ؟
ايشان هزار درهم در يك كيسه اى كه مُهر كرده بود، براى من فرستاد. همان لحظه اى كه اين كيسه ى هزار درهم پول از رفيق به من رسيد، رفيق سوّمى به من نامه نوشت و درست همين شرايط را او پيدا كرده بود.
«واقدى » مى گويد: من همان كيسه را در بسته برايش فرستادم و مُهرش را هم باز نكردم . گويا وقتى من نامه مى نوشتم براى دوست هاشمى خودم ، او فقط همين كيسه پول را داشت و براى من فرستاد، او هم نامه نوشت براى آن دوست سوّمى ما كه من وضعم خوب نيست ، اگر ممكن است لطفى بكن ، وقتى من آن كيسه ى پول را براى دوستم فرستادم ، آن دوست سومى هم عين همان كيسه ى پول را دست نزد و فرستاد براى هاشمى و ايشان ديد اين همان كيسه ى پولى است كه خود فرستاده است !
دوست هاشمى كيسه ى پول را برداشت و آمد درب خانه ى من و رو كرد به من و گفت : آقاى واقدى ، جريان چيست ؟
اين كيسه همان است كه من مهر كرده و برايت فرستاده بودم .
«واقدى » مى گويد: من پول را دادم به آن دوستم و شب رويم نشد به خانه برگردم و خجالت كشيدم از روى زن و بچه ام و رفتم مسجد آن قدر ماندم تا زن و بچه هايم به خواب بروند، و من دير وقت آمدم به خانه ، وقتى آمدم ، خانم علّت را پرسيد واصرار كرد، قضيه را به او گفتم ، و او برگشت و گفت ، آفرين و مرحبا، خوب كارى كردى ، هاشمى به «واقدى » ايثار و محبت كرد و «واقدى » به آن يكى ، و آن يكى هم به هاشمى يعنى پول خود هاشمى برگشت به دست هاشمى !
«واقدى » مى گويد وقتى هاشمى قضيه را متوجه شد، كيسه را باز كرد و صد درهم را به خانم داد، و سيصد درهم را به من داد و سيصد درهم را به آن رفيقمان و سيصد درهم را خود برداشت .
در اين ميان «ماءمون » از اين موضوع باخبر شد، و فورا هفت هزار درهم فرستاد و گفت هزار درهم براى آن خانم كه مى خواست براى بچه هايش ‍ لباس بخرد، و دو هزار درهم براى هاشمى و دو هزار درهم براى آن نفر سوم و دو هزار درهم براى خود من كه «واقدى » باشم .(12)
در درس اخلاق
آيت اللّه مشكينى يك روز در درس اخلاق گفت : روزى در مدرسه ى فيضيه بوديم كه يك شخص آمد كه او را نمى شناختم . سلام داد و جواب دادم ، يك پنج تومانى از جيبش بيرون آورد و به من هديه داد و خداحافظى كرد و رفت .
چند لحظه اى گذشت ، يكى از طلبه ها و رفقاى روحانى آمد و گفت : آقاى مشكينى ، هيچ پولى ندارم ، اگر چيزى دارى به من قرض بده كه خيلى لازم است ؟
گفتم : نمى خواهم قرض بدهم ، بلكه همان پنج تومان را كه داشتم به او دادم و از مدرسه ى فيضيه بيرون آمدم و به حرم حضرت معصومه عليها سلام رفتم براى زيارت .
وارد حرم حضرت معصومه عليها سلام شدم ، ديدم يك آقايى ديگر آمد و سلام داد و با من دست داد و گفت التماس دعا دارم ، و پولى در دست من گذاشت و رفت ، ديدم پنج تومان پول است ، بعضى از پنج تومانى ها خيلى با بركت هستند.
باز هم ويژگى هاى ماه رمضان
به دنبال بيان ويژگى هاى ماه عزيز رمضان رسول خدا ادامه داد و چنين فرمود:
«اءنفاسُكم فيه تسبيح ،
و نَومُكم فيه عبادة ؛»(13)
نفس ها شما در ماه رمضان تسبيح خدا شمرده مى شود و خوابتان عبادت اوست .
يك مثال كوچك ، با محاسبه كردن دقيقه ها و ساعت ها و شبانه روز مى شود تعداد نفس هايى را كه انسان مى كشد حساب كرد و مشخص خواهد شد كه در ماه رمضان ، بدون كوچك ترين كار و عمل چه قدر انسان نفس مى كشد، به همان اندازه در نامه ى عمل او تسبيح و ذكر خدا و حسنه ثبت مى شود. انسان به طور متوسط در هر دقيقه ، 17 تا 18 مرتبه نفس مى كشد و در يك ساعت 1080 مرتبه و در 24 ساعت 25920 مرتبه نفس مى كشد. يعنى طبق فرموده ى پيامبر عزيز اسلام در ماه رمضان شخص به تعداد نفس هايى كه مى كشد، به او ثواب و حسنه مى دهند، و اين كه فرموده اند كه ماه رمضان ماه بركت است ، يكى از بركت هايش همين است ، چه بركتى بهتر از اين ، بدون اينكه انسان زحمتى بكشد، اين قدر حسنه و ثواب كسب كند، و اين عنايت فقط در ماه مبارك رمضان مقدور است و در ماه هاى ديگر سال ممكن و مقدور نيست . اينك اگر ذكرى داشته باشد و يا قرآن را هم تلاوت كند و يا كارهاى نيك ديگرى انجام دهد و يا نمازهاى مستحبّى بخواند و يا دستگيرى فقرا و ضعفا و ايتام داشته باشد و يا در كار تدريس و تعليم و تربيت تلاش نمايد، روشناست كه بهره هاى فراوان ديگرى هم از ماه رمضان خواهد داشت .
ارزش تسبيح خدا گفتن
پيامبر عزيز اسلام در ارزش و فضيلت تسبيح خدا گفتن و بيان حمد و ستايش او چنين فرمود:
«مَن قال سبحان اللّه و بحمده كتب اللّه له اءلف اءلف حسنة ،
و محى عنه اءلف اءلف سيئّة ،
و دفع له اءلف اءلف درجة ،
و مَن زاد زاد اللّه ،
و مَن استغفر غفر اللّه له ؛»(14)
هر كس تسبيح و حمد خدا كند، پروردگار عالم براى او، هزار هزار حسنه در نامه ى عمل وى مى نويسد و هزار هزار گناه را از نامه ى عمل او محو مى كند، و هزار هزار درجه ى معنوى به او عطا مى كند، و هر كس زيادتر بگويد، خداوند هم پاداشش را افزون خواهد نمود و كسى كه طلب مغفرت و آمرزش كند، خداوند او را مى آمرزد.
در روايات اسلامى ، پيامبر اسلام فقط راجع به مقام عالم مى فرمايد:
«يا علىّ، نوم العالمِ اءفضلُ مِن عبادة العابد؛»(15)
خواب عالم و دانشمند از عبادت عابد افضل است و ارتباطى به ماه رمضان و غير رمضان ندارد.
بقيه ى مؤ منين در ماه مبارك رمضان ، خوابشان هم عبادت است ، يعنى اين خصيصه ى ماه رمضان است .
دنباله ى بيانات شيوا و روح بخش پيامبر رحمت در بر شمردن ويژگى ها و خصيصه هاى ماه عزيز رمضان را توجّه كنيد كه فرمود:
«و عملُكم فيه مقبولٌ و دعائُكم فيه مستجابٌ؛»(16)
عمل و عبادت شما قبول درگاه خدا و دعايتان در اين ماه عزيز مستجاب است .
مؤ منين در طول سال كارهاى نيك و خير زيادى را انجام مى دهند، اما نمى دانند قبول درگاه خداوند هست يا خير؟ ولى در ماه مبارك رمضان رسول خدا مى فرمايد قبول است . معمولا در طول سال دعا و نيايش ‍ فراوانى داريم ، اما چه قدر به هدف اجابت نزديك است ، معلوم نيست ، ولى در ماه مبارك رمضان مى فرمايد: دعايتان مستجاب است .
در حقيقت مى خواهد بگويد كه مهربانى و رحمت خداوند در تمام سال هست ، اما در ماه رمضان بى نهايت وسيع است . تجارت در ماه مبارك رمضان صد در صد سود معنوى دارد و بدون كوچك ترين ضرر خواهد بود.
چرا ناراحتى و گريه ؟
«معاذ بن جبل » آمد خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم و عرض ‍ كرد: اى رسول خدا، جوانى به در خانه آمده و اشك مى ريزد و مى خواهد خدمت شما شرفياب گردد. اجازه صادر شد و جوان وارد شد و رسول خدا فرمود: چرا ناراحتى و گريه مى كنى ؟
جوان گفت : اى رسول خدا، گناه بزرگى مرتكب شده ام و سخت ناراحتم .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود: چه گناهى ؟
جوان گفت : خيلى بزرگ است !
پيامبر فرمود: آيا گناه تو از زمين بزرگ تر و از ريگ هاى روى زمين زيادتر و از درياها عظيم تر است ؟ وقتى نادم و پشيمان باشى خدا مى بخشد.
توبه يا دميدن روح اميد
رسول خدا با اين روش مى خواهد روح اميد را در او زنده كند، بين او و خالقش حلقه ى اتصال برقرار كند، كه مبادا به كلّى ببرد و در لجن زار گناه و فساد اخلاق براى هميشه غرق گردد، راستى غير از اميدوار نمودن به رحمت واسعه ى الهى چه راهى براى نجات انسانهايى اين گونه گرفته و گنهكار وجود دارد؟ آيا غير از اين راه رستگارى و نجاتى هست .
به هر حال جوان عرض كرد: اى رسول خدا، باز هم گناه من بسيار بزرگ تر است .
پيامبر فرمود: اگر گناه تو از هفت طبقه ى آسمان و از عرش و كرسى بزرگ تر باشد، خدا مى آمرزد.
صدا زد اى رسول خدا، گناه من بزرگ تر است .
پيامبر فرمود: واى بر تو، آيا گناه تو از خدا هم بزرگ تر است ؟
جوان سرش را پايين انداخت و گفت : نه ، چرا كه خدا از همه چيز بزرگ تر است .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرمود: اگر خدا از همه بزرگ تر است ، بزرگان بخشش بزرگ مى كنند، حالا به من بگو چه كردى ؟
او خجالت كشيد و عرق ريخت و با حالت گريه گفت : نيمه شبى براى نبش ‍ قبرى به قبرستان رفته بودم ، دخترى از اشراف زاده ها و از فردى سرمايه دار فوت كرده بود و او را دفن كرده بودند، من او را نبش قبر كردم و كفن وى را از تن او بيرون آوردم ، يك مرتبه متوجه شدم كه دختر زيبايى است ، شيطان مرا وسوسه كرد، نمى توانم بگويم ولى فهماند كه مرتكب زنا، آن هم با مرده شده است !
پيامبر صدايش را بلند نمود كه اى جوان ! برو مى ترسم آتش تو ما را هم بگيرد.
اين جوان با چشمان اشك آلود جلسه را ترك نمود و سر به كوه و بيابان نهاد و گريه كرد.
از درگاه خدا ندا آمد كه اى رسول خدا، به آن جوان بگو: او را بخشيدم چرا كه او واقعا پشيمان است .(17)
و آن جوان گمراه و گناهكار به بركت حقجويى و ندامت و توبه ، مشمول رحمت واسعه ى الهى گرديد.

الهى من آن عارف مِى پرستم   كه از جام لا تقنَطوى تو مستم
كَرَم پيشه ى تو گنه پيشه ى من   تو آنى كه بودى من آنم كه هستم
آرى ، اميد به رحمت واسعه ى خداوندى به قدرى مهم و ارزشمند است كه امام سجاد عليه السّلام فرمود:
لا يَهلِكُ مؤ من بين ثلاث خصال :
شهادة ان لا إ له إ لا اللّه وحده لا شريك له ،
و شفاعة رسول اللّه ،
و سِعَة رحمة اللّه ؛»(18)
هر مؤ منى به سه چيز اعتقاد و اميد داشته باشد، گرفتار جهنم و هلاكت نمى شود:
1. شهادت بدهد به وحدانيت خدا و يكتايى او،
2. و به شفاعت پيامبر آخر الزّمان معتقد و اميدوار باشد، يعنى آن گونه عمل كند كه پيامبر خدا شفيع او بشود.
3. و به رحمت واسعه ى الهى نيز اميدوار باشد و نور اميد به رحمت واسعه ى الهى دل وى را روشن كرده باشد.
حال چه قدر رحمت خدا وسيع است ، نمى دانم ، فقط مى دانم كه بى نهايت است .
در دعاى افتتاح چنين مى خوانيم :
«و اءيقنتُ اءنّك اءنت اءرحم الرّاحمين »
خدايا، يقين دارم كه تو همان مهربان ترين مهربانان هستى .
در تعقيبات مشتركه ى نمازهاى واجب چنين مى خوانيم :
«الّلهمّ انّ مغفرتك ارجى مِن عملى ،
و انّ رحمتك اءوسع من ذنبى »
بار خدايا، بى گمان آمرزش تو گسترده تر از كار من است ، و بى گمان رحمت تو گسترده تر از گناه من مى باشد.
بار خدايا، به بخشش تو دل بسته ام ، نه به عمل خودم .
بار خدايا، وسعت و عظمت رحمت تو و كوچك بودن گناهم در برابر عظمت رحمت واسعه ات مرا به تو اميدوار كرده است .
در قرآن كريم اين كتاب نجات بخش بشريت چنين مى خوانيم :
«و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيرا#»(19)
خداوندا به اين دو، يعنى پدر و مادرم رحمت آور، چنانكه در دوران كودكى من به من مهربانى و محبت كردند.
در سوره ى مؤ منون مى فرمايد:
«و قل ربّ إ غفر و ارحم و انت خير الرّاحمين# »(20)
و بگو بار خدايا، بيامرز و رحم كن كه تو از همه مهربانترى .
وقتى خداوند مى خواهد بين خود و بنده اش اتصال برقرار كند، و او را به خود نزديك تر نمايد، از در عاطفه وارد مى شود و به صفت رحيميت راهنمايى مى كند و مى فرمايد: از در رحمت خدا بر پروردگارت وارد شو. اين همان لطف و كرم وسيع الهى بر بنده است .
«روى اءنّ فى العرش تمثالا لكلّ عبد،
فاءذ اشتغل العبد بالعبادة راءت الملائكة تمثاله ،
و إ ذ اشتغل العبد بالمعصية امر اللّه بعض الملائكة حتّى يحجّبوه باءجنحتهم لئلّا يراه الملائكة ،
فذلك معنى قوله صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم : يا مَن اظهر الجميل و ستر القبيح ؛»(21)
در روايت دارد كه هر وقت بنده اى در روى زمين خدا را عبادت كند، خداوند شبيه و نمونه اى از او را در آسمان خلق مى كند كه مانند او حركات عبادتش را نشان مى دهد، و خطاب مى كند به ملائكه ها و مى گويد: ببينيد بنده ى من در زمين چگونه عبادت و بندگى مى كند، اما اگر همين بنده معصيتى مرتكب گردد، باز هم مثالى از او در حال معصيت در آسمان ظاهر مى گردد، اما اين بار خدا امر مى كند و پرده اى آويزان مى شود تا ملائكه اين بنده را در حال معصيت نبينند؛ يعنى براى بنده آبرودارى مى كند و شرم مى كند از رسوا شدن بنده اش . اى خدا تو چه قدر مهربانى !
كرم بين و لطف خداوندگار   گنه بنده كردست و او شرمسار
راه رسيدن به رحمت واسعه ى الهى
چه كنيم كه مشمول عفو و رحمت خدا قرار گيريم ؟
قرآن كريم در پاسخ اين پرسش ، چند عامل مهم را متذكر شده و به سه شرط مهم در اين آيه اشاره مى كند و مى فرمايد:
«و اءقيموا الصّلاه و آتوا الزّكاة و اءطيعوا الرّسول لعلّكم تُرحَمون# »(22)
و نماز را برپا داريد و زكات را بدهيد و اين فرستاده ى خدا را فرمان بريد، باشد كه شما را مورد مهر قرار دهند.
پس شرايط رسيدن به رحمت خدا عبارت است از:
1. اقامه ى نماز،
2. اداى زكات ،
3. اطاعت از پيامبر و امام معصوم .
نماز را اقامه كنيد و زكات را بپردازيد و اطاعت كنيد از رسول خدا، شايد مورد رحمت الهى قرار گيريد.
يكى از اين سه شرط، نماز است كه وسيله ى رسيدن به رحمت خداست ، اما نماز دائمى .
قرآن كريم در اين مورد مى فرمايد:
«اءلّذينهم على صلاتهم دائمون# »(23)
آنان كه نماز را مرتب و دائم برگزار مى كنند، داراى ايمان هستند.
2. در آيه ى ديگرى در اين مورد مى فرمايد:
«و هذا كتاب اءنزلناه مبارك فاتّبعوه و اتّقوا لعلّكم تُرحَمون# »(24)
و اين قرآن كتابى است خجسته ، كه آن را بر محمد صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم فرو فرستاديم . پس از آن پيروى كنيد و پروا پيشه سازيد، باشد كه بر شما مهر آورند.
در اين آيه ، دو عامل براى شمول رحمت خدا را نشان مى دهد:
1. پيروى از قرآن و انس با قرآن ؛
2. تقوا و پرهيزكارى . آرى ، اين دو عامل وسيله ى رسيدن به رحمت خداوند معرفى شده است .
3. حضرت صالح پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم خطاب به امّت خود چنين مى گويد:
«قال يا قوم لم تستعجلون بالسّيّئة قبل الحسنة لولا تستغفرون اللّه لعلّكم ترحمون# »(25)
صالح گفت : اى مردم من ! چرا پيش از نيكى به بدى مى شتابيد؟ چرا از خدا آمرزش نمى خواهيد، شايد شما مورد مِهر خدايتان قرار گيريد؟
در اين آيه ى كريمه طلب مغفرت و عذرخواهى از گناه را وسيله ى رسيدن به رحمت خدا قرار داده است .


بنده همان به كه زتقصير خويش   عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداونديش   كس نتواند كه بجا آورد

4. در آيه ى ديگرى در اين مورد مى فرمايد:
«إ نّما المؤ منون إ خوة فاءصلحوا بين اءخويكم و اتّقوا اللّه لعلّكم ترحمون# »(26)
جز اين نيست كه ايمان آوردگان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان [ صلح و] سازش پديد آوريد و از خدا پروا داريد، باشد كه مورد مهر قرار گيريد.
در اين آيه ى كريمه ، اصلاح و آشتى دادن بين جامعه و تلاش براى حفظ وحدت بين مؤ منين را وسيله ى رسيدن به رحمت واسعه ى خدا معرفى مى كند.