روزنامه اصفهان زیبا در مصاحبه با حسن کاظمی برادر بزرگتر سردار شهید احمد کاظمی، به بررسی برخی ابعاد شخصیتی این شخصیت در آستانه ۱۹دی ماه سالروز شهادتش پرداخته است. – همیشه از اول تا آخرش با یک پژو ۴۰۵ بود آن هم از خودش. خاکی خاکی بود. هر وقت از مال دنیا حرف میزدیم، ناراحت […]
روزنامه اصفهان زیبا در مصاحبه با حسن کاظمی برادر بزرگتر سردار شهید احمد کاظمی، به بررسی برخی ابعاد شخصیتی این شخصیت در آستانه ۱۹دی ماه سالروز شهادتش پرداخته است.
– همیشه از اول تا آخرش با یک پژو ۴۰۵ بود آن هم از خودش. خاکی خاکی بود. هر وقت از مال دنیا حرف میزدیم، ناراحت میشد و میگفت: «من از تنها چیزی که بیزارم، مال دنیاست.»
-یکبار که رفته بودم تهران دفترش، اول اصرار کرد که زنگ بزنم محمد بیاید و شما را برای ناهار ببرد خانه که من قبول نکردم. بعد گفت پس ناهار را اینجا پیش من باشید و خلاصه نگهمان داشت. اما خدا شاهد است حتی یک ناهار اضافه هم سفارش نداد و سهم خودش را برای من آورد. وقتی به مسئول دفترش این قصه را گفتم، گفت: «اصولا حاجی هروقت مهمون بهش برسه ناهار نمی خوره که نخواهد برای آنها سهمیه جدا سفارش بده.»
-یکبار سفارش خواهرم را کردم که برایش کار پیدا کند. به قدری عصبانی شد که قابل توصیف نیست. گفت هرطوری که بچههای مردم، دختران و خواهرانشان میروند کار پیدا میکنند، این هم برود دنبال کار. اگر هم پیدا نکرد و نیازی به پول داشت، به خودم بگوید.
-یک کاری داشتم تهران، بهش گفتم حاجی یه همچنین قضیهای هست، امکانش هست یک سفارشی بکنی؟ گفت: «نه»، گفتم: «چرا؟» گفت: «چون من در جریان نیستم امکان دارد دروغی بگویم. تو برو کارت را انجام بده، اگر انجام شد که هیچ ولی اگر انجام نشد، از طریق قانون شکایت کن و حق و حقوقت رو بگیر.» میخواهم بگویم تا این حد حواسش بود که خدای ناکرده خودش را وامدار کسی نکند.
(تصویر از کانال کنگره سرداران و ۲۵۰۰ شهید نجف آباد گرفته شده)