اخبار نجف آباد

سخنرانی مصطفی نمازیان از نجف‌آباد در سال۶۱+فیلم

سخنرانی مصطفی نمازیان از نجف‌آباد در سال۶۱+فیلم

سخنرانی مصطفی نمازیان از نجف‌آباد در سال۶۱+فیلم کنگره شهدای نجف آباد: در این فیلم که آبان۶۱ توسط مرحوم محمود اصفهانی در منطقه موسیان (دهلران) و طی مراحل عملیات محرم ضبط شده، سخنرانی مصطفی نمازیان یکی از چهره‌های شناخته شده شهرستان، در جمع نیروهای جهاد‌سازندگی نجف‌آباد به تصویر کشیده شده است. نمازیان که سخنرانی‌هایش در سال‌های

حمام‌های قدیمی نجف‌آباد

حمام‌های قدیمی نجف‌آباد

حمام‌های قدیمی نجف‌آباد در آن موقع حمام در منازل بطور کلی وجود نداشت و تمام افراد مجبور بودند از حمام عمومی استفاده کنند برای آب حمام‌ها از جوی‌های آب که قبلاً شرح آن داده شد استفاده می‌کردند. لذا تمام حمام‌ها در عمق پنج تا شش متری بنا شده بود. اغلب حمام‌ها دو قلو بودند یک

چهل توتی های نجف آباد

چهل توتی های نجف آباد

چهل توتی های نجف آباد کشاورزان قدیمی نجف‌آباد رسم داشتند در هر محله یا «طاق»، قطعه زمینی را به کارهای مشترک کشاورزی و عام‌المنفعه اختصاص دهند که وجه مشترک بیشتر این زمین‌ها، کاشت ده‌ها اصله درخت توت بود. این درخت‌ها هم حالت فضای سبز داشتند و هم مردمی که باغ و زراعتی نداشتند، می‌توانستند از

خرید اسلحه برای رو کم کنی مجاهدین خلقِ نجف آباد

خرید اسلحه برای رو کم کنی مجاهدین خلقِ نجف آباد

خرید اسلحه برای رو کم کنی مجاهدین خلقِ نجف آباد یکی از برنامه‌های سازمان مجاهدین، برگزاری کوه‌نوردی‌های گروهی در شهرهای مختلف بود. هدف این بود اعضاء که بیشترشان دانشجو بودند، ضمن تقویت قوای جسمانی با هدف شرکت در حرکت‌های نظامی یا تحمل شکنجه در دستگیری‌های احتمالی، فرصتی برای بحث و بررسی در موضوعات مختلف به

انتشار خاطرات پرستار پیشکسوت نجف آبادی

انتشار خاطرات پرستار پیشکسوت نجف آبادی

انتشار خاطرات پرستار پیشکسوت نجف آبادی کتاب خاطرات محمد (بهزاد) رستگاری از چهره های شناخته شده جامعه پرستاری شهرستان نجف آباد در قبل و بعد از انقلاب و شاهد زنده بسیاری از وقایع مهم این شهر همچون «محرم خونین سال۵۷» منتشر شد. به گزارش «همشهری» کتاب«مسیر رستگاری»؛خاطرات بهزاد رستگاری از«مدرسه فیضیه» تا «دانشگاه استانفورد» روایت زندگی

اولین آسفالت در نجف آباد

اولین آسفالت در نجف آباد

اولین آسفالت در نجف آباد سابقۀ اولین آسفالت در نجف‌آباد بر‌می‌گردد به اواسط دهۀ۳۰ و خیابان امام‌خمینی. برای این‌کار خاک خیابان را تا جایی که به لایۀ سفت زمین یا همان «مُر» برسند، برداشته و جایش سنگ‌های لاشه‌ای ریختند. غلطک‌ها آن‌قدر قطعات سنگ را کوبیدند که بافتی شبیه شن درشت پیدا کرد و بعد رویش

رسومِ رمضانی نجف آباد

رسومِ رمضانی نجف آباد

رسومِ رمضانی نجف آباد در آن زمان ساعت شماطه‌دار و وسایل دیگر برای بیدار شدن و سحری خوردن نبود و اشخاص متدین اغلب نیمه‌های شب در روی بام‌ها با صداهای بعضا ناهنجار به خواندن مناجات برای بیدار کردن دیگران می پرداختند: برخیز که عاشقان به شب راز کنند               

مراسم نوروز در نجف‌آباد

مراسم نوروز در نجف‌آباد

مراسم نوروز در نجف‌آباد مراسم دید و بازدید عید تقریباً واجب بود و کوچکترها به منزل بزرگ‌ترها برای تبریک می‌رفتند و با گفتن عید شما مبارک و یا با گفتن صد سال به این سال‌ها عید را تبریک گفته و اشخاص ثروتمند پولی که اغلب بیشتر از ده شاهی نبود به بچه‌ها می‌دادند و اشخاص

«عمو نوروز» نجف آبادی ها

«عمو نوروز» نجف آبادی ها

«عمو نوروز» نجف آبادی ها در نبودِ رسانه‌های امروزی، دهۀ چهل و پنجاه نجف‌آباد شاهد فعالیت مردی بود که هم شاخصه‌های یک رسانه را داشت و هم با کارهای خیری که در طول سال به ویژه ایام نوروز داشت، می‌شد او را نوعِ ایرانی «بابانوئل» (یا همان «عمو نوروز») دانست. «غلامحسین نادرخانی» مشهور به «خان

حوادث پنج رمضان در اصفهان

حوادث پنج رمضان در اصفهان

حوادث پنج رمضان در اصفهان وارد گود مبارزه که شدیم، برای تبادل اقلام انقلابی به اصفهان زیاد تردد می‌کردیم. خانۀ مرحوم آیت‌الله خادمی در خیابانی که الآن با نام «پنج‌رمضان» شناخته می‌شود یکی از پاتوق‌های اصلی‌مان بود.گاهی اعلامیه و نوارهایی داشتیم که بچه‌های اصفهان نداشتند و برخی اوقات هم بالعکس. پوشش تجمعات مذهبی این خانه،

رسومِ نوروزی نجف آبادِ قدیم

رسومِ نوروزی نجف آبادِ قدیم

رسومِ نوروزی نجف آبادِ قدیم یکی از رسوم قدیمی شب‌های نوروز، میوه بردن کارگرها برای استادکارشان بود. با زحمت زیاد یک نارنج خریده و به عنوان تحفه می‌بردند تا به جایش پنج ریال عیدی بگیرند. اوضاع به قدری خراب بود و ملت سال تا ماه، میوه‌ای گیرشان نمی‌آمد که یک نارنج چنین عزت و جایگاهی

استفاده شربِ نجف آبای ها از پساب

استفاده شربِ نجف آبای ها از پساب

استفاده شربِ نجف آبای ها از پساب  آب‌خوری آنروز عبارت بود از یک ظرف فلزی به نام سقاخانه و چند کاسه فلزی که به وسیله زنجیری به آن بسته بودند و هر روز توسط مرحوم مشهدی عباس که آن روز بنام فراش مدرسه خوانده می‌‌شد، صبح زود قبل از طلوع آفتاب از جوی آب جاری