در آغوش خدا (توبه)

استاد ابراهيم خرمى مشگانى

- ۱ -


فهرست مطالب 
توبه چيست ؟
توبه در قرآن
خداوند مهربان است
خداوند توبه پذير است
نا اميد نباشيد
راه بازگشت براى خطاكاران باز است
خداوند نه تنها مى بخشد ،بلكه مهربان هم هست
توبه عامل رستگارى
توبه عامل رستگارى
سفارش به توبه
مغفرت ،موضوع مسابقه
خطرناك تر از گناه ،اصرار بر آن است
توبه در روايات و حكايات
مانند بي گناه
بهشت براي توبه كاران
توبه ،سبب خوشحالى خداوند
خداوند به توبه بنده خود شادتر است
توبه ،خصلت مؤ من
خداوند توبه پذير است
دنيا براى توبه كننده
توبه ،محو كننده گناه است
توبه ،باعث پاكيزگى دل
بهترين بنده
جلاى دل
نابود كننده گناهان
داروى گناهان
با استغار خود را خوشبو كنيد
سلاح گناهكار
اوتوبه پذير است
خدايا! دركدام گوشه اى از جهنم اين خبيث را جاى مى دهى ؟
چهار چيز را با چهار چيز بشوييد
از خدا خواستم مرا رسوا نكند
اگر توبه كنى خداوند عالم غفار است
اقسام جمعيت از ديدگاه شيطان
مؤ من بسيار توبه مى كند
درياى رحمت
توبه در آخرين لحظه
از رحمت خداوند نوميد نشويد
مبادا مؤ منان را از رحمت خداوند دور سازيد
لطف خدا به گنهكار توبه كار
در چه لحظه حساسى توبه كرد!
آن مرد اهل بهشت است ؟
اى آنكه دنيا و آخرت از توست ، رحم كن برحال كسى كه نه دنيا دارد و نه آخرت
از كرده خود پشيمان شده و توبه كردم
مرا از رحمت الهى خود ناميد نفرما
پروردگارتان رحمت غبارآلود واجب كرده است
گناه ناميدى از رحمت خداوند بزرگتر از قتل است
در توبه همواره باز است ...
درياى مهر
همه گناهان بخشوده مى شود به جز شرك
براى همه گناهان ، غير از شرك ، اميد آمرزش هست
محبوبيت توبه كار
توبه و جوانان
جوانى و توبه در روايات
توبه جوان گناهكار
جوان توبه كار
جوان توبه كار عاقبت به خير شد
آيا توبه واجب است ؟
توبه ، واجب فورى است
دو خطر تهديد مى كند
روايات
به خاطر يك گناه ريشه سعادت خود را سوزاند
گناهى باعث تباه شدن ايمانش شد
شرايط پذيرش توبه
به يك يا على چهل سال يا حسين از بين نمى رود
راههاى پذيرش توبه از ديدگاه اميرالمؤ منين عليه السلام
اركان توبه
مرحله اول : ندامت و پشيمانى
مرحله دوم : تصميم بر ترك هميشگى گناه در آينده
مرحله سوم : رد حقوق مخلوق
الف : حق مالى
ب :حق بدنى
ج : حق شخصيتى
د: حق ناموسى
ه - حق گمراه شدگان
مرحله چهارم : رد حقوق خالق
مرحله پنجم : ذوب گوشتهاى حرام از اندام
مرحله ششم : تحمل زحمت طاعت ، بعد از شيرينى معصيت
شرايط رد توبه ( توبه ؛ اما بى فايده )
اول : مشاهده مرگ
دوم ؛ توبه ظاهرى
توبه نصوح چيست ؟
توبه صادقانه
توبه نصوح
تفاوت استغفار و توبه
هدف از توبه انبيا و اولياى الهى
1 - شيوه آموزشى و تعليم دارد
2 - عصمت انبيا و اولياى الهى با استغفار و گريه آنان منافاتى ندارد.
انتظار از افراد مختلف يكسان نيست
غفلت را براى خود گناه مى دانند

پيشگفتار 
و انى لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا ثم اهتدى (1)
البته من بسيار بخشنده ام بر آن كس كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد و سپس هدايت يابد
پروردگارا، هم اكنون به سوى تو باز مى گردم و از همه گناهان بزرگ و كوچك ، پنهان و آشكار، گذشته و حال در پيشگاه تو توبه مى كنم .
توبه اى كه ديگر روى شكست نبيند و هرگز فراموش نشود.
خداوندا، تو خود در قرآن فرموده اى ، كه توبه بندگان گناهكار خويش را مى پذيرى و از گناهشان در مى گذرى و خود وعده داده اى كه توبه كنندگان را دوست مى دارى ، پس توبه ام را بپذير و از گناهانم در گذر.
بار الها، مرا از درگاه خويش نوميد باز مگردان و به همراه زيانكاران تيره بخت از پيش خود مران ؛ زيرا كه تو نسبت به گنهكاران توبه پذيرى و در حق خطاكاران پوزش خواه مهربانى .
انسان اغلب به سعادت خود مى انديشد، با اين حال كه گاهى مورد وسوسه شيطان قرار مى گيرد و به گناه آلوده مى شود و از مسير سعادت باز مى ماند. خداوند براى رسيدن به سعادت ، توبه را پيش روى او نهاده و بارها به بازگشت توصيه دارد: توبه الى الله و به طور قطع براى گناهكاران چيزى ضرورى تر از توبه وجود ندارد.
نوشتارى كه پيش روى خود ملاحظه مى فرماييد، بحثى است درباره توبه و جايگاه آن ، مبحث توبه از مباحثى است كه بزرگان علم اخلاق در ابعاد مختلف كلامى ، تفسيرى ، فقهى ، اخلاقى آن بحث نموده اند. اينجانب خداوند را سپاسگزارم كه توفيق داد تا در بعد اخلاقى و تربيتى توبه اين مطالب را به رشته تحرير در آورم و در اختيار همگان قرار دهم .
اميدوارم مطالب اين كتاب رهگشاى زندگى خوانندگان محترم و بندگان مخلص الهى در دنيا باشد و با بهره گيرى از مطالب آن در پى تهذيب و پاك سازى نفس اقدام بيشترى به عمل آورند و نيز مورد پذيرش حضرت حق قرار گيرد و ذخيره اى براى آخرت اين جانب باشد.
خواننده گرامى !
باعث مسرت و خوشحالى است كه با مطالعه دقيق مطالب اين كتاب با ارسال پيشنهادها و نظرهاى خود، ما را در رسيدن به اهداف
دينى و تربيتى يارى كنيد و لغزشهاى ما را گوشزد فرماييد.
التماس دعا ابراهيم خرمى مشگانى

توبه چيست ؟ 
توبه در لغت ؛ يعنى ، رجوع و برگشتن و در اصطلاح ، رجوع و برگشتن و در اصطلاح ، رجوع از معصيت و ترك گناه و ضد آن ، اصرار بر گناه است .
البته توبه به معناى رجوع و برگشتن به طور مطلق نيز صحيح است زيرا اين كلمه (توبه ) در چندين آيه براى خدا به كار رفته است و در آن رجوع از معصيت معنى ندارد. مثلا:
فتلقى آدم ربه كلمات ،فتاب عليه هو التواب الرحيم (2)
آدم از پروردگار خود كلماتى را گرفت ،سپس خدا به سوى او به رحمت بازگشت زيرا او توبه پذير و رحيم است
ونيز؛
لقد تاب الله على النبى و المهاجرين و الانصار (3)
خدا ،با رحمت بيكران خود به سوى پيامبر و گروه مهاجرين و انصار برگشت
بنابراين توبه مطلقا به معناى رجوع و بازگشتن است ولى توبه خدا با توبه بنده فرق دارد؛ توبه خدا بازگشت به بنده است بارحمت و مغفرت بيكران خود و توبه بنده ؛ بازگشت از گناه و معصيت به سوى خداست و تصميم عدم ارتكاب آن
توبه در قرآن  
در بيش از هشتاد آيه قران از توبه ياد شده كه بر اهميت و لزوم آن سفارش ‍ شده است لذا براى بهره مند شدن از چشمه جوشان آن به برخى از آيات اشاره مى شود:
توبه بهتر است ؛
فان تبتم فهو خير لكم وان توليتم فاعلموا انكم غير معجزى الله (4)
خطاب به مشركان : اگر توبه كنيد به نفع شماست و اگر سرپيچى نماييد ،بدانيد شما نمى توانيد خدا را ناتوان بسازيد
خداوند مهربان است ؛ 
و استغفروا ربكم ثم توبوا اليه ان ربى رحيم ودود (5)
از پروردگار خود آمرزش بطلبيد و به سوى او باز گرديد كه پروردگارم مهربان و دوستدار است
خداوند توبه پذير است ؛ 
الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبه عن عباده (6)
ايا نمى دانند كه فقط خداوند توبه را از بندگانش مى پذيرد؟0
نا اميد نباشيد؛  
قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم (7)
بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد،از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خداوند همه گناهان را مى آمرزد ،همانا او آمرزنده و مهربان است
راه بازگشت براى خطاكاران باز است ؛  
الا من تاب و امن و عمل صالحا فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله غفورا رحيما (8)
مگر كسى كه توبه كند وايمان آورد و عمل صالح انجام دهد كه خداوند گناهان اين گروه را به حسنات تبديل مى كند و خداوند آمرزنده و مهربان است
خداوند نه تنها مى بخشد ،بلكه مهربان هم هست ؛  
من يعمل سوء او يظلم نفسه ثم يستغفر الله يجد الله غفورا رحيما (9)
هر كس كار بدى كند يا به خودش ستم كند سپس از خداوند آمرزش بطلبد ،خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت
توبه عامل رستگارى ؛  
توبوا الى الله جميعا ايها المومنون لعلكم تفلحون (10)
اى مؤ منان همگى به سوى خداوند باز گرديد تا رستگار شويد
توبه عامل رستگارى ؛  
فاما من تاب و عمل صالحا فعسى ان يكون من المفلحين (11)
اما كسى كه توبه كند وايمان آورد و عمل صالح انجام دهد ،اميد است از رستگاران باشد
سفارش به توبه ؛  
وان استغفروا ربكم ،ثم توبوا اليه يمتعكم متاعا حسنا الى اجل (12) مسمى
و اين كه از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد سپس به سوى او باز گرديد تا به طرز نيكويى شما را تا مدتى معين بهره مند سازد
مغفرت ،موضوع مسابقه ؛  
سارعوا الى مغفره من ربكم و جنة عرضها السموات و الارض اعدت للمتقين (13)
بشتابيد به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه وسعتش آسمانها و زمين است ،براى پرهيزگاران آماده شده است
خطرناك تر از گناه ،اصرار بر آن است ؛  
و الذين اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذكر و الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله و لم يصروا على ما فعلوا وهم يعلمون (14) افراد با تقوا كسانى هستند كه هر گاه كار زشت انجام دهند و يا به خويشتن ستم كنند،به ياد خدا مى افتند و براى گناهان خود استغفار مى كنند و جز خدا كيست كه گناهان را ببخشد؟ و متقين آگاهانه بر كار زشت اصرار نمى ورزند(15)
توبه در روايات و حكايات 
در روايات از پيامبر بزرگوار اسلام عليه السلام و پيشوايان معصوم عليه السلام سفارش زيادى به توبه و شرايط و خاصيت آن شده است ،كه به برخى از آنها اشاره مى شود:
مانند بى گناه ؛  
امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمايد:
(التائب من الذنب كمن لا ذنب له )
توبه كننده از گناه همانند كسى است كه گناه ندارد
بهشت براى توبه كاران ؛  
پيامبر اكرم عليه السلام مى فرمايند:
(الجنه لكل تائب )
بهشت متعلق به توبه كاران است
توبه ،سبب خوشحالى خداوند؛  
و نيز پيامبر صلى اللّه عليه و آله فرمودند:
الله افرح بتوبة من العقيم الوالد و من الضال الواجد و من الظمان الوارد (16)
خداوند از توبه بنده خود بيش از عقيمى كه بزايد و گمراهى كه گم كرده اش ‍ را بيابد و تشنه اى كه به آب رسد ،خوشحال تر است
خداوند به توبه بنده خود شادتر است ؛  
ابو عبيده حذاء گويد ،شنيده ام از حضرت امام محمد باقر عليه السلام كه مى فرمود:
ان الله تعالى اشد فرحا بتوبه عبده من رجل اضل راحلته و زاده فى ليله ظلماء فوجدها فالله اشد فرحا بتوبة عبده من ذلك الرجل براحلته حين وجدها (17)
همانا خداوند به توبه بنده خود خوشحال تر از مردى است كه در تاريكى ،شتر و توشه خود را گم كرده باشد و آنها را بيابد پس خداوند به توبه بنده اش از چنين مردى در آن حال كه راحله گم شده را پيدا كند ،شادتر است
توبه ،خصلت مؤ من ؛  
پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
من لم يندب على ذنب يرتكبه ،فليس بمؤ من ولم تجب له الشفاعه (18)
هر كس از گناهى كه مرتكب شود توبه نكند ،مؤ من نبوده و شفاعتى برايش ‍ نخواهد بود
خداوند توبه پذير است ؛  
ونيز پيامبر بزرگوار حضرت محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله فرموده :
لو اخطاتم حتى تبلغ خطايا كم السماء ثم تبتم لتاب الله عليكم (19)
اگر آنقدر گناه كنيد كه خطاهايتان به آسمان برسد و سپس توبه كنيد ،خدا توبه شما را مى پذيرد
دنيا براى توبه كننده ؛  
اميرالمؤ منين ،امام على عليه السلام مى فرمايد؛
ولا خير فى الدنيا الا لرجلين : رجل اذنب ذنوبا فهو يتداركها بالتوبة و رجل يسارع فى الخيرات (20)
((دنيا فقط براى دو كس خوب است ؛ كسى كه گناهانى كرده و مى خواهد با توبه جبران كند؛ و كسى كه با سرعت به كارهاى نيك مشغول است
توبه ،محو كننده گناه است ؛  
ابى بصير گويد ،شنيده ام از امام جعفر صادق عليه السلام كه فرمودند:
اذا اذنب الرجل خرج فى قلبه نكتة سوداء ،فان تاب انمحت وان زاد زادت حتى تغلب على قلبه فلا يفلح بعدها ابداع (21)
زمانى كه مرد گناهى كند ،نقطه اى سياه در دلش پديد آيد ،اگر توبه كند ،محو شود و اگر گناهش زيادتر گردد ،در آن سياهى بيفزايد تا تمام قلبش را فراگيرد كه از آن پس هيچگاه رستگار نگردد))
توبه ،باعث پاكيزگى دل ؛  
امام على عليه السلام فرمودند:
(التوبة تطهر القلوب و تغسل الذنوب )(22)
توبه مايه پاكيزگى دل و باعث مبرا گشتن از گناهان است
امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:
رحم الله عبدا تاب الى الله قبل الموت ،فان التوبه مطهره من دنس ‍ الخطيئه و منقذه من شقا الهلكه (23)
خداوند رحمت كند بنده اى را كه پيش از مرگ توبه كند ،زيرا توبه پليدى گناه و نادرستى را پاك مى كند واز بدبختى نابودى رهايى بخش است
بهترين بنده ؛  
امام محمد باقر عليه السلام فرمودند:
سئل رسول الله صلى الله عليه و آله عن خيار العباد قال صلى الله عليه و آله :...واذا اساء وا استغروا (24)
سؤ ال شد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره بهترين بندگان از آن جمله فرمودند:... زمانى كه بدى كنند ،استغفار كنند
جلاى دل ؛  
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرموده اند:
ان للقلوب صداء النحاس فاجلو ها بالاستغفار (25)
همانا براى دلها زنگارهايى همانند زنگار مس موجود است ،پس آن را با استغار كردن جلا دهيد وبزداييد
نابود كننده گناهان ؛  
قال المعصوم عليه السلام :
(الاستغفار ممحاه الذنوب )(26)
استغفار وآمرزش طلبى وسيله محو و نابودى گناهان مى باشد
داروى گناهان ؛  
و حضرت امام على عليه السلام فرمودند:
(الاستغفار دواء الذنوب )(27)
استغفار داروى گناهان است
با استغار خود را خوشبو كنيد؛  
تعطروا بالاستغفار لا تفضحنكم روائح الذنوب (28)
خود را با استغفار وآمرزش خوشبو كنيد تا بوى گناهان رسوايتان نسازد
سلاح گناهكار 
حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
(سلاح المذنب الاستغفار )(29)
اسلحه وابزار گناهكار آمرزش خواستن است
اوتوبه پذير است ؛  
امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد:
واستغفروا الله وتوبوا اليه فانه يقبل التوبه ،
ويعفوا عن السيئات ويعلم ما تفعلون
(30)
واز خدا آمرزش بخواهيد وبه سوى او توبه كنيد كه او توبه پذير است و بديها را عفو مى كند و آنچه انجام مى دهيد ،مى داند
خدايا! دركدام گوشه اى از جهنم اين خبيث را جاى مى دهى ؟  
غزالى در ((احياء العلوم ))آورده است :
در اطراف بصره مردى از دنيا رفت هيچ كس بر جنازه او حاضر نشد ،براى آنكه او پيوسته مست شراب و غرق در جنايت بود ،همسرش وقتى كه ديد مردم جنازه او را بر نمى دارند به ناچار چند نفر باربر اجير كرد وبه آنها پول داد كه جنازه را بردارند ،وقتى كه به ((مصلى ))بردند ،هيچ كس حاضر نشد كه بر او نماز بخواند ،چاره اى جز اين نديدند كه او را به صحرا ببرند وبدون نماز دفن كنند در آن نزديكى كوهى بود كه زاهدى در آنجا سكونت داشت وقتى كه جنازه را ديد ،از بلندى فرود آمد كه بر جنازه نماز بخواند ،مردم با خبر شدند و در نماز شركت كردند و به آن زاهد اقتدا كردند پس از نماز از زاهد پرسيدند ،عجب است كه شما بر اين جنازه نماز خوانديد! گفت : بلى ديشب در خواب مى ديدم كه به من مى گويند از اين كوه پايين برو ،در آنجا جنازه اى خواهى ديد كه كسى به همراهش نيست مگر زن او،براو نماز بخوان زيرا او آمرزيده شده است .
تعجب مردم زيادتر شد زاهد از همسر وى پرسيد و گفت از سيره و روش و اخلاق او در زندگى هر چه مى دانى بگو همسرش گفت : او دائما در ميخانه بود و هميشه در شب شراب مى نوشيد زاهد گفت از كارهاى خير او چيزى امى دانى ؟ همسرش گفت : بلى ،اوبا تمام پليديهايى كه داشت ،سه كار خوب انجام مى داد
1- نيمه هاى شب وقتى كه از مستى به هوش مى آمد ،در تاريكى و تنهايى قرار مى گرفت ،گريه مى كرد و مى گفت : خدايا! در كدام گوشه از زواياى جهنم مى خواهى اين خبيث (اشاره به خودش )را جاى دهى ؟
2-وقتى كه از مستى به هوش مى آمد ،هنگام صبح لباس خود را عوض ‍ مى كرد ،وضو مى گرفت و به عنوان نماز جماعت به مسجد مى رفت وسپس ‍ به ميخانه برمى گشت .
3-هرگز خانه او خالى از يك يتيم يا دويتيم نبود .زاهد علت آمرزش او را دانست و به كوه برگشت (31)
چهار چيز را با چهار چيز بشوييد؛  
يكى از عرفا گفته :
چهار چيز را با چهار چيز را بشوييد؛
1-صورتهاى خودتان را با آبهاى چشمهايتان (از خوف خدا)
2-زبانتان را با ذكر پروردگارتان
3-دلهايتان راباترس از خدا
4 -وگناهتان را با توبه و بازگشت به خدايتان
(و ذنوبكم بالتوبه الى مولاكم (32)
از خدا خواستم مرا رسوا نكند؛  
وقتى كه آيه تحريم شراب نازل شد ،منادى از طرف پيامبر صلى الله عليه و آله ندا داد: كسى نبايد شراب بخورد ،گفته اند: روزى رسول اكرم صلى الله عليه و آله از كوچه اى مى گذشتند ،اتفاقا يكى از مسلمان ها كه شيشه شرابى در دست داشت وارد همان كوچه شد ،تا حضرت رسول را ديد خيلى ترسيد ،گفت الان است كه آبرويم بريزد گفت : خدايا ،غلط كردم ،توبه كردم و ديگر لب به شراب نمى زنم ،فقط مرا جلوى حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله رسوا نكن وقتى كه نزديك حضرت شد ،حضرت رسول الله فرمودند:
در اين شيشه چيست ؟
از ترس گفت : يا رسول الله سركه است .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اگر سركه است قدرى در دست من بريز ،حضرت دست مبارك را پيش برد ،آن مرد هم شيشه را برگرداند ،يك وقت آن مرد متوجه شد كه مقدارى سركه در دست حضرت ريخته شد .مرد به گريه در آمد و گفت : يا رسول الله قسم به خدا كه در اين شيشه شراب بود ولى چون توبه كردم واز خدا خواستم كه مرا رسوا نكند ،خدا هم توبه مرا قبول كرده و دعايم را مستجاب فرمود .پيامبر اسلام فرمود: چنين است حال كسى كه از گناهان خود توبه كند و خداوند تمام سيئات و بدى ها و زشتى هاى او را تبديل به حسنه و خوبى فرمايد
(اولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات )(33)
اگر توبه كنى خداوند عالم غفار است ؛  
در بصره زنى بود به نام شعوانه كه بى اندازه فاسق وفاجر بود .مجلس فسق وفجورى در آن شهر نبود كه شعوانه در آن حاضر نباشد .روزى با
جمعى از كنيزان خود در يكى از كوچه هاى بصره مى گذشت تا به در خانه اى رسيد كه از آن صداى ناله و خروش بلند بود ،گفت : سبحان الله ! در اين خانه عجب غوغايى است ! كنيزى رابه درون خانه فرستاد كه از حقيقت ماجراى خانه خبرى بياورد. كنيز رفت و برنگشت ،كنيز ديگرى فرستاد؛ آن هم رفت و بر نگشت و كنيز سوم را فرستاد و به او گفت : تو را مى فرستم كه زود خبرى براى من بياورى ،تو ديگر نروى مانند آنها برنگردى ،اين كنيز رفت و زود برگشت و گفت : اى شعوانه خانم ! اين صدا و غوغاى مردگان نيست بلكه صدا و ناله زندگان است ،اين فرياد بدكاران و گناهكاران است .
شعوانه اين را كه شنيد گفت : آه ! بروم و ببينم كه چه خبر است وبا من چه خواهد شد ،چون به داخل رفت ديد ،واعظى بر بالاى منبر نشسته و جمع زيادى از مردم هم اطراف منبر نشسته اند ،آن عالم واعظ آنها را موعظه و ارشاد مى كند واز عذاب و عقاب و شدايد عالم پس از مرگ مردم گنهكار را مى ترساند و آنها را به رحمت واسعه پروردگار سوق مى دهد و مستمعين در گريه و ناله و زارى مى باشند و شعوانه موقعى رسيد كه واعظ تفسير اين آيه را براى آنها مى گفت :
اذا راتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيظا وزفيرا واذاالقوا منها مكانا ضيقا مقرنين دعوا هنا لك ثبورا (34)
هنگامى كه اين آتش آنها را از دور مى بيند ،صداى وحشتناك و خشم آلود او را كه با نفس زدن شديد همراه است مى شنوند ،و هنگامى كه در مكان تنگ و محدودى از جهنم افكنده مى شوند؛ در حالى كه در غل و زنجيرند ،فرياد و غوغاى آنها بلند مى شود.
شعوانه چون اين آيه را شنيد چنان متاثر گشت كه گفت : اى شيخ ! من يكى از رو سياهان وگناهكارانم ،اگر توبه كنم ،آيا خداوند عالم ،توبه مرا قبول خواهد كرد يا خير؟
واعظ گفت : آرى ،اگر توبه كنى خداوند عالم غفار ورحمان و ستار است ؛ البته كه تورا مى آمرزد اگر چه گناه تو مثل شعوانه آن زن بد كاره باشد.
شعوانه گفت : اى واعظ! واى به حال من كه من خود شعوانه هستم ،آمده ام اگر راهى ببينم ،توبه كنم و به درگاه آن خداى مهربان بازگردم ،اگر راهى به سوى او براى من باز باشد .سپس شعوانه توبه كرد و به پروردگار رحمان گرويدو بندگان و كنيزان خود را آزاد كرد و به صومعه رفت و مشغول عبادت پروردگار عالميان شد ودايم به عبادت مشغول بود به طورى كه بدنش ‍ گداخته و بى اندازه ضعيف گشت . روزى در بدن خود نگاه كرد و خود را ضعيف و نحيف ديد گفت : آه ،آه ؛ در دنيا به اين نحو گداخته شدم ،نمى دانم در آخرت حالم چگونه خواهد بود؟ ندايى از عالم غيب به گوش او رسيد كه دل خوش دار و ملازم درگاه ما باش (35)
آرى ،اين اثر مجلس موعظه و مجلس پند واندرز است كه گاهى چنان دل را زير ورو مى كند كه به هيچ وسيله ديگر بر نمى گردد .متوجه خدا و معاد مى شود و براى روز سياه خود گريه مى كند .
گاهى در حضور مردان الهى و مذاكره با آنان دل مرده زنده مى شود و متنبه مى گردد.
اقسام جمعيت از ديدگاه شيطان ؛  
روزى شيطان در مقابل حضرت يحيى عليه السلام آشكار شد و به وى عرض كرد ،مى خواهم تورا عوض كنم .
حضرت يحيى فرمود: من به نصيحت تو تمايل ندارم ،ولى از وضع و طبقات مردم مرا اطلاعى بده . شيطان گفت : بنى آدم ازنظر ما به سه دسته تقسيم مى شوند؛
1-عده اى كه مانند شما معصومند ،چون از آنها ماءيوسيم از دستشان راحتيم ،مى دانيم نيرنگ و حيله هاى ما در آنها اثرنمى گذارد .
2-دسته اى هم بر عكس در پيش ما شبيه توپى هستند كه در دست بچه هاى
شماست .به هر طرف بخواهيم آنها رامى بريم ،كاملا در اختيار ما هستند 3- طايفه سوم براى ما از هر دو دسته قبل رنج و ناراحتى بيشترى دارند .يكى از ايشان را در نظر مى گيريم ،تلاش زياد مى كنيم تا او را فريب دهيم همين كه فريب خورد و قدمى به ميل ما برداشت ،يك مرتبه متدكر مى شود واز كرده خود پشيمان مى گردد. روى به توبه و استغفار مى آورد ،هرچه رنج براى او كشيده ايم از بين مى برد .باز براى مرتبه دوم درصدد اغوا و گمراهيش بر مى آييم ،اين بار نيز پس از آن كه او را به گناه مى كشيم ،فورا متوجه شده ،توبه مى كند .
نه از او ماءيوسيم و نه مى توانيم مراد خود را از چنين شخصى بگيريم . پيوسته براى فريب اين دسته در زحمت و رنجيم . (36)

اى يك دله صد دله ،دل يكدله كن
مهر دگران را از دل خود يله كن
يك صبح ز اخلاص بيا بر در ما
بر نايد اگر كام تو از ما گله كن
مؤ من بسيار توبه مى كند؛  
حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
توبوا الى الله عز وجل وادخلوا فى جنته فان درالله يحب التوابين ويحب المتطهرين والمؤ من تواب (37)
به سوى خدا توبه كنيد و در بهشت او داخل شويد ،زيرا خداوند توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد و مؤ من بسيار توبه مى كند.
درياى رحمت ؛  
تا زمانى كه انسان زنده است ،براى توبه فرصت دارد و پوزش وى پذيرفته مى شود ،قرآن در بيش از 96مورد به غفور وغفار بودن خداوند اشاره مى كند ،فردى كه از معصيت دست بكشد و به طرف خداوند برگردد ،خداوند او را مى پذيرد.
غافرالذنب و قابل التوب (38)،اناالتواب الرحيم (39)
هو يقبل التوبة عن عباده (40)
و انسان بايد به رحمت الهى اميد داشته باشد.
ولا تياءسوا من روح الله انه لا يياءس من روح الله الا القوم الكافرون (41)واز رحمت خدا ماءيوس نشويد كه جز قوم كافر از رحمت خدا ماءيوس ‍ نمى شوند
توبه در آخرين لحظه ؛  
پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد صلى الله عليه و آله در آخرين خطبه خود مى فرمايد:
من تاب قبل مؤ ته بسنه تاب الله عليه .
ثم قال : وان السنه لكثير،من تاب قبل موته بشهر تاب الله عليه .
ثم قال : وان الشهر لكثير من تاب قبل موته بيوم تاب الله عليه
ثم قال : وان يوما لكثير من تاب قبل موته بساعة تاب الله عليه
ثم قال : الساعة لكثير من تاب وقد بلغت نفسه هذه واهوى بيده الى حلقه تاب الله عليه
(42)
هر كس يك سال پيش از مردنش توبه كند خداوند توبه اش را قبول فرمايد .بعد فرمود: يك سال زياد است ،هر كس يك ماه قبل از مرگش توبه كند ،خداوند قبول فرمايد .وبعد فرمود: يك ماه زياد است ،اگر يك روز پيش از مرگش توبه كند ،توبه اش را خدا مى پذيرد .سپس فرمود: يك روز نيز زياد است ؛ اگر يك ساعت قبل از مردنش توبه كند ،خداوند توبه اش را قبول مى فرمايد. و فرمود: يك ساعت نيز زياد است ،و با دست به حلق مبارك اشاره كرد و فرمود: هر كس نفسش به حلقش برسد ،به سوى خداوند توبه كند ،خداوند به رحمت خود توبه اش را قبول فرمايد.
از رحمت خداوند نوميد نشويد؛  
در هنگام مردن ،روح انسان از سر انگشتان پاى او شروع به بالا آمدن مى كند تا زمانى كه جان به سينه مى رسد و فرد مى تواند در اين لحظه توبه كند ،وصيت ها را بگويد ،حقوقى كه از ديگران و خداوند بر عهده اوست ،ادا كند ،اين خود شاهد درياى بى انتهاى رحمت الهى مى باشد .در سوره مباركه زمر ،آيه شريفه 53 خداوند راه بازگشت به سوى خود را با اميدوارى به روى همه گناهكاران مى گشايد:
قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم
بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف كرده ايد،از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد ،و او آمرزنده و مهربان است .
معاذ بن جبل با چشمى گريان بر رسول خدا صلى الله عليه و آله وارد شد و عرض كرد: السلام عليك يا رسول الله
آن حضرت جواب او را داد و سپس فرمودند: اى معاذ ،چرا گريان هستى ؟
معاذ گفت : يا رسول الله ،سبب گريه من اين است كه در بيرون خانه شما جوان زيباى خوش اندامى راديدم كه مانند زن داغ ديده گريه مى كرد ومى خواست خدمت شما شرفياب گردد ،آيا اجازه مى دهيد؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: آرى ! معاذ رفت وجوان را خدمت رسول خدا آورد ،او سلام كرد و حضرت به او جواب دادند و فرمودند: اى جوان ،چرا اينگونه گريه مى كنى ؟ جوان گفت : چرا گريه نكنم و حال آنكه گناهانى از من سرزده كه اگر خداوند مرا به پاره اى از آنها مؤ اخذه نمايد ،مرا به جهنم مى افكند و گمان مى كنم كه مرا مؤ اخذه خواهد كرد و مرا نخواهد آمرزيد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اى جوان ،مگر به خدا شرك ورزيده اى ؟ جوان گفت : پناه مى برم به خدا از شرك ؛ من هرگز براى او شريك قائل نيستم . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: آيا قتل مرتكب شده اى و كسى را به ناحق كشته اى ؟ جوان گفت : گناه من از كوهها بزرگتر است .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند گناهان تو را مى آمرزد اگر چه به وسعت زمين هاى هفت گانه و درياها و ريگها و درختها و كليه خلايق باشد. جوان گفت : گناهان من از همه اينها كه فرموديد بزرگتر است .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: گناهان تو رامى آمرزد هرچند كه مثل آسمانها و ستارگان و مثل عرش و كرسى باشد.
جوان گفته : يا رسول الله گناهان من از اينها نيز بزرگتر است . اينجا رسول خدا صلى الله عليه و آله ناراحت شد به او نگاهى كرد و گفت : واى بر تو اى جوان ،آيا گناهان تو بزرگتر است يا پروردگار تو؟
جوان با صورت به زمين افتاد در حالى كه مى گفت : سبحان الله ربى ،هيچ چيز بزرگتر از پروردگار من نيست و گفت : يا رسول الله ،خداى من از هر بزرگى ،بزرگتراست .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: گناه بزرگ را آيا غير از خداى بزرگ مى آمرزد؟ جوان گفت : نه به خدا قسم يا رسول الله . در اين هنگام جوان ساكت شد .پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: واى برتو اى جوان ،آيا مرا از گناهت آگاه نمى سازى ؟
جوان گفت : البته يا رسول الله خبر مى دهم .
ماجراى گناه من از اين قرار است كه من هفت سال نبش قبر مى كردم ،مردگان را بيرون مى آوردم و كفن آنها را مى دزديدم تا اينكه دخترى از انصار مرد. او را به قبرستان بردند و دفن كردند و به خانه خود بازگشتند .چون شب فرا رسيد آمدم و قبر را شكافتم و جسد را بيرون آوردم و كفنش ‍ را برداشتم و بدنش را كنار قبر انداخته برگشتم .شيطان به سراغم آمد و آن دختر را در نظرم جلوه داد كه آيا شكم و سينه او را نمى بينى آيا بر آمدگى پشت او را نمى بينى ؟
پيوسته مرا وسوسه مى كرد تا برگشتم .و نتوانستم خوددارى نمايم با او اجماع كردم و رهايش نموده و برگشتم .
آوازى به گوش من رسيد كه اى جوان واى بر تو از مجازات روز قيامت ! روزى كه من و تو را نگه مى دارند .واى بر تو كه مرا برهنه و عريان گذاشتى در ميان مردگان ،كفن مرا دزديدى و به من تجاوز كردى و مرا به حالت جنابت گذاشتى ،واى بر تو از آتش جهنم ! يا رسول الله ،با اين حال فكر نمى كنم ،هرگز بوى بهشت به مشام من برسد ،پس چه فكر مى كنى براى من ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دور شو اى فاسق ! مى ترسم من هم به آتش تو بسوزم ،چقدر به آتش نزديكى ،پيوسته اين را مى گفت و به او اشاره مى كرد تا دور شود . آن مرد به مدينه آمد و مقدارى زاد و توشه برداشت و به يكى از كوهها رفت و لباس پشمينه درشتى در بر كرد و به عبادت پرداخت .دستهاى خود را غل كرد و به گردن انداخت . صدا بر آورد: خدايا ،اين بنده گناهكار تو بهلول است كه در مقابل تو خود را به زنجير كشيده است . بار خدايا! تو خوب مرا مى شناسى و مى دانى آنچه را كه از من سرزده است . بار خدايا! من از توبه كنندگان شده ام و به در خانه پيامبرت رفتم ،مرا طرد نمود وترس مرا زياد كرد. بار خدايا! به اسم و جلال و بزرگى سلطانت از تو مى خواهم مرا از رحمت خود نوميد نكنى ،همواره اين را چهل شبانه روز مى گفت ،درندگان و وحوش براى او گريه مى كردند. پس از چهل شبانه روز ،دو دست خود را بلند كرد و گفت : بار خدايا ،اگر دعاى مرا مستجاب كرده اى و گناه مرا بخشيده اى به پيامبرت وحى كن و اگر مستجاب نكرده اى و مرا نبخشيده اى و اراده كرده اى عذابم كنى ،پس تعجيل فرما و به آتش مرا بسوزان يا عقوبتى در دنيا مهيا كن كه مرا به هلاكت برساند ومرا از رسوايى روز قيامت خلاص گرداند. خداوند آيه اى را نازل كرد ،چون اين آيه بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد ،پيامبر بيرون تشريف بردند و در حالى كه آيه را تلاوت مى كردند و تبسم مى نمودند؛ به اصحاب فرمودند: چه كسى مرا بر آن جوان كه توبه كرد راهنمايى مى كند؟
معاذ گفت : يا رسول الله شنيده ام كه در فلان مكان است .پيامبر با اصحاب خود حركت كردند تا به آن كوه رسيدند و براى جستجوى جوان بالا رفتند تا او را پيدا كردند در حالى كه بين دو صخره سخت دستهايش به گردن غل شده و صورتش سياه گرديده و مژگان چشمانش در اثر گريه ريخته بود ،در آن حال مى گفت اى سيد من ،مرا نيكو خلق كردى و صورتم را زيبا آفريدى ،پس اى كاش مى دانستم با من چطور رفتار خواهى كرد؟
آيا در آتش مرا مى سوزانى يا در جوار خودت مرا ساكن مى كنى ؟
بار خدايا! همانا تو به من احسان كردى و نعمت دادى پس اى كاش ‍ مى دانستم آخر كار من به كجا مى كشد ،مرا به بهشت مى برى يا به سوى جهنم ؟ بار خدايا! همانا گناه و خطاى من از آسمانها و زمين واز كرسى با وسعت و عرش با عظمت تو بزرگتر است ،پس اى كاش ! مى دانستم مرامى آمرزى يا مرا به گناهم در روز قيامت رسوا مى كنى ؟
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك جوان آمد دستهايش را باز كرد و خاك از سر و صورتش زدود و فرمود: اى بهلول مژده باد تو را كه از آتش ‍ خدايى آزاد شده اى سپس به اصحاب خود فرمود: اين چنين تدارك كنيد گناهان را ،همانگونه كه بهلول آنها را تدارك نمود و آيه قل يا عبادى الذين اسرفوا...را تلاوت نمود و او را به بهشت بشارت داد (43)
مبادا مؤ منان را از رحمت خداوند دور سازيد؛  
محمد بن مسلم گويد: امام محمد باقر عليه السلام فرمودند: يا محمد بن مسلم ،
ذنوب المؤ من اذاتاب منها مغفوره له ،فليعمل المؤ من لما يستانف بعد التوبه و المغفره ،اما والله انها ليست الا لاهل الايمان ،قلت : فان عاد بعد التوبه و الاستغفار من الذنوب وعاد فى التوبة ؟
فقال (ع ): يا محمد بن مسلم
اترى العبد المؤ من يندم على ذنبه ويستغفر منه و يتوب ثم لا يقبل الله توبته قلت : فانه فعل ذلك مرارا يذنب ثم يتوب و يستغفر الله .
فقال (ع ): كلما عاد المؤ من بالاستغفار و التوبه عاد الله عليه بالمغفره و ان الله غفور رحيم يقبل التوبه ويعفو عن السيئات ،فاياك ان تقنط المؤ منين من رحمة الله
(44)
گناهان مؤ من كه از آن توبه كند ،براى او آمرزيده است و بايد پس از توبه و استغفار كار نيك كند ،به خدا قسم اين فضيلت نيست مگر براى اهل ايمان ،محمدبن مسلم عرض كرد:پس اگر بعد از توبه و استغفار ،باز گناه كند و دوباره توبه كند؟
امام عليه السلام فرمود: اى محمدبن مسلم ،آيا باور دارى كه بنده مومن از گناه خود پشيمان شود واز آن آمرزش خواهد و توبه كند و خداوند توبه اش ‍ را نپذيرد؟
محمدبن مسلم گفت : اگر چند بار اين كار را كرده ،گناه كند پس توبه كند واز خداوند آمرزش خواهد؟
امام عليه السلام فرمود: هر آنگاه كه مومن به استغفار و توبه بازگردد، خداوند نيز به آمرزش او برمى گردد و گناهانش را بيامرزد و به درستى كه خداوند آمرزنده و مهربان است ، توبه را مى پذيرد و از كردارهاى بد در مى گذرد، مبادا تو مومنان را از رحمت خدا دور سازى
بازا، بازا، هر آنچه هستى باز آى
گر كافر و گبر و بت پرستى ، باز آى
اين درگه ما درگه نوميدى نيست
صد بار اگر توبه شكستى ، باز آى
لطف خدا به گنهكار توبه كار  
جوانى گناه كرد ،ولى با كمال پشيمانى و شرمندگى به حضور پيامبر آمد و گفت : اى رسول خدا، براى من دعا كن تا خدا گناهانم را ببخشد. رسول خدا صلى الله عليه و آله دعا كرد و به او مژده عفو و مغفرت داد. اين موضوع يكبار ديگر تكرار شد، باز پيامبر صلى الله عليه و آله براى او دعا كرد و مژده عفو و مغفرت الهى را به او داد. جوان رفت ولى براى بار چهارم گناه كرد. باز پشيمان شده وبا كمال شرمندگى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و تقاضاى دعاكرد. اين بار پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: سه بار آمدى و من براى تو طلب مغفرت كردم ولى باز توبه ات را شكستى ، من ديگر از خدا شرم مى كنم كه براى تو طلب آمرزش كنم . جوان ناميد شده و سر به بيابان نهاد و صورت اشك آلودش را روى خاك گذاشت واز درگاه خدا طلب آمرزش نمود. جبرئيل از جانب خدا نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا، خداوند سلام مى رساند و مى فرمايد: آيا بندگان گنهكار من ، معصيت مرا مى كنند يا معصيت تو را؟ پيامبر صلى الله عليه و آله : معصيت تو را،
جبرئيل : خدا مى فرمايد: آيا بندگان را تو مى آمرزى يا من ؟
پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد تو مى آمرزى .
جبرئيل : خدا مى فرمايد، پس چرا دل بنده ام را شكستى و براى او طلب آمرزش نكردى ؟ برو به فلان مكان ، سر او را از روى خاك بردار و او را به آمرزش من بشارت بده . رسول خدا صلى الله عليه و آله نزد او رفت و مژده عفو الهى را به او داد. (45)
در چه لحظه حساسى توبه كرد!  
حضرت باقر عليه السلام فرمود: پسر بچه اى يهودى به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله بسيار مى آمد. كم كم به آن حضرت انس گرفت . آن حضرت نيز او را در رفت و آمد هايش مى پذيرفت . و يا نامه اى به دستش مى سپرد كه به يكى از خويشاوندان خود بدهد. روزى حضرت رسول متوجه شد كه چند روز است آن پسر بچه ديده نمى شود، جوياى حالش گرديد. گفتند: يا رسول الله ، مريض شده و نزديك مردن است . پيامبر صلى الله عليه و آله با چند نفر از اصحاب به عيادت آن پسر بچه يهودى رفت . رسول خدا را بركتى بود كه با هركس سخن مى گفت ، جوابش را مى داد اگر چه در آخرين لحظات حيات بود، به بالين بيمار محتضر نشست ، صدا زد فلانى ! پسرك چشم گشوده گفت : لبيك يا ابوالقاسم !
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بگو اشهد ان لا اله الا الله وانى رسول الله
جوان تا اين سخن را شنيد از ترس نگاهى به صورت پدر خود كرده ، چيزى نگفت . براى مرتبه دوم ، حضرت او را صدا زد تا شهادتين را بگويد. باز نگاهى به صورت پدر كرد و چيزى نگفت . در مرتبه سوم كه پيغمبر صلى الله عليه و آله صدايش زد، همين كه جوان چشم باز كرد، حضرت گفتار خود را تكرار كرد. در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به ميل خود اگر مى خواهى ، گواهى بده و در صورتى كه مايل نيستى ، لب فروبند. جوان تصميم خود را گرفت . در آن لحظات آخر كه چشم از جهان فرو مى بست ، سعادت خود را بادو جمله خريد. مثل اينكه متوجه شد كه در مسئله ايمان شرم و حيا، يا رعايت خواسته پدر شرط نيست . بدون تاءمل گفت : اشهد ان لا اله الا اللّه واشهد ان محمدا رسول الله
گويى از زندگى او گفتن همين دو جمله باقى مانده بود، بلافاصله ديده از جهان فرو بست . پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله به پدرش فرمود: ما را با اين جوان وا گذار واز پى كار خود برو و او اكنون به ما تعلق دارد. به اصحاب دستور داد اورا غسل دهند و كفن كنند و وقتى آماده گرديد، بياورند تا آن حضرت بر جنازه اش نماز بخواند. از منزل يهودى بيرون شد، خداى را ستايش مى كرد كه امروز يك نفر را به وسيله وى از آتش جهنم نجات داد. (46)
آن مرد اهل بهشت است ؟  
معاويه بن وهب گويد: به طرف مكه مى رفتم . پيرمرد عابد و خداپرستى همراه ما بود، ولى مذهب ما را نداشت . در سفر نمازش را تمام مى خواند با اينكه به مذهب شيعه ، بايد شكسته بخواند پسر برادرش كه مسلمان و مذهب داشت ، همراهش بود. آن مرد عابد در بين راه مريض شد. به پسر برادرش گفتم ، خوب است اين پيرمرد را متوجه مذهب ما كنى و او را به ولايت على عليه السلام دعوت نمايى ، شايد خداوند از اين گمراهى نجاتش دهد. پسرك جلو رفت ، گفت : عمو جان !مردم بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله مرتد شده از دين برگشتند مگر چند نفرى ، همچنان كه لازم بود از پيامبر صلى الله عليه و آله اطاعت شود لازم است از على عليه السلام نيز اطاعت شود و پيروى على عليه السلام پيروى پيامبر صلى الله عليه و آله است پيرمرد اين سخنان را كه شنيد، آهى كشيده ناله اى زد و گفت : ((من نيز بر همين عقيده (شيعه )برگشتم و اين مذهب را اختيار نمودم )) اين سخن را گفت وجان سپرد. خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم . على بن سرى داستان پيرمرد را براى حضرت نقل كرد. امام عليه السلام فرمود: آن مرد از
اهل بهشت است .
على بن سرى گفت : او كه ايمان و ولايت نداشت مگر همان ساعت مرگ ، حضرت فرمودند: از او ديگر چه مى خواهيد؟ به خدا سوگند، داخل بهشت شد. (47)
اى آنكه دنيا و آخرت از توست ، رحم كن  برحال كسى كه نه دنيا دارد و نه آخرت ؛
نقل است : مردى بود كه تمام عمر خود را به معصيت به سر برده بود و در مدت عمر خود هرگز خيرى از او صادر نشده و اصلا از هيچ معصيتى انديشه نمى كرد. (48)
تمام صلحاواتقيا و خوبان روزگارش از او دورى جستند واز او نفرت داشتند.ناگاه موكل قضا دست بر دامن عمرش دراز كرده و ملك الموت آهنگ قبض روحش نمود. چون به مرگ يقين كرد و دريافت كه وقت مردنش رسيده است ، نگاهى به جرايد اعمال خود كرد و پرونده را از كارهاى صالح خالى ديد و خطى كه رقم جايى داشته باشد، نديد و به جويبار عمل خود نگاه كرد، شاخى كه دست اميد در آن توان زند، نيافت . عاجز وار آهى بر كشيد و بى اختيار گفت : يا من له الدنيا والاخرة ارحم ليس له الدنيا و الاخره
اى آنكه دنيا و آخرت از توست رحم كن بر حال كسى كه نه دنيا دارد و نه آخرت .
اين جمله را گفت و جان داد. اهل شهر بر مرگ او شاد شدند واز مردنش ‍ فرحناك گشتند و او را در مزبله اى (زباله دان )انداختند و خاك و خاشاك و زباله براو ريختند و آن را از خاك پر كردند ، شب يكى از بزرگان در خواب ديد كه فلانى در گذشت و او را در مزبله انداختند، و به او امر شد كه بر خيز و او را از آنجا بردار و غسل ده و كفن كن و بر او نماز بخوان و او را در قبرستان صلحا و خوبان دفن كن ، گفت : خداوندا، او بد كردار بود و در ميان خلق به بد رفتارى و بدنامى شهرت داشت . چه چيز به درگاه خداوند آورد كه شايسته كرامت و بخشش گرديد؟ خطاب آمد: كه چون به حال نزع (جان دادن ) رسيد، نگاهى به گذشته هاى خود انداخته ، لذا مفلس وار به در گاه مابناليد و دست در دامن فضل ما زد. به همين جهت به بيچارگى و عجز او رحمت كرديم و گناهان او را از نظر پوشيديم واز عذاب دردناكش نجات داديم و او را به نعمت جاويدان رسانيديم . (49)
از كرده خود پشيمان شده و توبه كردم ؛  
در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله جوانى عياش و لاابالى بود. هر چه پدرش او را نصيحت و موعظه مى كرد، سودى نداشت . غرور جوانى نمى گذاشت حرف پدر در گوشش فرو رود. پدر كه خسته شده بود او را طرد كرد وبالاءخره پس از مدتى پسر مريض شد. به پدر خبر دادند كه پسرت مريض شده است ولى او اعتنايى نكرد و گفت من او را عاق كرده ام . پسر مرد و پدر حتى در تشييع جنازه او شركت نكرد. ديگران رفتند و پسر را كفن و تشييع و تجهيز كردند و دفن نمودند. شب در عالم رويا پدر در خواب ديد. كه پسرش با حال مرتب و خوشحال و در مكانى عالى جاى دارد. پدر گفت : تو پسر من هستى ؟
پسر گفت : بله ، پدر گفت : تو كه حال و وضع درستى در دنيا نداشتى ، چطور به اين مقام رسيدى ؟ پسر گفت : درست مى گويى ، تا آخر عمرم چنين بودم اما در آن وقت كه مرگ خود را نزديك ديدم و حالم به قدرى خراب شده بود مشاهده كردم كه نزديكترين اشخاص به من كه پدرم باشد، مرارها كرده است و به من رحم نكرد، از كرده خود پشيمان شدم و توبه كردم ، آن وقت با دل شكسته گفتم : ((يا ارحم الراحمين )) اى خدايى كه از هر رحم كننده مهربان ترى ، يك عمر گناه و معصيت كردم ، مرا ببخش و به من رحم كن يك لحظه با دل شكسته و توبه راستين رو به درگاه خدا آوردم . (50)
مرا از رحمت الهى خود ناميد نفرما؛  
در بنى اسرائيل جوان فاسقى بود كه اهل شهر از فسق و گناه او عاجز شده بودند و رنج مى بردند، از او به پروردگار شكايت كردند. به موسى عليه السلام خطاب شد: آن جوان را از شهر خارج كن تا به سبب او آتش ‍ غضب بر اهل آن شهر نازل نشود، حضرت موسى عليه السلام آن جوان فاسق را به قريه اى از قراى آن شهر تبعيد كرد، براى دومين بار خطاب رسيد اى موسى ! اورااز آن روستا هم بيرون كن ، پس حضرت موسى عليه السلام او را از آن روستا هم اخراج كرد، آن جوان به غارى در كوهى رفت كه در آن جا نه انسانى بود و نه حيوانى و نه زراعتى ، در آن غار مريض شد و هيچ كس ‍ نزد او نبود كه كمكش نمايد، صورتش را روى خاكها گذاشت و گفت : پروردگارا! اگر مادرم به بالينم حاضر مى بود به طور حتم بر من ترحم مى كرد وبر ذلت و غربت من گريه مى كرد. و اگر پدرم به بالينم مى بود مرا غسل مى داد و كفن مى كرد و به خاك مى سپرد و اگر عيال و اولادم حاضر بودند؛ بر من گريه مى كردند يمى گفتند: خدايا! بيامرز پدر غريب و ضعيف و گناهكار ما را كه از شهرى به شهرى واز قريه اى به غارى رانده شده . بعد عرض كرد: پروردگارا، حال كه بين من و پدر و مادر و عيال و اولادم جدايى انداختى مرا از رحمت الهى خود ناميد نفرما، چنانچه قلب مرا از جدايى خويشانم سوزانيدى ، مرا به خاطر گناهانم به آتش غضب نسوزان ، در همان حال خداوند فرشته اى به شكل پدرش ، حوريه اى به شكل مادرش ، حوريه ديگرى به شكل همسرش و غلمانى به شكل اولادش فرستاد تا در نزد او بنشينند و بر او گريه كنند. جوان گمان كرد اينها پدر و مادر و عيال و اولادش ‍ هستند كه دورش جمع شده اند و بر او گريه مى كنند، با دل خوش از دنيا رفت . سپس به حضرت موسى خطاب شد: اى موسى ، دوستى از دوستانم در فلان جا از دنيا رفته برو و او را غسل بده و كفن كن ، بر او نماز بخوان و دفن كن . حضرت موسى عليه السلام به آن مكان آمد، ديد همان جوانى است كه او را از شهر و از قريه اخراج نمود. خطاب رسيد اى موسى ، من بر او ترحم كردم به ناله هاى او و به دوريش از پدر و عيال و اولادش و به جهت اظهار ذلتش ، حور العين را به صورت مادر و همسرش ونيز فرشته اى به صورت پدرش و غلمانى به صورت اولادش فرستادم . بدان اى موسى ! وقتى كه غريبى از دنيا مى رود، ملا ئكه آسمانها بر غربت او گريه مى كنند. پس چگونه من بر غربت او رحم نكنم و حال آن كه من ارحم الراحمين هستم .(51)