در آن زمان به دلیل نبود برق و تجهیزات سرمایشی، امکان نگهداری گوشت به مدت طولانی وجود نداشت. قصابها در مورد گوسفند به دلیل حجم کم لاشه مشکل چندانی نداشتند ولی اگر نیت کشتن شتر داشتند، باید از قبل فکری برای فروش این حجم زیاد از گوشت میکردند.
در محله ياور نجف آباد (نبش خيابان شريعتي فعلي) ابتداي كوچه صفا، دو برج دو قلوي چهار گوش دركنار يكديگر در دو خانه متروکه، در کنار مسجد و حمام قديمي صفا قرار دارد. اين دو سازه قديمي با شکوه از فاصله زيادي به چشم مي خورند.
آقاي معيني بر پايي مجلس روضه خواني و ذكر مصائب اهل بيت را از دير باز در دستور كار خود قرار داده بود. مجلس عزاداري را ابتدا از منزل كوچك خود در كوچه شاه چنار در ماه محرم شروع و سپس با ساختن خانه جديد (حسينيه کنوني معيني) در ضلع جنوبی باغملی در حدود سال 1310 شمسی، این مراسم را در این نقطه ادامه داد.
شیخبهایی در طراحی شهر نجفآباد، نقشۀ شطرنجی منظمی با تعدادی خیابان موازی و خیابانهایی عمود بر آن طراحی کرده بود که متاسفانه قبل و بعد انقلاب، شهرداریها چندان مواظبش نبودند و الآن چیزِ چندانی از آن باقی نمانده.
در آن زمانها در تابستان، وسیله خنک کردن نبود. اغلب مردم مجبور بودند که آب گرم بنوشند. هر سال که زمستان سرد و یخبندان میشد در دو سه ناحیه نجفآباد مکانهایی موجود بود که به آنها یخچال میگفتند.
بیشتر کارگران، اهل و ساکن نجفآباد بودند و تعدادی محدودی کارگر، کارشناس یا مدیر از شهرهای اطراف در کارخانه کار میکردند. برای ایاب و ذهاب کارگران بومی، وسیلهای گذاشته بودند که در زمان خودش خاص و متفاوت محسوب میشد.
اوایل دهۀ40، سرمایهداری با نامخانوادگی «هوتن» به کمک برخی شرکایش کارخانۀ ریسندگی و بافندگی نجفآباد را بنیان گذاشت و برخی چهرههای سرشناس شهر مانند «منوچهری» و «حاج میرزا محمد معین» را وارد ترکیب هیات مدیرۀ آن کرد.
روستاي بلمچه در شمال شهر نجف آباد و در جنوب پادگان شهيد منتظري قراردارد. ابتدايي ترين واحد يكجا نشيني، قبل از احداث نجف آباد اين روستا و دامنه كوه هاي شمالي بوده است. زرتشتيان مهاجر ابتدا چشمه اي را تبديل به اولين قنات با هجده حلقه چاه در اين محل نمودند كه هنوز هم آب آن، مزرعه بلمچه را مشروب مي سازد.
یکی دیگر از خاطرات گذشته نحوه اطلاعرسانی موضوعی به مردم بودکه بوسیله جارچی که صدای بلند و رسائی داشت بنام خان پرکنی که مرد خیر و خوبی بود، خدایش بیامرزد، ایشان به فاصله هر 200 تا 300 متر میایستاد و با صدای بلند مردم را از موضوعی که لازم بود اطلاع پیدا کنند مطلع میکرد.
هزینۀ ساخت، تجهیز و ادارۀ این مراکز به همراه ولخرجیهای رنگارنگ حاشیهاش، همه از جیبِ بیتالمال میرفت. فراوانی نعمت، نصیب کادر اجرایی اردوها نیز میشد. به عنوان مثال، در آن زمان حقوق ماهیانۀ من به عنوان نیروی بهداری حدود هزار تومان بود ولی بابت حضور در اردوگاه، دو هزار تومان پاداش میگرفتم.
گروه مجلات و روزنامههای اطلاعات در دهه40 و 50 راهکار خاصی برای انعکاس مشکلات و انتقادات مردم در نظر گرفته بود. شیوهای که هم بتوان زبانِ مردم بود و هم از فشارها فرار کرد.
حاج غلامحسين قبل از اين كه يك كاسب و بنکدار باشد، فردي اجتماعي با رفتار و منشي بزرگوارانه بود. اگر چه کمتر می¬خندید، برخوردي مؤدبانه با كوچك و بزرگ داشت.