اولین خط تلفن در نجف آباد
اوایل دهۀ40، پایِ تلفن به نجفآبادِ سی هزار نفری باز شد و یکصد شماره تلفن را در اختیار ادارات و برخی افراد خاص قرار دادند. سیستم تلفنها طوری بود که با چرخاندن دستهای به «تلفنچی» وصل شده و او شما را به شمارۀ مورد نظر وصل میکرد.
برق و روشنایی در نجفآباد
پنج،شش ساله بودم که مرحوم پدرم برای معالجه چشم به اصفهان رفته بودند. چند روز که از مسافرت ایشان به اصفهان گذشت یک روز درشکهای از اصفهان دنبال من و مادرم فرستادند.
سوخت و روشنایی در نجف آبادِ قدیم
طبق شنیدههایم از قدیمیها، تا قبل از دهۀ30 مردم از چراغهای «پیهسوز» برای تامین روشنایی معابر استفاده میکردند. این چراغها عبارت بودند از ظرف سفالی یا فلزی که داخلش پیه (چربی حیوان) یا روغن کَرچک میریختند و فتیلۀ پنبهای آنرا روشن میکردند.
بازتاب اعتصاب «سنت مری» در نجف آباد
یکی دیگر از کارهایی که در موضوع چاپ انجام دادیم، مربوط میشد به قضیۀ اعتصاب غذا در کلیسای «سَنتمِری» پاریس. روز اول مهر56 رژیم بعث عراق در ادامۀ تشدید فشارها به حضرتامام، محل سکونت ایشان در نجف را محاصره و محدودیتهای زیادی برای ترددها و ارتباطات ایجاد کرد.
حمامهای قدیمی نجفآباد
در آن موقع حمام در منازل بطور کلی وجود نداشت و تمام افراد مجبور بودند از حمام عمومی استفاده کنند برای آب حمامها از جویهای آب که قبلاً شرح آن داده شد استفاده میکردند. لذا تمام حمامها در عمق پنج تا شش متری بنا شده بود.
چهل توتی های نجف آباد
کشاورزان قدیمی نجفآباد رسم داشتند در هر محله یا «طاق»، قطعه زمینی را به کارهای مشترک کشاورزی و عامالمنفعه اختصاص دهند که وجه مشترک بیشتر این زمینها، کاشت دهها اصله درخت توت بود.
خرید اسلحه برای رو کم کنی مجاهدین خلقِ نجف آباد
یکی از برنامههای سازمان مجاهدین، برگزاری کوهنوردیهای گروهی در شهرهای مختلف بود. هدف این بود اعضاء که بیشترشان دانشجو بودند، ضمن تقویت قوای جسمانی با هدف شرکت در حرکتهای نظامی یا تحمل شکنجه در دستگیریهای احتمالی، فرصتی برای بحث و بررسی در موضوعات مختلف به دور از هیاهوی شهر و چتر اطلاعاتی ساواک داشته باشند.
انتشار خاطرات پرستار پیشکسوت نجف آبادی
کتاب خاطرات محمد (بهزاد) رستگاری از چهره های شناخته شده جامعه پرستاری شهرستان نجف آباد در قبل و بعد از انقلاب و شاهد زنده بسیاری از وقایع مهم این شهر همچون «محرم خونین سال57» منتشر شد.
اولین آسفالت در نجف آباد
سابقۀ اولین آسفالت در نجفآباد برمیگردد به اواسط دهۀ۳۰ و خیابان امامخمینی. برای اینکار خاک خیابان را تا جایی که به لایۀ سفت زمین یا همان «مُر» برسند، برداشته و جایش سنگهای لاشهای ریختند.
«شب خوانی» آیینی فراموش شده
تا همین چند سال پیش که هنوز برق و ساعت و دیگر ابزارِ مدرنِ سنجشِ زمان ، وجود نداشت، مردمانی بودند که حسابِ روز و ماه و سال و ساعت و دقیقه را داشتند.
رسومِ رمضانی نجف آباد
در آن زمان ساعت شماطهدار و وسایل دیگر برای بیدار شدن و سحری خوردن نبود و اشخاص متدین اغلب نیمههای شب در روی بامها با صداهای بعضا ناهنجار به خواندن مناجات برای بیدار کردن دیگران می پرداختند:
مراسم نوروز در نجفآباد
مراسم دید و بازدید عید تقریباً واجب بود و کوچکترها به منزل بزرگترها برای تبریک میرفتند و با گفتن عید شما مبارک و یا با گفتن صد سال به این سالها عید را تبریک گفته و اشخاص ثروتمند پولی که اغلب بیشتر از ده شاهی نبود به بچهها میدادند و اشخاص بیبضاعت تخم رنگ کرده عیدی میدادند.