پیش بینی شهید کاظمی از ۵اسفند۶۲
پیش بینی شهید کاظمی از ۵اسفند۶۲
حوالی ساعت ۴عصر چهارم اسفند۶۲، جلسه‌ای با حضور فرماندهان قرارگاه بدر و کادر فرماندهی لشکرهای ۸نجف و ۳۱عاشورا در شهرک نفتی جزیرۀ مجنون جنوبی تشکیل می‌شود.

پیش بینی شهید کاظمی از ۵اسفند۶۲

حوالی ساعت ۴عصر چهارم اسفند۶۲، جلسه‌ای با حضور فرماندهان قرارگاه بدر و کادر فرماندهی لشکرهای ۸نجف و ۳۱عاشورا در شهرک نفتی جزیرۀ مجنون جنوبی تشکیل می‌شود. در این جلسه که دستور کارش تعیین جزئیات مانور این دو لشکر در شب پیش‌رو است، احمد غلامپور و غلامحسین بشردوست به عنوان فرماندهان قرارگاه بدر و احمد کاظمی و مهدی باکری به همراه تعدادی از اعضای کادر فرماندهی لشکرهای ۸نجف و ۳۱عاشورا حضور دارند.

غلامپور، ابتدا در تشریح دستور کار جلسه می‌گوید: «با توجه به وضعیتی که حاج‌همت آن‌جا (طلاییه) دارد و کاری که زین‌الدین باید انجام بدهد و نداده، این‌ها (قرارگاه نجف) برای ما یک طرح مانوری چیده‌اند در حدود یک شب. اگر موفق شدند امشب (تیپ) سید‌الشهدا را به اصطلاح هلی‌برن کنند و از این‌جا (محدودۀ سه‌راهی در جنوب‌شرقی مجنون جنوبی) عبور بدهند که کاری به ما ندارد و ما می‌رویم سراغ عملیات خودمان (به سمت نشوه) و اگر نشدند، ما باید به اصطلاح با یک فلش از این‌جا و با یک فلش از این‌جا (از جزایر به طرف طلاییه) بتوانیم ان‌شاءالله وارد شویم امشب. حالا گفتیم اگر نظری دارید، مطلبی دارید، بگویید یا اگر احیاناً می‌دانید این امکان‌پذیر نیست، خیلی خب، صحبتش را بکنید (که) چه جوری است.»

باکری و کاظمی، این طرح را به دلیل مشکلات به وجود آمده در هلی‌برن نیروها و کمبود نیرو و امکانات در جزایر، غیرممکن می‌دانند ولی غلامپور و بشردوست اعتقاد دارند مشکلات مربوط به پرواز بالگردهای هوانیروز، حل خواهد شد.

احمد کاظمی در بخشی از جلسه، در واکنش به وعدۀ حل مشکل پشتیبانی از جزایر، با صدایی گرفته می‌گوید: «بابا‌جان! چه آوردنی؟! ما این‌جا یه خرده نان نداریم. یه خرده آب نداریم بدیم به این بچه‌ها. بابا‌جان این همه هلی‌کوپتر صبح تا حالا اومده. (رزمنده) با خدا عهد کرده… اون‌وقت آدم گریه‌اش می‌گیره. زخمی این‌جا افتاده، داره ناله می‌کنه. می‌گه نمی‌بری منو؟ نمی‌بری منو؟ سه دفعه. چی‌چی آدم جوابش رو بده؟!»

پیشنهاد بعدی فرماندهان قرارگاه، انتقال نیروهای لشکر۳۱ به سه‌راهی و حملۀ آن‌ها از این سمت، هم‌زمان با حملۀ لشکر۸ از روی جادۀ آسفالته نشوه به طلاییه است. باکری و کاظمی، با این پیشنهاد نیز مخالف‌اند و اعتقاد دارند نیروهایشان طوری با هم در حوالی پل سوئیب ادغام شده و مشغول مقاومت‌اند که امکان انتقال نیروهای لشکر۳۱ وجود ندارد. کاظمی در بخشی از جوابش چنین می‌گوید: « مگر ما بابا‌جون پلاستیکی‌ایم که ما را می‌خواهید همین‌جور این‌ور و اون‌ور کنید!»

هم قرارگاه و هم کاظمی و باکری بر این عقیده‌اند که نباید در وضعیت فعلی باقی ماند ولی بین انتخاب طلاییه و نشوه برای اقدام بعدی، اختلاف نظر دارند. غلامپور و بشردوست اعتقاد دارند که باید اول راه زمینی طلاییه باز شود و بعد به سراغ نشوه رفت ولی کاظمی و باکری، بر این نظر هستند که با تعداد نیرویی که از لشکرهایشان وارد جزایر شده، امکان شکستن خط طلاییه وجود ندارد و این‌کار به دلیل وضعیت زمین منطقه و استحکامات دشمن، به ده‌ها گردان نیاز دارد.

احمد کاظمی خطاب به بشردوست می‌گوید: «اگر امشب رفتیم آن‌جا، ما را محاصره می‌کنند. ما این‌را می‌گوییم. ما اگر این‌جا رفتیم این خط را باز کردیم، ما را محاصره می‌کنند. خدا شاهد است. صبحِ اول وقت محاصره می‌کنند. اگر همین امشب محاصره‌مون نکنند تو عملیات، صبح محاصرمون می‌کنند. ما نمی‌تونیم این خط رو تامین کنیم.»

در ادامه، وقتی بشردوست می‌گوید: « این جاده باز بشود، همت و این‌ها می‌آیند می‌روند این بالا (شمال منطقه)»، کاظمی جواب می‌دهد: «هیچ وقت (نمی‌توانند). ۶۰، ۷۰ گردان (لازم است).»

فرماندهان لشکرهای ۸ و ۳۱، پیشنهاد می‌دهند لشکر۱۷ و تیپ سید‌الشهداء از داخل جزایر به سمت طلاییه حرکت کنند و خودشان به سمت نشوه بروند تا هم سازمان دشمن از هم بپاشد و هم از پاتک سنگین عراق به جزایر و بازپس‌گیری مناطق تصرف شده جلوگیری کنند.

قرارگاه، چنین ایده‌ای را به دلیل باز ماندن جناحین نیروها در حمله به نشوه و عدم امکان پشتیبانی، غیرممکن می‌داند.

غلامحسین بشردوست خطاب به احمد کاظمی، چنین می‌گوید: « باز می‌گه سازمان دشمن بپاشد. (به فرض) سازمان دشمن پاشید. فردا تو را چه‌جوری تدارک کنیم برادر عزیز!؟ فردا رسیدی این‌جا، پل الذریجی، چه‌جوری تو را تکمیل کنیم؟ چه‌جوری؟ کجا نیرو به تو برسانیم؟ آب می‌خواهی. وضعیت از کجا بهت برسانیم؟ یک فکری بکن آقاجان من! کسی که طرح می‌ریزد… . شما برو ذریجی. از ذریجی برو تو مقر سپاه سوم عراق. اما چه‌جوری تو را تدارک کنیم؟ وقتی خط تأمین نباشد و نتوانیم از جاده ترابری کنیم. با هزار زحمت که از صبح تا الآن داریم داد می‌زنیم، تازه عصر موفق شدیم شنوک‌ها و این‌ها را راه انداختیم دارد می‌آید! چه‌جوری تو را تدارک کنیم؟»

پیشنهاد بعدی فرماندهان قرارگاه، اختصاص لشکرهای۸ و ۳۱ به طلاییه و اعزام لشکر۱۷ و تیپ سید‌الشهداء به سمت نشوه است. کاظمی و باکری، این نظر را هم رد کرده و معتقدند اگر قرار باشد یگانی به نشوه بزند، نیروهایشان، به دلیل موقعیت فعلی‌شان، توان رزمی و دیگر دلایل، بهترین انتخاب هستند.

در ادامه، بحث‌های مختلف و پراکنده‌ای مطرح می‌شود و در نهایت کاظمی و باکری با توجه به توضیحات بشردوست و غلامپور، به نوعی قانع می‌شوند؛ البته مشروط به هلی‌برن گردان‌های تازه‌نفس به جزایر.

در این‌جا، درد‌دل احمد کاظمی در موضوع هلی‌برن باز شده و با لحنی خاص بیان می‌کند: «اگه یه رییس جمهور، یه نمی‌دونم رییس شورا، چه می دونم چی! مالِ جنگ بود، می‌زد پدر این‌ها رو در می‌آورد که این رقم سر ما اطوار میاند! دیشب تو هلی‌کوپتر دعوا می‌کردند! امروز صبح (هم) این رقم!»

فرماندهان قرارگاه نیز با تایید مشکلات موجود، قول می‌دهند که اولویت هلی‌برن را به نیروهای لشکر۸ و لشکر۳۱ بدهند.

در ادامه و پس از بررسی برخی جزئیات مربوط به ماموریت طلاییه و تبادل نظر در خصوص مشکلات پدافندی جزایر، کاظمی و باکری آماده انجام ماموریت می‌شوند.

احمد کاظمی خطاب به باکری می‌گوید: «بایستی هم راه اسلام را ان‌شاءالله باز کرد که بیاییم این‌جا. چاره‌ای هم نداریم. به من و تو هم مانده است. از کس دیگه‌ای هم نباید انتظار داشت.»

*درپنجم اسفند۶۲، چهار گردان از نیروهای لشکرهای ۸نجف اشرف و ۳۱عاشورا به محاصره درآمده و تمامی آن ها شهید یا اسیر می شوند. طی این روز حدود ۲۰۰ رزمنده از نجف آباد به شهادت می رسند و به همین مناسبت، پنجم اسفند  «روز حماسه و ایثار مردم نجف آباد» نامگذاری شده است.

در کل عملیات خیبر که از سوم اسفند تا حدود دو هفته طول کشید، چند صد رزمنده به شهادت رسیدند که از این تعداد، حدود ۳۰۰ نفر مربوط به شهرستان نجف آباد هستند.

*«حماسه مجنون»؛ تاریخ عملکرد رزمندگان لشکر۸نجف اشرف در عملیات خیبر؛ کاری از انتشارات دارخوین.

رونمایی از کتاب «حماسه مجنون» عملکرد لشکر8نجف اشرف در عملیات خیبر

رونمایی از کتاب «حماسه مجنون» عملکرد لشکر۸نجف اشرف در عملیات خیبر

پیش بینی شهید کاظمی از ۵اسفند۶۲