ره توشه ى دو جهان
(شرح خطبه ى شعبانيّه ى پيامبر(ص))

محمّدتقى ناطقى

- ۳ -


پيامبر بزرگوار اسلام پس از ورود به مدينه ، اولين كارى كه انجام داد، اختلاف چندين ساله دو طايفه ى اوس و خزرج را اصلاح كرد و سران دو قبيله را جمع نمود و بين آنها آشتى برقرار نمود، و آنها با هم برادر شدند و با صفا و صميميت در كنار رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و جزو ياران خوب آن بزرگوار شدند.
5. در آيه ى ديگرى در اين مورد مى فرمايد:
«وإ ذا قُرِءَ القرآن فاستمعوا له و اءنصتوا لعلّكم ترحمون# »(27)
و هنگامى كه قرآن خوانده مى شود به آن گوش [جان ] سپاريد و خاموش ‍ مانيد، باشد كه مورد مهر قرار گيريد.
در اين آيه تواضع و ادب نشان دادن در برابر كلمات قرآن و توجه به قرآن را وسيله ى رسيدن به رحمت خداوند مى داند، يعنى توجه و تعمق در قرآن سبب آگاهى و معرفت شما مى گردد و از اين طريق خداوند هم به شما ترحّم خواهد نمود.
بنابراين ، با استفاده از آيات فوق نتيجه مى گيريم كه چند چيز وسيله ى رسيدن به رحمت واسعه ى الهى مى باشد، كه ذيلا آورده مى شود:
1. اقامه ى نماز،
2. اداى زكات ،
3. اطاعت از پيامبر،
4. پيروى و انس با قرآن ،
5. تقوا و پرهيز از معصيت الهى ،
6. عذرخواهى از گناه و طلب مغفرت ،
7. اصلاح و حلّ اختلاف بين مؤ منين در جامعه ى اسلامى و حفظ وحدت ،
8. تواضع و فروتنى و گوش جان دادن به تلاوت قرآن كريم به هنگام تلاوت آن .

با من صنما دل يكدله كن   گر سر ننهم وانگه گله كن
اى موسى جان چوپان شده اى   در طور بيا ترك گله كن
نعلين زپا بيرون كن و رو   در دشت طوى پا آبله كن
فرعون هوا چون شد حيوان   در گردن او يك سلسله كن

چه كسانى مورد بخشش خدا قرار نمى گيرند؟
در ابتداى بحث دو نكته و دو مطلب قابل ارزيابى و دقّت است :
1. آنچه از قرآن استفاده مى شود اين است كه چند دسته هستند كه مورد غفران و بخشش الهى قرار نمى گيرند.
الف . دسته ى اول كفّار هستند كه قرآن مى فرمايد:
«إ نّ الّذين كفروا و صدّوا عن سبيل اللّه ثمّ ماتوا و هم كفّار فلن يغفر اللّه لهم# »(28)
به يقين كسانى كه كفر ورزيدند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند، آن گاه در حال كفر مردند، خدا هرگز آنان را نمى آمرزد.
منظور اين است كه آنهايى كه كفر ورزيدند و با خدا در مبارزه بودند و راه خدا را بر مردم سدّ كردند و مردم را از خداجويى و خداخواهى دور داشتند خداوند هرگز آنها را نمى آمرزد.
ب . دسته ى دوم مشركين هستند كه اينها طبق فرموده ى قرآن مورد آمرزش ‍ خدا نخواهند بود.
قرآن مى فرمايد:
«إ نّ اللّه لا يغفر اءن يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء و مَن يُشرك باللّه فقد افترى إ ثما عظيما#»(29)
بى ترديد خدا اين را كه به او مشرك ورزيده شود، نمى آمرزد؛ و فروتر از آن را براى هر كس بخواهد مى آمرزد؛ و هر كس به خدا شرك ورزد، به يقين گناهى سهمگين بربافته است .
ج . دسته ى سوم منافقين هستند كه قرآن مى فرمايد:
«سواء عليهم اءاستغفرتَ لهم اءم لم تستغفر لهم لن يغفر اللّه لهم إ نّ اللّه لا يهدى القوم الفاسقين# »(30)
چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى براى آنان يكسان است . خدا هرگز آنان را نخواهد آمرزيد، چرا كه خدا مردم نافرمان را راه نمى نمايد.
آرى ، فرقى نمى كند براى آنان طلب مغفرت يا آمرزش بكنى يا نكنى ، هرگز منافقين مورد آمرزش خدا قرار نخواهند گرفت .
ان شاء اللّه كه كافر نيستيم ، چون شهادت به وحدانيت خدا و نبوّت پيامبر و قرآن و قبله و معاد و ولايت و امامت مى دهيم ، و ان شاء اللّه كه مشرك نيستيم ، چون خدا را حاضر و ناظر و اصل در همه قضايا مى دانيم ، ضمن اينكه اسباب و واسطه را در توفيق و نتيجه دادن كارها لازم مى دانيم ، اما نفاق خطرناك و حسّاس است ، ممكن است در ظاهر آن گونه باشيم كه در باطن نيستيم و اعمالمان با گفتارمان هماهنگ نباشد و فرداى قيامت در صف منافقين قرار بگيريم ؛ لذا ششدانگ حواسمان را بايد به كار بگيريم تا در عمل و گفتار گرفتار نفاق نشويم .
به قدرى صفت نفاق و دو رويى در پيشگاه پروردگار منّان زشت و قبيح است كه خطاب مى كند به پيامبر و مى فرمايد:
«استغفر لهم اءو لا تستغفر لهم إ ن تستغفر لهم سبعين مرّة فلن يغفر اللّه لهم ذلك باءنّهم كفروا باللّه و رسوله و اللّه لا يهدى القوم الفاسقين# »(31)
براى آنان آمرزش بخواه ، يا برايشان آمرزش نخواه ، [تو در تصميم خود آزادى ، اما] اگر هفتاد بار هم برايشان آمرزش بخواهى ، هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد؛ چرا كه آنان به خدا و فرستاده اش كفر ورزيدند، و خدا مردم نافرمان را راه نمى نمايد.
چه كسانى مورد بخشش قرار مى گيرند؟
مطلب دوم اينكه ، يك عدّه هستند كه مورد غفران خداوند قرار مى گيرند، اينها چه كسانى هستند؟ اينها اهل ايمانند ولى اشتباهات و لغزش ها و گناهانى هم دارند و اصرار به گناه هم ندارند، اينان مورد بخشش و عفو خداوند قرار مى گيرند.
قرآن در مورد اين دسته مى فرمايد:
«يا اءيّها الّذين آمنوا إ ن تتّقوا اللّه يجعل لكم فرقانا و يُكَفِّر عنكم سيّئاتكم و يغفر لكم و اللّه ذو الفضل العظيم# »(32)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از خدا پروا داريد، [او] براى شما وسيله ى جداسازى درست از نادرست قرار مى دهد، و گناهانتان را از [كارنامه ى ] شما مى زدايد، و شما را مى آمرزد؛ و خدا داراى بخششى پر شكوه است .
و از قول اهل ايمان و هدايت مى آورد كه گفتند:
«إ نّا آمنّا بربّنا ليغفر لنا خطايانا و ما اءكرهتنا عليه من السّحر و اللّه خير و ابقى# »(33)
به راستى كه ما به پروردگارمان ايمان آورده ايم تا لغزش هاى ما و افسونى را كه تو ما را بر آن واداشته اى بيامرزد، و[ بر اين باوريم كه پاداش ] خدا بهتر است و پاينده تر.
پس ايمان و اعتقاد هست ، لكن گناهان و لغزش هايى هم هست كه خداوند آن گناهان را به خاطر ايمان و تقواى مردم مى بخشد و مى آمرزد.
و باز قرآن در مورد اين دسته مى فرمايد:
«يا اءيّها الذين آمنوا اتّقوا اللّه و قولوا قولا سديدا#
يُصلِح لكم اءعمالكم و يغفر لكم ذنوبكم و مَن يُطع اللّه و رسوله فقد فاز فوزا عظيما#»(34)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا داريد و سخنى [درست و]استوار بگوييد.
[تا خدا] كارهايتان را برايتان شايسته گرداند و گناهانتان را برايتان بيامرزد، و هر كس خدا و فرستاده ى او را فرمان برد، بى ترديد به كاميابى پرشكوهى نايل شده است .
در اين آيه ، دو روش مهمّ انسانى هست :
1.تقواى خدا،
2.و ديگر سخنِ حق گفتن ، كه آن را مورد نظر قرار داده و مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! تقوا و خدا ترسى داشته باشيد و هميشه به حق سخن بگوييد تا خدا اعمال شما را به لطف خود اصلاح كند و از گناهان شما درگذرد.
و باز خدا به حبيب خود پيامبر بزرگوار اسلام خطاب مى كند كه بگو به آنان كه حتى كافر شدند: اگر از گذشته ى خود اظهار ندامت نموده و توبه كنند، گذشته ى آنان را مى بخشيم :
«قل للّذين كفروا إ ن ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف و إ ن يعودوا فقد مضت سنّة الاءوّلين# »(35)
[اى پيامبر!] به آن كسانى كه كفر ورزيده اند بگو: اگر از حق ستيزى و گناهان خود باز ايستند، آنچه گذشته است بر آنان آمرزيده خواهد شد؛ و اگر [به همان شيوه ى ظالمانه ] بازگردند، بى گمان [سرنوشت شان با همان ] شيوه ى [خداست كه در مورد] پيشينيان گذشت .
به هر حال شواهد قرآن فراوان است به همين مقدار جهت شاهد بحث اكتفا مى كنيم .

در دل شب خيز و ريز قطره ى اشكى زچشم   كه دوست دارم كند گريه گنهكار ما
بنده ى شرمنده تو خداى بخشنده من   بيا بهشتت دهم مرو تو در نار ما
دنباله ى سخنان شيوا و دلنشين پيامبر
اكنون به دنباله ى سخنان شيوا و دلنشين پيامبر عزيز اسلام بررسى و تعمق بيشتر مى كنيم .
اين كه رسول خدا فرمود: زمان در ماه رمضان از بهترين زمان هاست و شب و روز ساعات آن هم چنين است ، اين سؤ ال مطرح مى شود كه مگر زمان ها با هم فرق دارند؟
آنچه از روايات استفاده مى شود اين است كه زمان ها يكسان نيستند. يكى از فضيلت بالايى برخوردار است و ديگرى از ارزش پايين تر و سوّمى به گونه اى ديگر است .
مثلا روز جمعه ، غسل جمعه مستحب است ، اما روز شنبه غسل ندارد؛ پس ‍ بين اين دو زمان ، مختصر فرقى وجود دارد.
در نظام خلقت ، مخلوقات عالم هم مساوى نيستند، اين كره ى خورشيد و آفتاب درخشان ، نورانى است ، در مقابل آن ، زمين تاريك است ، لذا همين كه بين نور خورشيد و زمين چيزى حائل شود، زمين در جا تاريك مى گردد.
در كره ى زمين نباتات و اشجار و گياهان و حيوانات و انسانها و ديگر جانوران زياد هستند، اما در كرات ديگر از اينها خبرى نيست و يا حدّاقل تا اين لحظه بشر نتوانسته است قاطعانه از وجود موجودات زنده در كره ى ماه و امثال آن خبر دهد، پس معلوم مى شود كه يكسان نيستند.
خود انسانها هم از نظر فكر و شكل و قد و قيافه و اخلاق و ميزان درك و فهم و عقل و...، با هم يكسان نيستند.
زمان ها و روز و شب ها هم از نظر ارزش و فضيلت با هم مساوى نيستند.
وقتى خداوند عادل و حكيم مى خواهد قوم عاد را بر اثر گناهان و افراط در فساد اخلاق هلاك كند و عذاب را بر آنان نازل نمايد، چنين مى فرمايد:
«إ نّا اءرسلنا عليهم ريحا صرصرا فى يوم نحس مستمرّ#
تنزع النّاس كاءنّهم اءعجاز نخل منقعر#»(36)
بى گمان ما تندبادى سرد در روزى شوم و ديرپاى بر قوم عاد فرستاديم ،
[بادى ] كه مردم را از جا مى كند [و بر زمين مى كوبيد، تو] گويى تنه هاى درخت خرمايى بودند كه ريشه كن شده اند.
غرض در اين آيه هلاكت و نابودى قوم عاد با تند بادى ، در روز سختى بود كه خدا فرستاد، و آن توفان شديد و وحشتناك را كه با صداى خشن همراه بود، در روز نحسى (37) بر آنها نازل كرد.
از اين آيه معلوم مى شود كه بعضى از روزها خوب و بعضى نحس ‍ است .
از آيات كريمه ى ديگر هم اين حقيقت دريافت مى گردد كه مى فرمايد:
«قل اءعوذ بربّ الفلق#
من شرّ ما خلق#
و من شرّ غاسق إ ذا وقب #
و من شرّ النّفّاثات فى العقد#
و من شرّ حاسد إ ذا حسد#»(38)
بگو: پناه مى برم به پروردگار سپيده دم ،
از شر آنچه آفريده ،
و از گزند شب تيره آن گاه كه درآيد،
و از گزند آن دمندگان در گره ها،
واز گزند حسود، آن گاه كه حسد ورزد.
پس از اين آيات كريمه هم چنين استفاده مى شود كه مخلوقات همه از نظر جايگاه يكسان و مساوى نيستند. زمان هم از اين قانون مستثنى نيست .
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«اذا اصبحتَ فتصدّق بصدقة يذهب عنك نحس ذلك اليوم ؛»(39)
وقتى صبح كردى ، اول صدقه بده تا به واسطه ى صدقه نحسى آن روز از تو دور شود.
امام صادق عليه السّلام هر وقت نماز مغرب را تمام مى كرد، اين دعا را مى خواند:
و اءعوذ باللّه من إ نسان سوء،
و من جار سوء،
و من قرين سوء،
و يوم سوء،
و ساعة سوء،
و من شرّ ما يلج فى الاءرض ، و ما يخرج منها،
و ما ينزل من السّماء و ما يعرج فيها،
و من شرّ طوارق اللّيل و النّهار؛»(40)
پناه مى برم به خدا از انسان نحس و بد، و از همسايه نحس و شرور، و از نزديكان و رفيقان نحس ، و از روز نحس ، و از ساعت نحس ، و از شر آنچه كه در زمين مى رويد، و آن چه از زمين خارج مى گردد و از نحس آن چه كه از آسمان نازل مى شود و به آسمان عروج مى كند، و از شرّ راه هاى نحس شب و روز، در طول زمان .
خدايا از شرور اينها به تو پناه مى برم .
قبولى عمل در ماه رمضان
رسول خدا فرمود: عمل شما در ماه رمضان قبول است . جا دارد در اين مورد مقدارى توضيح داده شود.
اسباب و ابزارى كه سبب قبولى و يا ردّ اعمال نيك انسان مى شود كدام است ؟
يك سرى از اسباب و علل ، سبب مى شوند كه اعمال انسان قبول يا پوچ و نابود گردند. در اين ارتباط قرآن كريم به نكات ظريف و مهمى اشاره كرده است .
در داستان شهادت هابيل فرزند حضرت آدم به دست برادرش قابيل چنين مى فرمايد:
«انّما يتقبّل اللّه من المتّقين# »(41)
خداوند عمل نيك و خوب را تنها از پاكان و با تقوايان قبول مى كند.


هر كه با پاكدلان صبح و مسايى دارد   دلش از پرتو اسرار صفايى دارد
زهد با نيت پاك است نه با جامه ى چاك   اى بس آلوده كه پاكيزه ردايى دارد
سوى بتخانه مرو پند برهمن بشنو   بت پرستى مكن اين ملك خدايى دارد(42)

اول چيزى كه سبب مى شود اعمال انسان قبول نشود، معصيت است ، يعنى شما از يك طرف كار خير و نيك انجام مى دهى ، و از طرف ديگر معصيت خدا مى كنى ، اين كارت به آن كارت زيان مى رساند. به عنوان مثال :
1. بى حرمتى به پدر و مادر
بى حرمتى به پدر و مادر، سبب مى شود كه اعمال انسان حبط شود، و قبول درگاه خدا نشود و يا كار نيكى در حق كسى انجام دادى قبول نشود.
2. منّت و سرزنش
يا با منّت نهادن و با سرزنش كردن ، ارزش عمل خوب شما پيش خداوند از بين مى رود.
به لحن قرآن كريم توجه كنيد كه مى فرمايد:
«يا اءيّها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الُاءذى ...#»(43)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بخشش هاى خود را با منّت نهادن و آزار رسانيدن [به بينوايان ]، تباه نسازيد....
مولاى متقيان امام على عليه السّلام فرمود:
«المعصية تمنع الا جابة ؛»
معصيت مانع قبول عمل مى گردد.
3. بى بند بارى و فسق
بى بندبارى و فسق هم سبب مى شود اعمال انسان قبول نشود. به قرآن كريم توجه كنيد كه مى فرمايد:
«قل اءنفقوا طوعا اءو كرها لن يتقبّل منكم إ نّكم كنتم قوما فاسقين# »(44)
و [نيز] بگو: شما چه از روى ميل يا بى ميلى هزينه نماييد، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد؛ چرا كه شما مردمى نافرمانيد.
آرى ، خدا مى فرمايد: اى حبيب من ، اى پيامبر عزيز، به اينها بگو: هر قدر كار نيك و خير مى كنيد بكنيد، چه با دل و رضا، و چه با اكراه ، خدا از شما نمى پذيرد چون آدم هاى فاسقى هستيد.
در آيه ى ديگرى مى فرمايد:
«و ما منعهم اءن تقبل منهم نفقاتُهم إ لا اءنّهم كفروا باللّه و برسوله و لا ياءتون الصّلاة إ لا و هم كُسالى و لا ينفقون إ لا و هم كارهون# »(45)
و چيزى آنان را از اينكه هزينه هايشان از آنان پذيرفته شود، بازنداشت جز اينكه به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند، و جز با تنبلى نماز نمى گزارند و جز با ناخشنودى هزينه نمى كنند.
اسباب عدم قبولى اعمال
به چهار دليل خداوند اعمال اينها را قبول نمى كند:
1.رابطه شان با خدا خوب نيست .
2. رابطه شان با پيامبر خوب نيست .
3. وقتى به نماز مى ايستند گويا اجبارشان كرده اند، از صفت منافقين است ، كه نماز مى خوانند ولى باطنشان با نماز نيست .
4. انفاق نمى كنند مگر زمانى كه آنها را وادار كنند، و به خاطر حفظ آبرو و حفظ ظاهر، قدمى بر مى دارند، ولى دلشان راضى نيست ، خداوند مى فرمايد اين ها هر چه خرج كنند نزد من ارزش ندارد.
بررسى بيشتر استجابت دعا در ماه رمضان
يكى از سخنان مهمّ رسول خدا در خطبه اش اين بود كه دعايتان در ماه مبارك رمضان مستجاب است . به جاست كه اين نويد، مختصرى بررسى و توضيح داده شود.
دعا چيست و چرا دعا مى كنيم ؟
دعا، در حقيقت استدعا و خواهش از طرف بنده ى خدا در برابر خداست .
انسانها ضمن اينكه از همه ى موجودات بهتر و افضل هستند، موجودى ضعيف و محتاج و نيازمند و هر لحظه هم در معرض حوادث و بلاها و خطرها قرار دارند، براى اينكه انسان گرفتار بلاهاى آسمانى ، زمينى ، اجتماعى ، جنّى و انسى و آشكار و نهان نشود، دستور داده اند كه به ريسمان خدا چنگ زده و متوسل شود.
پيامبران كه از ميان همه ى انسان هاى مؤ من افضل هستند، از دعا غافل نبودند، و از دعا به عنوان محكم ترين وسيله استفاده مى كردند.
در داستان حضرت زكريا عليه السّلام آمده است كه وقتى آن حضرت در برابر كوهى از مشكلات و رنج هاى روزگار قرار گرفت ، دست به دعا و نيايش ‍ برداشت :
«كهيعص #
«ذكر رحمة ربّك عبده زكريّا#
إ ذ نادى ربّه نداءً خفيّا#»(46)
[اين آيات روشنگر]ياد كِرد مِهر پروردگار توست [در گراميداشت ] بنده اش ‍ زكريا.
آن گاه كه [او] پروردگارش را [در نمازگاه خود] با صدايى آرام ندا داد و خواند كه :
«قال ربّ إ نّى وهن العظم منّى و اشتعل الرّاءس شيبا و لم اءكن بدعائك ربّ شقيّا#
و إ نّى خفت الموالى من ورائى و كانت امراءتى عاقرا فهب لى من لدنك وليّا#
يرثنى و يرث من آل يعقوب و اجعله ربّ رضيّا#»(47)
پروردگارا! من استخوانم سست گشته ، و سرم از پيرى برافروخته ، و هرگز در خواندنت ، اى پروردگار من ! نوميد نبوده ام .
و من پس از خود، از بستگانم ترسانم و همسرم نازاست ، پس از نزد خود وارثى به من ارزانى دار،
كه از من و خاندان يعقوب ارث برد؛ و او را، اى پروردگار من ! پسنديده گردان .
به هر حال حضرت زكريا عليه السّلام در دعاى خويش حكايت از ضعف و ناتوانى و پيرى و خستگى دارد و در برابر كوهى از مشكلات و گرفتاريها و در برابر رسالت عظيم هدايت جامعه و مردم به سوى خدا و با دعا از خدا يارى مى خواهد.
و در جاى ديگر مى فرمايد:
«و زكريّا إ ذ نادى ربّه ربّ لا تذرنى فردا و اءنت خير الوارثين#
فاستجبنا له و وهبنا له يحيى و اءصلحنا له زوجه إ نّهم كانوا يسارعون فى الخيرات و يدعوننا رغبا و رهبا و كانوا لنا خاشعين# »(48)
و زكريا را [به ياد آور] آن گاه كه پروردگارش را خواند كه : پروردگارا! مرا تنها مگذار، و تو بهترين ارث برندگانى .
پس خواسته اش را برآورديم و يحيى را به او داديم ، و همسرش را براى او شايسته [و آماده ى بارورى ] ساختيم ؛ چرا كه آنان در كارهاى نيك شتاب مى نمودند، و ما را از سر شوق و بيم مى خواندند و در پيشگاه ما فروتن [و پر خشوع ] بودند.
در داستان حضرت يونس عليه السّلام كه در شكم ماهى دريا زندانى و حبس شد، يونس در دل ماهى و ماهى در دل دريا سرگردان ، در آن لحظات غربت و تنهايى ، يونس دست به دعا برداشت كه قرآن مى فرمايد:
«و ذا النّون إ ذ ذهب مغاضبا فظنّ اءن لن نقدر عليه فنادى فى الظّلمات اءن لا إ له إ لا اءنت سبحانك إ نّى كنت من الظّالمين#
فاستجبنا له و نجّيناه من الغمّ و كذلك ننجى المؤ منين# »(49)
و «ذو النون » را [به ياد آور] آن گاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او تنگ نمى گيريم . پس در آن تاريكى ها ندا داد كه : خدايى جز تو نيست ، پاكى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم .
پس خواسته اش را برآورديم و وى را از آن اندوه [بزرگ ] رهانيديم ، و ما ايمان آوردگان را اين سان مى رهانيم .
در اين آيه ، چند پيام مهم و سازنده و خوبى است :
1. در حساس ترين و خطرناك ترين لحظات ، مؤ من بايد به خدا متوسل شود و نه به ديگران .
2. هر قدر گرفتارى و مشكلات زيادتر شود، نبايد زبان به گله و شكايت باز كرد، بلكه بايد با زبان دعا و تضرّع و خواهش و درخواست از خدا، مشكل را حل كرد.
3. اگر مؤ من از روى عقيده و ايمان و اخلاص ، باز شدن گره ى كور زندگى و برطرف شدن رنج ها را فقط از خدا بخواهد و در مجراى طبيعى خود نيز تلاش كند، خداوند هم او را يارى كرده و درخواستش را اجابت مى كند.
پيامبر بزرگوار اسلام در جنگ «بدر» با توجه به اينكه همه ى ساز و برگ نظامى و نيروى ارتش كوچك خود را آماده كرده بود، تا در برابر ارتش ‍ نيرومند و تا بن دندان مسلح دشمن - كه سه برابر ارتش اسلام بود دفاع كند - با زبان دعا از خداوند درخواست كمك و يارى نمود و خداوند هم كمك فرمود:
«إ ذ تستغيثون ربّكم فاستجاب لكم اءنّى ممدّكم باءلف من الملائكة مردفين# »(50)
هنگامى را [به ياد آوريد]كه [در زير فشار،] پروردگارتان را به فرياد رسى مى خوانديد، و او خواسته ى شما را پذيرفت [و پيام داد] كه : من با هزار فرشته كه پياپى مى آيند، شما را يارى خواهم نمود.
و خدا آن [پيام اميد آفرين ] را قرار نداد جز آنكه [براى شما] نويدى باشد، و تا آن كه دل هايتان به آن آرامش يابد، و[گرنه ] پيروزى تنها از نزد خداست . راستى كه خدا پيروزمند و فرزانه است .
حضرت نوح پيامبر عليه السّلام پس از سال ها تلاش و رنج در راه رسالت الهى و نجات مردم و هدايت آنان به سوى خدا، دل تنگ شد، چرا كه قوم نوح به جاى اطاعت و فرمان بردارى و حمايت و تقدير از زحمات آن بزرگوار، او را آزار دادند كه قرآن كريم رفتار غير انسانى و آزار دهنده ى امّت نوح عليه السّلام و كيفر كردارشان را در اين جهان اين گونه بيان مى كند:
«كذّبت قبلهم قوم نوح فكذّبوا عبدنا و قالوا مجنون وازدُجِر#»(51)
پيش از اينان ، مردم نوح [نيز پيامبران را] دروغگو شمردند و بنده ى ما را دروغزن انگاشتند، و گفتند: ديوانه است و او را آزردند.
سرانجام حضرت نوح پيامبر خسته شد و رو به خدا آورد و به دعا متوسل شد:
«فدعا ربّه اءنّى مغلوب فانتصر#»
پس او پروردگارش را خواند كه :[پروردكارا!] من مغلوب شده ام ، پس داد مرا [از اين سياهكاران ] بستان .
آن گاه مى فرمايد:
«ففتحنا اءبواب السّماء بماء مُنهَمِر#
و فجّرنا الاءرض عيونا فالتقى الماء على اءمر قد قُدِر#
و حملناه على ذات اءلواح و دُسُر#
تجرى باءعيننا جزاء لمن كان كُفِر#
و لقد تركناها آية فهل من مُدَّكِر#
فكيف كان عذابى و نُذُر#»(52)
و ما نيز درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم ،
و زمين را به صورت چشمه سارانى [جوشان ] شكافتيم ، و آب [از آسمان و زمين ] بر اساس فرمانى كه مقرر شده بود، به هم پيوست .
و در ميان آنان نوح را بر[مركبى ] داراى تخته ها و ميخ ‌ها برنشانديم ؛
[همان مركبى ]كه در برابر ديدگان ما [بر امواج آب ها] مى رفت . [آرى ، چنين كرديم ]تا پاداشى باشد براى كسى كه [وجود ارجمندش ] مورد ناسپاسى قرار گرفت .
و بى گمان ، آن [مركب ] را به عنوان نشانه اى بر جاى نهاديم ، پس آيا هيچ پند پذيرى هست ؟
پس عذاب من و هشدارهايم چگونه بود؟
آيا دعا با كار و تلاش مى سازد؟
در قرآن و روايات اهل بيت عليهم السّلام شواهد و دلايل فراوانى داريم كه انسان ها به كار و تلاش و جدّيت تشويق و ترغيب شده اند و متقابلا، هم در قرآن و هم در روايات اسلامى دستورات فراوان و زيادى داريم براى دعا كردن انسان .
قرآن درباره ى تلاش و كار مى فرمايد:
«و اءن ليس للا نسان إ لا ما سعى# »(53)
انسان در گرو تلاش و كار و كوشش خودش هست ...،
پس هر قدر كار كردى به همان اندازه بهره مندى .يك عالم و دانشمند تا دنبال علم نرود و سختى هاى آن را تحمل نكند، به دانش دلخواه دست پيدا نمى كند.
پيامبر بزرگوار اسلام فرمود:
«اطلبوا العلم و لو بالصّين »(54)
دنبال دانش برويد ولو در چين باشد.
چون آن زمان دورترين نقطه به مركز جهان اسلام چين بود، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آلهِ و سلّم چين را مثال زد.
در حديث ديگرى فرمود:
«اطلبوا العلم من المهد إ لى اللّحد»(55)
زگهواره تا گور دانش بجوى .
يك كشاورز را در نظر بگيريد، او تا شخم نزند و زمين را آماده نكند و تخم افشانى ننمايد و زحمت آبيارى و حفاظت و حراست آن را مرتب تحمل نكند، و تا آفت ها را از بين نبرد، محصولى به دست نخواهد آورد، پس ‍ تلاش و كار لازم است .