«عمو نوروز» نجف آبادی ها
«عمو نوروز» نجف آبادی ها
در نبودِ رسانه‌های امروزی، دهۀ چهل و پنجاه نجف‌آباد شاهد فعالیت مردی بود که هم شاخصه‌های یک رسانه را داشت و هم با کارهای خیری که در طول سال به ویژه ایام نوروز داشت، می‌شد او را نوعِ ایرانی «بابانوئل» (یا همان «عمو نوروز») دانست.

«عمو نوروز» نجف آبادی ها

در نبودِ رسانه‌های امروزی، دهۀ چهل و پنجاه نجف‌آباد شاهد فعالیت مردی بود که هم شاخصه‌های یک رسانه را داشت و هم با کارهای خیری که در طول سال به ویژه ایام نوروز داشت، می‌شد او را نوعِ ایرانی «بابانوئل» (یا همان «عمو نوروز») دانست.

«غلامحسین نادرخانی» مشهور به «خان پُرکُنی» که سال۱۲۸۷ در نجف‌آباد به دنیا آمده بود، در کودکی پدر و مادرش را از دست داد و با روحیه‌ای خاص رشد کرد.

روایات متفاوت و متعدد شفاهی از زندگی غلامحسین‌خان موجود است ولی طبق آن‌چه شنیده‌ام و تقریباً موثق است، مردی بود درشت اندام و مجرد که در مغازه‌اش نزدیک به درمانگاه فعلی قائم در مرکز شهر کاسبی و زندگی می‌کرد. کدو، خشکبار و برخی محصولات کشاورزی خرید و فروش می‌کرد و در کنارش وظیفۀ اطلاع‌رسانی هم داشت؛ از اعلام ذبح شتر و زمان حکومت نظامی گرفته تا گم‌شدن کودکان و برنامه سفرهای زیارتی.

غلامحسین خان، استعداد خاصی در شاد کردن مردم داشت. در عروسی‌ها، با جوک‌ها و حرکات خاصش مجلس‌گردانی می‌کرد. گاهی هفت‌هشت نعلبکی را کنار هم داخل دهانش می‌گذاشت یا ضربی گرفته و خُل و چِل‌های همراهش را به حرکات موزون وا می‌داشت. اگر دستمزد یا هدیه‌ای برای این کارها می‌گرفت، همه را بین دیوانه‌های بی‌کس و کار تقسیم می‌کرد.

اواخر هر سال، همه منتظر ویژه برنامه‌های نوروزی خان بودند. کارناوالی با حضور دیوانگانی مثل «قولی»، «گل‌لندنی[۱]»، «سلمانی» و «باقری» راه می‌انداخت. جسد خشکیدۀ یک گرگ را به پشتِ قولی می‌بست، وسایل جذاب مشابهی به بقیه می‌داد و خودش «دایره‌زنگی» می‌زد. تکه به تکه جلوی مغازه‌ها برنامه اجرا کرده و از کاسب‌ها پول می‌گرفتند تا سور و سات شبِ عید بازیگران جور شود.

کافی بود خسیس‌بازی مغازه‌داری گل کند؛ آن‌قدر شعر و آواز برای آن بخت‌برگشته می‌خواند که از رو برود و دو دستی پول را تقدیم کند. خان، با این کارش هم دستی از دیوانه‌ها می‌گرفت و هم مردم را سرگرم و شاد می‌کرد. خیلی از مردم برای ده‌ها دقیقه مشغول تماشای این کارها می‌شدند.

غلامحسین نادرخانی، بهمن۵۳ در سن شصت و شش سالگی فوت و در قبرستان «پنج‌جوبه» به خاک سپرده شد.

[۱] به اسم این گل حساس بود و اگر اسمش را جلویش می‌آوردی، فحش می‌داد.

«ناگفته ها» به روایت «محمد رضا پزشکی» خبرنگار موسسه اطلاعات در نجف آباد طی دهه ۴۰ و ۵۰؛ کاری از انتشارات مهر زهرا (س)

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

غلامحسین نادرخانی؛خان پُر کنی؛ غلامحسین خان جارچی

غلامحسین نادرخانی؛خان پُر کنی؛ غلامحسین خان جارچی

«عمو نوروز» نجف آبادی ها